موجب زنا
مسأله 1 ـ تحقق زنای موجب حد، به این است که انسان آلت اصلی مردانگی اش را در فرج زنی که اصالتاً بر او حرام است داخل نماید، بدون وجود عقد ازدواج دائم یا منقطع و بدون ملک بودن قابله (زنا دهنده) برای فاعل و بدون تحلیل و بدون شبهه، با شرایطی که بیان آن ها می آید.
مسأله 2 ـ با داخل نمودن خنثی عورت مردانگی غیر اصلی اش، و همچنین با دخول حرام غیر اصلی (عارضی) مانند دخول در حال حیض و روزه و اعتکاف و همچنین با دخول به شبهه از نظر موضوع یا حکم، زنا تحقق پیدا نمی کند.
مسأله 3 ـ دخول، به غیبوبت حشفه در قُبُل یا دُبُر تحقق پیدا می کند. و کسی که حشفه ندارد، دخول در مورد او به این است که عرفاً صدق دخول نماید ولو این که به مقدار حشفه نباشد، و احوط (وجوبی) در اجرای حدّ این است که دخول به مقدار حشفه باشد، بلکه حدّ به کمتر از حشفه، دفع می شود.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 485 مسأله 4 ـ در ثبوت حدّ بر هر یک از زانی و زانیه اموری شرط است: بلوغ؛ پس حدی بر صغیر و صغیره نیست. و عقل؛ پس بدون شک، حدی بر زن دیوانه و بنابر اصح بر مرد دیوانه نیست. و علم به تحریم ـ از روی اجتهاد یا تقلید ـ در حال وقوع فعل از او، پس بر کسی که جاهل به تحریم است حدّی نمی باشد. و اگر حکم را فراموش کرده است حدّ از او دفع می شود و همچنین است اگر در حال عمل، از حرمت آن غافل باشد. و اختیار؛ پس بر مرد و زن مکره، حدّی نیست. و در تحقق یافتن اکراه در طرف مرد ـ همان طور که در طرف زن تحقق پیدا می کند ـ شکی نیست.
مسأله 5 ـ اگر با زنی که بر او حرام است ازدواج نماید ـ مانند مادر، مرضعه، زن شوهردار، زن پدر و زن پسر ـ پس با جهل به تحریم، او را وطی نماید، حدی بر او نمی باشد. و همچنین وطی به شبهه حد ندارد، به این که فاعل آن، به جواز آن اعتقاد داشته باشد در حالی که جوازی ندارد، یا جهل به واقع داشته باشد، که آن جهل، بخشوده شده باشد؛ مانند این که زن به او خبر دهد که بی شوهر است و حال آن که شوهردار بوده باشد، یا بیّنه بر مردن شوهر یا طلاق او اقامه شود، یا در پیدا شدن رضاعی که حرمت آور است، شک نماید و حال آن که چنین رضاعی حاصل شده باشد. ولی حصول شبهه با ظن غیر معتبر، مشکل است تا چه رسد به مجرّد احتمال؛ پس اگر جاهل به حکم باشد و لیکن ملتفت باشد و احتمال حرمت بدهد و سؤال نکند، ظاهراً این شبهه نمی باشد. البته اگر جاهل قاصر یا جاهل مقصّر غیر ملتفت به حکم و سؤال باشد، ظاهراً این شبهه، حدّ را دفع می کند.
مسأله 6 ـ اگر با این که علم به حرمت دارد، بر زنی عقد ببندد که بر او حرام است ـ مانند محارم و مانند آن ها ـ حدّ ساقط نمی شود. و همچنین است اگر او را جهت وطی استیجار نموده باشد با این که علم دارد که صحیح نیست، پس حدّ ثابت است؛ برخلاف آنچه که از بعضی از اهل خلاف، حکایت شده است. و همچنین در حدّ شرط نیست که مسأله اجماعی باشد، بنا بر این، اگر مورد اختلاف باشد لیکن اجتهاد یا تقلید او به حرمت آن منتهی شده باشد، حدّ ثابت می شود. و اگر اجتهاد والی با اجتهاد کسی که مرتکب آن شده است مخالف باشد و والی آن را حرام نداند آیا حق اجرای حدّ دارد یا نه؟ اشبه دومی است، چنان که اگر بر عکس آن باشد حدّی بر او نیست.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 486 مسأله 7 ـ در هر جایی که توهم حلیت باشد حدّ ساقط می شود؛ مانند کسی که در فراشش زنی را بیابد که توهم کند او زن خودش است آنگاه با او نزدیکی نماید. پس اگر زنی خودش را شبیه زن او نموده باشد و مرد با او نزدیکی کند حدّ بر زن است نه بر وطی کنندۀ او. و در روایتی آمده که حدّ به طور آشکار بر زن، و به طور سرّی بر مرد جاری می شود. و این روایت ضعیف است که قابل عمل نمی باشد.
مسأله 8 ـ با ادعای هر آنچه که صلاحیّت دارد به این که نسبت به مدعی آن شبهه باشد، حد ساقط می شود؛ پس اگر یکی از آن ها ادعای شبهه نماید و یا هر دو، با ممکن نبودن آن مگر نسبت به یکی از آن ها، حدّ از او ساقط می شود؛ نه از طرف دیگر. و حدّ با ادعای زوجیت ـ مادامی که دروغ او معلوم نباشد ـ ساقط می گردد و به قسم و همچنین به بیّنه، مکلف نمی شود.
مسأله 9 ـ محصن بودنی که رجم با آن واجب است با جمع شدن اموری تحقق پیدا می کند:
اول: نزدیکی در قُبُل اهلش؛ ولی نزدیکی در دُبُر، بنابر احتیاط (واجب) موجب احصان نمی شود. پس اگر عقد نماید و با او به طور کامل خلوت نماید، یا با او در مابین دو ران یا به کمتر از حشفه یا به کمتر از مقدار حشفه در کسی که حشفه اش بریده شده است مجامعت نماید و در پیدا شدن دخول، شک باشد، نه مرد محصن می باشد و نه زن محصنه. و ظاهر آن است که انزال منی، شرط نیست؛ پس اگر دو ختنه گاه (مرد و زن) همدیگر را ملاقات کنند، احصان تحقق پیدا می کند و سالم بودن خصیه ها شرط نیست.
دوم: این که کسی که با اهلش وطی می کند بنابر احتیاط (واجب) بالغ باشد؛ پس اگر بچه ای ولو این که نزدیک بلوغش باشد، دخول نماید احصانی نیست، چنان که زن با این وطی، محصنه نمی شود. پس اگر مرد، در حالی که بالغ نباشد، زن را وطی کند، سپس در حالی که بالغ شده است زنا نماید، بنابر احتیاط (واجب) محصن نمی باشد ولو این که زوجیت باقی و مستمر باشد.
سوم: در وقت دخول به زوجه اش، بنابر احتیاط (واجب) عاقل باشد؛ پس اگر در حال
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 487 صحتش ازدواج نماید و به او دخول نکند تا این که دیوانه شود سپس در حال جنون با او نزدیکی کند، بنابر احتیاط (واجب) احصان تحقق پیدا نمی کند.
چهارم: این که وطی در فرجی باشد که با عقد دائمی صحیح یا ملک یمین، مملوک او باشد؛ پس احصان، با وطی زنا و وطی شبهه و همچنین با متعه، تحقق پیدا نمی کند. پس اگر متعه ای داشته باشد که صبح و شب در رفت و آمد با او است، محصن نمی باشد.
پنجم: این که بر وطی فرج هر وقت ـ از روز و شب ـ بخواهد متمکن باشد؛ پس اگر دور و غائب باشد که متمکن از وطی او نباشد غیر محصن است. و همچنین است اگر حاضر باشد لیکن به خاطر مانعی قدرت بر وطی نداشته باشد از قبیل زندانی بودن خودش یا زندانی بودن زوجه اش یا مریض بودن زوجه که وطی او برایش ممکن نباشد یا این که ظالمی او را از جمع شدن با او منع نماید، محصن نمی باشد.
ششم: این که حرّ باشد.
مسأله 10 ـ آنچه که در محصن بودن مرد معتبر است، در محصن بودن زن هم اعتبار دارد؛ پس اگر شوهرش با او نباشد که در صبح و شب بر او وارد شود رجم نمی شود. و زنی که به او دخول نشده و همچنین زن غیر بالغه و همچنین زن دیوانه و همچنین متعه رجم نمی شود.
مسأله 11 ـ طلاق رجعی موجب خروج از محصن بودن نمی شود؛ پس اگر مرد یا زن در طلاق رجعی زنا کنند بر آن ها رجم می باشد. و اگر زن در طلاق رجعی در حالی که می داند، ازدواج نماید رجم دارد. و همچنین است شوهر دوم اگر عالم به تحریم و عدّۀ او باشد، ولی اگر جاهل به حکم یا موضوع باشد حدی نیست. و اگر یکی از آن ها بداند او رجم دارد، نه جاهل به آن. و اگر یکی از آن ها ادعای جهل به حکم نماید در صورتی که جهل، در حق او ممکن باشد از او قبول می شود. و اگر ادعای جهل به موضوع داشته باشد، در چنین صورتی قبول می شود.
مسأله 12 ـ مرد و همچنین زن با طلاق بائن ـ مانند خلع و مبارات ـ از محصن بودن خارج می شوند؛ و اگر زوج خلع کننده رجوع نماید، رجمی بر او نیست مگر بعد از دخول.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 488 مسأله 13 ـ اسلام در محصن بودن هیچ یک از آن دو شرط نیست؛ پس نصرانی به نصرانیه و بر عکس و نصرانی به یهودیه و بر عکس محصن می شود. پس اگر غیر مسلمان زوجۀ دائمی خودش را وطی نماید سپس زنا کند، رجم می شود. و صحت عقد آن ها شرط نیست مگر نزد خود آن ها؛ پس اگر عقد، در نزد آن ها صحیح باشد ولی در نزد ما باطل باشد، در حکم به رجم، کفایت می کند.
مسأله 14 ـ اگر مرد محصن، ارتداد فطری پیدا کند، از محصن بودن خارج می شود؛ زیرا زوجه اش از او جدا می شود. و اگر مرتد ملّی باشد پس اگر بعد از عدّۀ زوجه اش زنا نماید، محصن نمی باشد و گرنه محصن است.
مسأله 15 ـ حد، بر شخص کور ثابت می شود؛ چه رجم و چه جلد. و اگر ادعای شبهه نماید در صورتی که احتمال شبهه در حق او باشد، اقوی قبول ادعای او است، ولی بعضی گفته اند که از او قبول نمی شود، یا از او قبول نمی شود مگر این که عادل باشد، یا از او قبول نمی شود مگر این که حال و وضع او به مدعای او شهادت دهد. و همۀ این ها ضعیف می باشد.
مسأله 16 ـ در بوسیدن و با هم خوابیدن و معانقه، و غیر این ها از استمتاعات ـ به غیر از فرج ـ تعزیر می باشد و حدّی در آن ها نیست، چنان که در تعزیر، اندازۀ معینی نمی باشد، بلکه تعزیر ـ بنابر اشبه ـ منوط به نظر حاکم است.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 489