یکی از عویصات علم الهی و از مستصعبات روایات، احادیث «طینت» است که در کتاب کافی از جوامع اولیۀ احادیث صادره از مصدر ارباب عصمت و طهارت است. آنچه مرحوم مجلسی و اتراب و اذناب او در این باب نوشته اند مصداق «ظلمات متراکمة بعضها فوق بعض» است! و صدر أعاظم أرباب الحق و الیقین توفیق شرح نوشتن بر کلیۀ ابواب «اصول» کافی را نیافت؛ اما آنچه که او را در شرح «اصول» کافی نوشته است فیها شفاء للصدور. و قد قال بعض من لا خبرة له بعد ذکر شروح کافی: أوّل مَن شرحه بالکفر . . . صدرالدین. (!) حقاً که مرض جهل مرکب علاج ناپذیر است. مراد از «طینت» عین ثابت هر موجود ممکن است، که هر عین ثابتی مظهر اسم مناسب با آن ممکن می باشد. و عین ثابت که حضرت ختمی مرتبت اصل کلیۀ قابلیات است. و طینتْ اصل هر شیء و مادۀ منشأ تعین هر صورتی را گفته اند. بیش از این بسط مقال مناسب با این مقدمه نمی باشد.
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 110 عین ثابت اهل بیت، علیهم السلام، از اصل واحد و حقیقت فارِدِ حقیقت محمدیه است؛ و آن حقیقتْ صورت و تعین تعقل ذاتِ بهجت انبساط حق است، و تعین تعقل و حضور ذات للذاتْ عین ثابت محمدی است، علیه و علی عترته التحیة والسلام. در مأثورات اهل بیت مذکور است که شیعَتُنا خُلِقُوا مِن فاضل طِینَتِنَا. و مراد از جملۀ مبارکۀ عُجِنوا بِمَاءِ ولایَتِنا مشیت فعلیه و وجود عام ساری در ذراری وجود است که به «حقیقت محمدیه» موسوم گشته است.
آنچه در مأثورات نبویه و ولویه راجع به «تقدیر» و وجود علمی سعدا و اشقیا و متوسطین ذکر شده است، از جهاتی مطابق است با مطالبی که در سرّ قَدَر از شیخ کبیر، صاحب فصوص الحکم، نقل نمودیم. و بر سبیل تلخیص و اشارتْ به دلیل و برهان آنچه که ذکر شد پرداختیم. تفصیل آن را در حواشی بر شرح فصوص قیصری و شرح قیصری پیرامون عبارات فصوص باید دید. در این روایات اشاره به سرّ قدر شده است. کسانی که می دانند ـ ولو از طریق علم نظری ـ که آنچه واقع می شود ناشی از علم سابق و قضاء الهی است و آنچه که متعلق ارادۀ حق قرار گیرد خیر محض است، قلبشان همیشه متوجه حق است؛ و می دانند که آنچه که استعداد و قابلیت هر کس اقتضا دارد، از جانب حق بر او ایصال گردد؛ و حضرت ربّ الارباب هیچ مستحقی را محروم ننماید. کما قال رسول اللّه، صلی اللّه علیه و آله:
إنَّ رُوحَ القُدُسِ نَفَثَ فی رَوْعِی أَنَّ نَفْسَاً لَنْ تَمُوتَ حَتَّی تَسْتَکْمِلَ رِِزْقَها؛ أَلاَ، فَأَجْمِلُوا فی الطَّلَبِ.
و قال أیضاً: إن لربّکم فی أیام دهرکم نفحات؛ إلا، فتعرّضوا لها.
نفوس غیر مستعد که نفس آنها ذاتاً یا از راه القاء شبهاتْ نسبت به کلمات وجودیه و کتاب هستی شاک است و کلیۀ آیات وجودی را متشابه می پندارند، و عدم
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 111 قابلیت خود را نیز ناشی از عدم توجه و التفات حق به خود می پندارند، چه بسا تبعیض در نظام وجود و خلقت آنها را مضطرب کند و در صدد انکار برآیند و خود را محروم پندارند؛ و رفته رفته خود را در ورطۀ شکوک بیشتر قرار دهند، و نتوانند از شبهات شیطانی نجات یابند. به نظر منغمران در اوهام، در کتاب تدوینی، یعنی قرآن مجید، نیز نارسایی زیاد است! ولی ارباب تفکر و صاحبان قدرت فکری در کلام حق متشابه نمی بینند. در نظر برخی از مفسران سطحی نیز متشابه در کلام حق بسیار است. ورود به اصول و قواعد زبان عرب نیز گره از کار فروبستۀ این طایفه نخواهد گشود. تنها تبحر در عقلیات و سلوک إلی اللّه بقدم المعرفة و توجه دایم به متکلم آیات قرآنی و انس با حقْ کلید اصلی فهم قرآن است.
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 112