حقیقت وحی از انواع کلام الهی است، و دارای درجات و اقسامی است: «و مَا کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ الله إلّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً.» حقیقت وحی از غیبِ وجود بر سه قسم است. مرتبۀ اعلای آن از ناحیۀ وصول مخاطب به مقام
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 75 وحدت است، که تحقق این مقام از ناحیۀ خرق حجب نوری و سبحات وجه الحق و استماع کلام حق بدون واسطه است، بعد از فنای در وحدت و تحقق به وجود حقانی در مقام بقا بعد از فنائین و صحو ثانی؛ و یوحی إلیه من دون حجاب و واسطة. در کریمۀ «ثُمَّ دَنَی فَتَدَلَّی. فکانَ قابَ قَوْسَیْنَ أَوْ أَدْنَی. » و در آیۀ مباکۀ «إنّا أَنْزَلْنَاهُ فی لیلةِ الْقَدْرِِ» این حقیقت برای ابناء تحقیق و اهل حق صریحاً، و برای هوشمندان صومعۀ ملکوتی تلویحاً، بیان شده است. در ازل الآزال جمیعٍ حقایقِ خاصِ ختمِ انبیا و اولیا، علیهم السلام، و نیز احکام نبوت تشریعیة دفعتاً بر کتاب استعداد آن حضرت نازل گردید. و پس از عروج آن وجود حقانیِ جامع کافۀ درجاتِ مُلک و ملکوت و همۀ فعلیات جبروت در مقام قرب تام، و ولوجِ حضرتش در واحدیت و مظهریت جمیع اسماء الهیه در حضرت واحدیت و لاهوت و اسماء جمعیۀ مستجن در احدیت، و یا به تعبیر دیگر، بعد از بلوغ به مقامِ قلبِ بالغ به مقامات روحیه و سریه، در مقامات و مراتب متدانیْ آن حقایق و احکام بر سبیل تدریج در عالم شهادت به ظهور رسید. لذا ارباب تحقیق به این سرّ واقف گردیده اند که حقیقت کلام حق به وصف «جمع الجمع» به وجود قرآنی در «لیلة القَدْر» و «بُنیۀ احمدی» و «حقیقت محمدیه» نازل گردیده است. و از ظهور تفصیلی آنچه که بر قلب حضرت ختمی مرتبت نازل گردیده است تعبیر به «فرقان» کرده اند. و «قرآن» و «فرقان» تنها بر آن کتاب جمعی که «لا یُغَادِرُ صَغیرةً و لا کَبیرةً إلاّ أََحْصَاها. » اطلاق شده، و کتب سایر انبیای صاحب کتابْ «فرقان» است؛ چه آنکه منشأ نزول آن، مقامِ فرقِ کلام ذاتی است. از این جهت است که حظ حضرت ختمی مرتبت از بطون کلام الهی بطن هفتم، و از مقامات مقام «أو أدنی»، و از درجات درجۀ اکملیت و تمحض و تشکیک، است. فما ظنک بدرجات الأکملیت التی وراء الکلام! و نیز مظهریت کافۀ اسماء الهیه، فروعاً و اصولاً، اختصاص به آن حضرت دارد. و خواص از ورثۀ او، عترت طاهر، علیهم السلام، بر سبیل وراثت و تبعیت و حسن مطاوعت از آن بهره دارند.
حقیقت وحیْ بر غیبِ وجودِ جمعی حضرت ختمی مرتبت نازل و یا ظاهر می شود؛ و آن حضرت خبر داده است که در آن مقام أََلْهَمَنِی الله مَحامِدَ کُنْتُ أَحْمَدُهُ بِها، و لا یحْضُرُنی أَلْآنَ شَرْحُها. آن حضرت در مقام عروج، ملایکۀ عوالم مثالی،
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 76 بدرجاتها، و ملایکۀ عالم جبروت، بصفوفها، را مشاهده نمود؛ کان، علیه السلام، یسمع صریف أقلامهم. و بعد از عبور از منازع نوریه و بلوغ به مقام «قاب قوسین أو أدنی» و استیفای درجات اکملیت، ثم مع نَزلة یسیرة لقبول الحقائق النازلة من غیب الوجود و شهود آنچه که بر کتاب استعداد او در ازل نقش بسته بودند بدون تجافی از مقام غیب مغیبِ وجود خود و شهود تفصیلیِ کینونت و مقام جمع الجمعِ قرآنی خویش و نزول به ساحت ملکوت و ورود به منزل دنیوی، در صحیفۀ وجود خود مشاهده می کند مراتب و درجات وحی را. به عبارت واضح، حقیقت وحی بعد از مرور به مقامات جمعی احدی احمدی، بر فص نفس شریف آن حضرت منطبع می گردد، و صورت جبروت بر حسّ باطن وی متمثل می شود؛ و نیز صورتی از آن بر حسّ ظاهرِِ آن حقیقة الحقایق منکشف می گردد. و در این مقام است که ملکِ حامل وحی، که از باطن و مقام غیب او استمداد می نماید، به صورت محسوس ظاهر می گردد؛ و آن ملک را که هیکل جبروتی او مشهود آن حضرت بود به صورت محسوس می بیند؛ و آن ملک بدون تجافی از مقام جبروتی خود، متنزل در مرتبۀ حس، و یا متمثل به صورتی مناسب با شهود حسّی، بر آن حضرت حقایق غیبی را القا می نماید. و آن جناب کلام ملک را به مشیّت حق می شنود، و یا به صورت قَدَری در لوح، که حامل آن ملک وحی است، مشاهده می نماید. به تقریری اشمخ، سرّ توحید در جمیع مراتب وجودیِ ختم نبوت ظاهر می شود، و حجاب از عین قلب و حسّ او مرتفع می گردد.
نفس نبویه در مقام خلق، یعنی بعد از تنزل از مقامات حاصل از ولوج در واحدیت و احدیت، از جهت عقلانی و روح عقلی معارف را از ملک مقربِ حامل وحی تلقی نموده، و به بصر و سمع عقلی کلام حق را می بیند و می شنود. و از آنجا که این نفس شریف جامع جمیع حضرات است ـ از حضرت احدیت و واحدیت و حضرت جبروت و عالم مثال، که سومین منزل از منازل غیب وجود است، و عالم حس، که حضرت شهود نام دارد ـ ملک وحی را بعد ما کان معقولاً و عقلاً، و غبّ ماکان متمثلاً و متنزلاً فی عالم المثال و الحس، به صورت محسوس متمثل می بیند. و ثم یَنحدر إلی حسّه الظاهر و یسمع أصواتاً منظومة و حروفاً مسموعة. کسانی که افق ولایت آنها نزدیک به روح کلی و قلبِ بالغ به مقام روح و سرّ است و اتحاد معنوی
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 77 با خاتم انبیا دارند، چه بسا ملک نازل بر آن جناب را مشاهده نمایند و کلام حق را استماع نمایند. در بین اصحاب حضرت ختمی مرتبت، حضرت آدم الأولیاء بوی وحی را قبل از نزول ملک استشمام می نمود؛ لذا به اتفاق ارباب حقیقت و اهل حق از عرفا(قده) أقرب الناس إلی رسول الله بود. و قال، صلی الله علیه و آله، لأقرب الخلائق إلیه: یا علیُّ، أنت تَرَی ما أََرَاهُ، و تَسْمَعُ ما أََسْمَعُ، إلّا أَنََّکَ لَسْتَ بِنَبیٍّ.
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 78