یعنی، عارف به سرّ قدر از آنجا که مآل همه به اوست و مطابق خواستۀ اوست، قابل از فیض اقدس و ظهور عینی از فیض مقدس و نَفَس رحمانی است؛ لاهیتمُّ بالنوازل و یصبر علی البلایا؛ ناچار به فرمودۀ أعرف العرفاء و الأولیاء بأسرار القدر، علیه السلام: المؤمنُ هَشٌّ بَشٌّ و بَسَّامُ. و مراد از «مؤمن» در این قبیل از مقامات عارف است. و اگر کسی این حقیقت را بر جاهل به اسرار قدر ظاهر نماید، آن جاهل به اهل طغیان پیوندد. یقیناً نفوس در قبول ایمان و امتناع از قبول آن مختلف اند. در روایات ما، معاشر الإمامیة، اشاره شده که ایمان و عدم ایمان در عالم «ذرّ» بوده، و عدم قبول ایمان مستند است به «طینت». و نیز مأثور است که شخصی از حضرت صادق، علیه السلام، سؤال کرد که چرا بر ناصیۀ صاحبان شقاوت و بر ناصیۀ ارباب ایمان مسطور است که آن شقی و این مؤمن است. امام مطابق درک سائل جواب دادند که خدا می داند که اگر شقی در دار تکلیف وارد شود، جز راه عصیان نپیماید. مع هذا این سؤال به جای خود باقی است که چرا بعضی از مردم سعید و برخی شقی هستند. بعد از تفتیش زیاد، این نتیجه مقبول است که طینتها متفاوت است. کما اینکه ذوات اختلاف نوعی دارند: برخی از قبیلۀ حیواناتْ
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 65 فاقد ادراک عقلانی؛ و بعضی نیز مانند انسان در صورتِ اجتماعِ شرایط به مقام عقل بالفعل می رسند؛ و نوادری تا نیل به مقام اتحاد با سکنۀ جبروت مستعد سلوک اند؛ و قلیلی نیز به فنای در توحید و بقای به حق نایل آیند که النّاسُ معادنٌ کَمعادنِ الذَّهَبِ و الفضَّة. تقدیر سعادت و شقاوت و اختلاف نوعی در موالید همه باز می گردد به اختلاف استعدادات در حضرت علمیه؛ و استعدادات و قوابل غیر مجعول اند بلا مجعولیة أسمائه و صفاته و ذاته تعالی. علم حق هر چند به اعتبار علم ذاتی سبب ظهور حقایق خارجی و قوابل در تحقق و ثبوت قدری است، از باب تطابق و توازن بین العلم و العینْ علم تابع معلوم است. در علم تفصیلی، که موطن قدر است، هر عین ثابتی مظهر اسمی از اسماء الهیه و یا مظهر چند اسم و یا مظهر جمیع اسماء الهیه می باشد. و کمال هر عینی از اعیان خارجیه که به تحقق و ثبوت خارجی متصف می شود آن است که خواص آن اسم در آن مظهر تحقق یابد، آن هم به حسب استعداد مظهر. استعدادات نیز در حضرت علمیه غیر مجعول است بلا مجعولیة الأسماء. عنایت الهیه به اسم «الرحمان» و رحمت امتنانیه اعطای وجود می نماید؛ و همۀ اعیان از این رحمت نصیب دارند. و اسم «الرحیم» تابع اسم «الرحمان» است و از سوادن این اسم مبارک است. رحمت امتنانیه مقید به عمل نیست، و حکم آن غالب و شامل است. و رحمتی که مطمح ابلیس است همین رحمت است؛ چنانکه منشأ تخفیف عذاب و انقطاع آن نیز همین رحمت است. و در مأثورات نبویه و ولویه به این مهم اشارات و تصریح شده است که آخر من یَشفع هو الله. و یَشفع باسمه «الرحمان» عند اسمه «المنتقِم».
کتابمصباح الهدایة الی الخلافة والولایةصفحه 66