مساله 1 ـ غیر از وصیت به مثل آزاد کردن بنده، دو قسم وصیت می شود: اول: آنکه وصیت کند که چیزی از ترکه اش مال کسی باشد و آن را وصیت تملیکیه گویند. دوم: آنکه وصیت کند چیزی بدهد به کسی، یا وصیت کند که برای من نماز و روزه و حج بگیرید یا در کجا مرا دفن کنید و آن را عهدیه گویند.
مساله 2 ـ وقتی که علامتهای مردن در انسان پیدا شد واجب است بر او اگر ممکن است هر چه نزد او است از مال مردم؛ چه امانت و چه غیر آن، به صاحبش برساند، و واجب است قرض های خود را اگر وقت دادنش رسیده بدهد و واجب است آنچه بر او از نماز و روزه و کفاره است بجا آورد.
مساله 3 ـ اگر ممکن نیست که خودش آنچه گفته شد ادا کند و بجا آورد، پس اگر ورثۀ او یا وصی او مورد اطمینان است که آنچه باید عمل کند عمل می کنند، لازم نیست وصیت کند. والاّ باید وصیت کند که آنچه پیش او است از مردم رد کنند و آنچه به عهدۀ او است از بندگان خدا و از خدای تعالی بجا آورند و باید طوری وصیت کند که چیزی مخفی نماند و باید شاهد بگیرد برای بدهکاری ها و امانت های مردم و بالاخره محکم کاری کند به قدر متعارف.
مساله 4 ـ وصیت تملیکیه که اشاره به تفسیر آن شد، سه رکن دارد: اول: موصی (آنکه وصیت می کند). دوم: موصی به (آنچه به او وصیت می شود). سوم: موصی له (آن کس که برای او وصیت می شود).
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 310 و امّا وصیت عهدیه دو رکن دارد: اول: موصی (وصیت کننده). دوم: موصی_'به (آنچه به او وصیت می شود) و اگر کسی را وصی خود قرار دهد او نیز رکن سوم است.
مساله 5 ـ در وصیت عهدیه محتاج به قبول نیست، پس اگر کسی وصیت کند که مرا فلان جا دفن کنید یا صوم و صلاة برای من بدهید قبول نمی خواهد، لکن اگر کسی را وصی خود قرار داد که انجام کارهای او را بدهد، در وصی شدن قبول معتبر است.
مساله 6 ـ در وصیت تملیکیه هرگاه وصیت برای کلی باشد مثل وصیت برای فقرا و سادات قبول لازم ندارد، بلکه وصیت مطلقاً قبول نمی خواهد و باید به آن عمل کرد و حرام است تبدیل آن بدون قبول، لکن مالک شدن آن کس که برای او وصیت شده محتاج به قبول اوست و قهراً مالک نمی شود، بنابراین وصیت عقد نیست، بلکه ایقاع است و جزء سبب از برای مالک شدن است.
مساله 7 - اگر کسی که برای او وصیت شده (موصی له) مرد در زمان حیات وصیت کننده یا بعد از مردنش قبل از آنکه رد کند یا قبول، ورثۀ او جانشین او می شوند در قبول و پس از قبول مالک می شوند.
مساله 8 ـ شرط است در کسی که وصیت می کند، آنکه بالغ و عاقل باشد و رشد داشته باشد و قصد و اختیار داشته باشد.
مساله 9 ـ اگر طفل ده ساله وصیت کند در امور خیریه مثل مسجد ساختن و پل و بیمارستان ساختن، صحیح است وصیت او.
مساله 10 ـ سفیه اگر ممنوع شده باشد از طرف حاکم، وصیتش باطل است در اموالش، بلی اگر سفیه بودنش قبل از بلوغ بوده و باقی مانده تا حال بلوغ، ممنوع بودنش از وصیت محتاج به حکم نیست.
مساله 11ـ اگر کسی به قصدخودکشی خود را مسموم کرد یااز جایی به زیر
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 311 افکند یا کار دیگری کرد که با آن کار در معرض مردن واقع می شود و پس از آن وصیت در اموالش کرد وصیت او باطل است، در صورتی که قصد خودکشی داشته باشد، ولی اگر از روی اشتباه و خطا خود را مسموم کرد یا در معرض هلاک انداخت وصیت او باطل نیست.
مساله 12 ـ اگر اول وصیت کرد و پس از آن خودکشی کرد وصیتش صحیح است، اگرچه از اول قصد داشته باشد که پس از وصیت خودکشی کند.
مساله 13 ـ وصیت که واقع شده باطل نمی شود اگر وصیت کننده مجنون شود یا بیهوش گردد گرچه تا مردن طول بکشد.
مساله 14 ـ شرط است در آن کس که برای او وصیت می شود، آنکه وجود داشته باشد در حال وصیت، پس وصیت از برای میت و برای طفلی که بعدها وجود پیدا می کند و در شکم مادر هم نیست، باطل است. و امّا برای طفلی که در شکم مادر است اگرچه باز روح در آن دمیده نشده صحیح است، به شرط آنکه زنده متولد شود و اگر مرده متولد شود وصیت، باطل و مال به ورثه وصیت کننده به ارث می رسد.
مساله 15 ـ شرط است در آنچه به او وصیت می شود، آنکه مالیت داشته باشد؛ چه از اعیان باشد مثل زمین و ملک و فرش و کتاب یا از منافع باشد یا در ذمه غیر باشد و یا حق قابل انتقال به غیر باشد؛ چه موجود باشد مثل حق تحجیر یا بعد موجود شود مثل میوه درخت که بعد موجود می شود و باید آنچه به او وصیت می شود دارای منفعت حلال باشد، پس صحیح نیست وصیت کردن به شراب و به خوک و به آلات لهو و قمار و اگر به منفعت وصیت شد باید حلال باشد، پس صحیح نیست وصیت به منفعت خواننده؛ به معنی اینکه به اجرت غنا وصیت کند یا به منفعت آلات قمار و لهو وصیت کند.
مساله 16ـ اگر وصیت بکندبه واجب مالی، مثل دادن بدهکاری های خود
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 312 و آنچه از خمس و زکات و مظالم و کفارات در عهده اوست و حج واجب چه حجت الاسلام باشد یا به نذر و مثل آن بر او واجب شده باشد، باید از اصل مال او بدهند؛ چه زیادتر از ثلث باشد یا نباشد، بلکه اگر وصیت هم نکرده باشد باید از مال بدهند؛ گرچه برای وارث هیچ نماند.
مساله 17 ـ اگر به غیر واجب مالی و آنچه گذشت باشد، مثل آنکه وصیت کند که فلان ملک من مال فلان شخص باشد یا وصیت کند به چیز دادن به فقراء و زیارت کردن برای او یا روضه خوانی و امثال آن، یا وصیت کند به واجب غیرمالی مثل نماز و روزه، در صورتی که ذمه اش به آنها مشغول باشد، درتمام اینها وصیت در ثلث مالش صحیح است و در زیادتر باطل است، مگر آنکه ورثه وصیت او را امضاء کنند، و در هر مقداری امضاء کردند در همان مقدار صحیح است.
مساله 18 ـ اگر بعضی از ورثه امضا کردند و بعضی نکردند، وصیت صحیح است به مقدار حق آنها در زیادتر از ثلث.
مساله 19 ـ شرط است در امضاء ورثه، آنکه یا با لفظی که دلالت می کند بر امضاء، یا عملی که برساند آن را، امضاء کنند و مجرد راضی بودن کفایت نمی کند.
مساله 20 ـ در ثلث که وصیت صحیح است، حساب می شود بعد از آنکه قرضهای او و همه واجبهای مالی او مثل خمس و زکات و حج واجب خارج شوند، پس هرچه باقی ماند ثلث آن از میت است و باید به وصیت او عمل کرد.
مساله 21 ـ شخص می تواند برای خود وصی معین کند که وصیت های او را انجام دهد، و شرط است که وصی بالغ و عاقل و مسلمان باشد و صحیح نیست آنکه وصی مسلم کافر باشد چه ذمی یا غیر آن، و شرط نیست در وصی که عادل باشد، بلکه اگر مورد اطمینان و وثوق باشد کفایت می کند بنابر اقوی.
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 313 مساله 22 ـ اگر به نابالغ، بالغی منضم شود در وصیت، مانعی ندارد و شخص بالغ عمل می کند خودش به وصیت تا زمانی که طفل بالغ شود، پس از آن هر دو عمل می کنند.
مساله 23 ـ وصی امین است و چیزهایی که در دست اوست از میت، اگر بی تعدی و تفریط تلف شود ضامن نمی باشد و نباید غرامت بدهد.
مساله 24 ـ وصیت از طرف وصیت کننده جائز است و می تواند مادامی که زنده است آن را بهم بزند یا تبدیل کند.
مساله 25 ـ وصیت که واقع شد تا رجوع ننموده به حال خودش باقی است هر چند مدت طولانی شود، و اگر شک کنیم که رجوع کرده یا نکرده باز به حال خودش باقی است و باید عمل به او کرد.
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 314