مساله 1 ـ برای وجوب حج شرطهایی است:
اول: به حد بلوغ رسیدن، پس بر طفل گرچه نزدیک به بلوغش باشد واجب نیست و اگر حج کند صحیح است، لکن بعد از بلوغ اگر مستطیع شد باید حج بجا آورد.
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 204 دوم: عقل، پس بر مجنون واجب نیست، مگر آنکه مجنون ادواری باشد و دورۀ عاقل بودنش به قدری باشد که به حج و تحصیل مقدماتی که حاصل نیست برسد.
سوم: استطاعت از جهت مال و بدن و باز بودن راه و امن بودن و وقت داشتن برای حج کردن، و هر یک از اینها را فاقد باشد حج بر او واجب نیست.
مساله 2 ـ مراد از استطاعت، عقلی نیست، بلکه آن چیزی است که شرع معین فرموده، و آن دارا بودن زاد و توشۀ سفر است به هر مقداری که محتاج است به حسب اختلاف فصول و اختلاف اشخاص از حیث عزت و شرف و قوت و ضعف، و دارا بودن مرکوب است به هر نحوی که متعارف است، به طوری که اگر از آن به مادون آن اکتفاء کند خلاف شان و آبروی اوست که در این صورت واجب نیست و یا آنکه رفتن با آن حرج و مشقت دارد و یا در معرض خطر است.
مساله 3 ـ اگر توشۀ سفر ندارد لکن می تواند بین راه با کسب تهیه کند واجب نیست حج بر او، و اگر برود کافی از حج واجب نیست.
مساله 4 ـ اگر کسی از محل سکونتش استطاعت ندارد، ولکن تا محلی بدون استطاعت رفت و از آنجا تا مکه به واسطۀ کمی راه مستطیع شد، یعنی خرج رفتن و برگشتن به وطنش را داشت، حج بر او واجب است در صورتی که شرایط دیگر هم موجود باشد.
مساله 5 ـ شرط است در وجوب حج، آنکه توشه و نفقۀ رفتن و برگشتن را داشته باشد به طور متعارف، مگر آنکه بخواهد در مکه بماند، در این صورت نفقۀ برگشتن لازم نیست، یا بخواهد به جای دیگر غیر از وطنش اقامت کند که نفقۀ برگشتن تا آنجا لازم است اگر نفقه کمتر باشد، و امّا اگر بیشتر باشد ولکن از روی ناچاری باید در آن محل اقامت کند، شرط است نفقۀ تا آن محل را اگرچه از وطنش بیشتر است، دارا باشد.
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 205 مساله 6 ـ لازم نیست در استطاعت، آنکه خود توشۀ راه و مرکب را داشته باشد، بلکه اگر پول توشه و کرایۀ مرکوب را داشته باشد مستطیع است، بلکه لازم نیست پولش را هم داشته باشد، بلکه اگر چیزی داشته باشد از آنچه که احتیاج به آن ندارد در معاش متعارف، مثل آنکه زمینی داشته باشد زیادتر از مورد احتیاج که کفایت می کند بر خرج سفرش باید بفروشد و حج کند.
مساله 7 ـ واجب نیست که برای حج قرض کند گرچه بتواند به آسانی قرض را بدهد، بلکه اگر مال هم دارد لکن خریدار ندارد یا طلب دارد، لکن بدهکار طلب را قبل از موعد نمی دهد، واجب نیست قرض کند و مکه برود و مستطیع نیست.
مساله 8 ـ اگر نزدش چیزی نیست که با آن حج برود، لکن طلبکار از کسی است به مقداری که اگر بدهد می تواند حج برود، پس اگر موعد طلب رسیده است واجب است با هر وسیله طلبش را وصول کند و حج برود گرچه به رجوع به ظالم باشد و اگر موعدش نرسیده لکن اگر مطالبه کند می دهد، لازم نیست مطالبه کند و مستطیع نیست.
مساله 9 ـ اگر به اندازۀ خرج مکه مال دارد لکن شرایط دیگر مثل صحیح بودن بدن یا باز بودن راه حاصل نیست، می تواند آن مال را تصرف کند و از بین ببرد، و امّا اگر شرایط حاصل است لکن وقت رفتن نرسیده و قافلۀ حج راه نیفتاده و احتمال می دهد که اسباب دیگر مهیا شود و قافله نیز حرکت کند نمی تواند در آن مال تصرف کند، و اگر تصرف کرد و کاروان حرکت کرد حج بر عهدۀ او می آید.
مساله 10 ـ شرط است در وجوب حج باقی ماندن مال تا آخر اعمال و اگر تلف شود در بین راه؛ چه وقت رفتن و چه وقت برگشتن بدون اختیار او، معلوم می شود که مستطیع نبوده، و امّا اگر خودش عمداً توشه و مرکوب خود را تلف کند حج به عهدۀ او مستقر می شود و باید برود.
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 206 مساله 11 ـ شرط است در وجوب حج، آنکه علاوه بر خرج سفر، مخارج عیالات خود را در زمان رفتن و برگشتن داشته باشد به طور مناسب با حال آنها، و مراد از عیال آنهایی است که باید در نظر عرف خرج آنها را بدهد اگر در شرع واجب نباشد، مثل برادر فقیر که در منزل اوست و جزء خانوادۀ او محسوب است، بلکه اگر یک نفر اجنبی هم عیال او شمرده شود در عرف، باید مخارج او را داشته باشد.
مساله 12 ـ شرط است در وجوب حج، آنکه پس از برگشت دارای چیزی باشد که او و عیالاتش را اداره کند از قبیل ملک و علاقه یا تجارت و زراعت و صنعت و کسب مناسب با حال او، و اگر سرمایه ندارد لکن با آبرو و وجاهت می تواند تجارت کند و امرارمعاش نماید، کفایت می کند وحج براو واجب است.
مساله 13 ـ اهل علم فقیر که با وجوه شرعیه امرار معاش می کنند و پس از برگشت از حج نیز به همان منوال امرار معاش می کنند اگر به قدر مخارج حج داشته باشند، حج برآنها واجب نیست وهمچنین فقرایی که با گدایی می گذرانند و همچنین کسانی که تفاوت نمی کند به حال آنها حج رفتن، و قبل از حج و بعد از حج به یک منوال هستند بر هیچ یک اینها حج واجب نیست.
مساله 14 ـ شرط است در وجوب حج، استطاعت بدنی؛ پس بر مریضی که نمی تواند برود یا مشقت دارد برای او یا پرستار می خواهد و خرج او را ندارد حج واجب نیست.
مساله 15 ـ شرط است در وجوب حج، آنکه وقت وسعت داشته باشد، پس اگر مال دار شد در وقتی که برای رفتن با مقدمات لازمه وقت ندارد یا ممکن است خود را برساند با مشقت زیاد، حج بر او در این سال واجب نیست و اگر استطاعت او باقی ماند، سال دیگر واجب است حج کند.
مساله 16 ـ شرط است در وجوب حج، آنکه در راه مانعی از عبور نباشد و برای او امکان رفتن و تمام کردن عمل باشد و اگر راه خطرناک باشد به طوری که
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 207 بر جان و یا عرض و یا مال خود می ترسد و راه هم منحصر است به همین راه، حج بر او واجب نیست.
مساله 17 ـ اگر رفتن به حج مستلزم ضرر مالی باشد، غیر از آنچه لازمۀ عادی حج است، پس اگر تحمل آن ضرر برای او حرجی است و مشقت و کلفت دارد بر او واجب نیست. و الاّ واجب است.
مساله 18 ـ بعد از حاصل شدن شرایطی که ذکر شد اگر رفتن به حج موجب ترک واجبی یا فعل حرامی شد باید ملاحظۀ اهمیت را کرد، پس اگر حج اهم است باید حج برود و اگر یکی از آنها مهمتر است باید ترک کند رفتن را، لکن اگر رفت و حج کرد حجش صحیح است و کافی است، گرچه معصیت کرده است در ترک واجب یا فعل حرام.
مساله 19 ـ اگر کسی پیش از آنکه مستطیع شده، نذر کند که به زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام برود در هر روز عرفه، نذر او مانع از حج او نمی شود و باید حج برود و به نذر عمل نکند، لکن اگر حج نرفت باید به نذرش عمل کند و اگر عمل نکرد کفارۀ ترک نذر را باید بدهد.
مساله 20 ـ اگر کسی خودش مال دار نیست و دیگری به قدر کفایت سفر حج در رفتن و برگشتن به او ببخشد که به حج برود واجب است قبول کند و برود، وامّا اگر مالی ببخشد و اسم حج نیاورد واجب نیست قبول کند.
مساله 21 ـ اگر کسی خرجی حج ندارد ولکن کسی دیگر او را برای حج مهمان کند و بگوید حج بکن و به عهدۀ من مخارج حج و مخارج عیالت، حج بر او واجب می شود، به شرط آنکه اطمینان و وثوق داشته باشد به قول طرف و در صورتی که مورد وثوق نباشد واجب نیست. و فرقی نیست بین آنکه مخارج را به تدریج بدهد یا یک مرتبه بدهد و یا آن را ملک او کند برای حج رفتن یا نکند.
مساله 22 ـ در این نحو از استطاعت که به بخشش حاصل می شود، شرط نیست که در وقت برگشتن دارای معاشی باشد که او را اداره بکند.
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 208 مساله 23 ـ اگر مهمان دار در بین راه از قولش برگشت، بعید نیست که واجب باشد بر او مخارج بر گرداندن مهمان را به وطنش.
مساله 24 ـ اگر بعد از آنکه مهمان احرام بست مهماندار از قولش برگشت، بعید نیست که واجب باشد مخارج تمام کردن حج و برگرداندن او را به وطنش.
مساله 25 ـ کسی که حج بر او واجب گردید و مستقر شد و بعد از آن به مرضی مبتلا شد که نتوانست حج برود و امید خوب شدن نداشت یا پیری مانع از رفتن شد یا آنکه حج رفتن برای او حرج و مشقت شدید دارد، واجب است بر او که نائب بگیرد و احتیاط واجب آن است که فوراً نائب بگیرد.
مساله 26 ـ اگر کسی مال دار بود و استطاعت مالی داشت و به واسطۀ مرض یا چیز دیگر نتوانست حج کند و وجوب حج بر او مستقر نشد، واجب نیست نائب بگیرد بنابر اقوی.
مساله 27 ـ کسی که عذر داشت و نائب گرفت و حج بجا آورد، اقوی آن است که حج نایب کافی است از حج او؛ چه عذرش تا آخر عمر باقی بماند یا بعد از عمل حج عذرش برطرف شود، لکن اگر عذرش قبل از تمام شدن حج نائب مرتفع شود؛ چه در بین راه در وقت رفتن باشد یا در بین عمل باشد، حج نایب کافی نیست و باید خودش حج بکند.
مساله 28 ـ کسی که حج بر او مستقر شده بود و به حج رفت، اگر بعد از محرم شدن و داخل شدن در حرم بمیرد، کفایت می کند این عمل از حج واجب او، و واجب نیست قضای آن و اگر قبل از آن بمیرد واجب است حج او را قضا کنند.
مساله 29 ـ اگر زن استطاعت پیدا کرد، شرط نیست که شوهر او را اذن بدهد، و جائز نیست برای شوهر که او را منع از حج بکند.
مساله 30 ـ اگر زن نذر کند که حج برود و نذرش مضیّق باشد، اذن شوهر لازم نیست و امّا اگر موسّع باشد تا وقت تنگ نشده باید اذن بگیرد، چنانچه در حج مستحب شرط است اذن شوهر.
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 209 مساله 31 ـ زنی که مستطیع باشد شرط نیست که محرمی همراه او باشد، در صورتی که در امان باشد نسبت به خودش و ناموسش، چه شوهردار باشد یا نباشد، و اگر در امان نباشد واجب است بر او که کسی را همراه ببرد؛ گرچه با اجرت، و اگر پول اجرت دادن نداشت و رفتن موقوف بود بر اجیر گرفتن، این زن استطاعت ندارد و بر او حج واجب نیست.
مساله 32 ـ اگر کسی حج بر او واجب شد و اهمال کرد از رفتن، حج بر عهدۀ او است و باید به هر نحوی شده حج برود، و اگر مرد باید قضای حج را از مالش بجا بیاورند.
مساله 33 ـ اگر کسی استطاعت پیدا کرد و حج نرفت و شرایط استطاعت او باقی بود تا وقت برگشتن از حج به حسب عادت، حج بر او مستقر می شود و به عهدۀ او می آید.
مساله 34 ـ آنچه در مسالۀ پیش ذکر شد راجع به استطاعت مالی و بدنی و باز بودن راه است، و امّا مثل عقل که از شرایط است، لازم نیست وقت برگشتن به وطن باقی باشد، بلکه اگر تا وقت تمام شدن اعمال باقی بود بر عهده اش می آید.
مساله 35 ـ اگر حج واجب به عهدۀ کسی بود و مرد باید از اصل مال او حج برای او بگیرند و همچنین اگر حج نذری بر او واجب باشد.
مساله 36 ـ ورثه نمی توانند در مال میت تصرف کنند قبل از آنکه حج بگیرند، یا مقدار مصرف را به ولی میت بدهند.
کتابرسالۀ نجاة العبادصفحه 210