فصل دوم
عن مِصباحِ الشَّریعَةِ. قالَ الصّادِقُ علیه السّلام: مَعْنَی «السَّلام»ِ فِی دُبْرِ کُلِّ صَلوٰةٍ، الْأَمَانُ؛ أَیْ، مَنْ أَدَّی أَمْرَ اللّه ِ وَ سُنَّةَ نَبِیِّهِ صلی اللّه علیه و آله خَاشِعاً مِنْهُ قَلْبُهُ، فَلَهُ الْأَمَانُ مِنْ بَلاءِ الدُّنْیَا وَ بَرَاءَةٌ مِنْ عَذَابِ الاْخِرَةِ. وَ «السَّلامُ» اِسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ تَعَالَی، أَوْدَعَهُ خَلْقَهُ لِیَسْتَعْمِلُوا مَعْنَاهُ فِی الْمُعَامَلاتِ وَ الْأَمَانَاتِ وَ الاِضَافَاتِ وَ تَصْدِیقِ مُصَاحَبَتِهِمْ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ صِحَّةِ مُعَاشَرَتِهِمْ. واِذا أَرَدْتَ أَنْ تَضَعَ السَّلامَ مَوْضِعَهُ وَ تُؤَدِّیَ مَعْنَاهُ، فَاتَّقِ اللَّهَ، وَ لْیَسْلَمْ مِنْکَ دِینُکَ وَ قَلْبُکَ وَ عَقْلُکَ، وَ لا تُدَنِّسْهَا بِظُلْمَةِ الْمَعَاصِی، وَ لْتَسْلَمْ حَفَظَتُکَ أَنْ لا تُبْرِمَهُمْ [اَی، لاتُضجِرَهُمْ] وَ لا تُمِلَّهُمْ وَ تُوحِشَهُمْ مِنْکَ بِسُوءِ مُعَامَلَتِکَ مَعَهُمْ، ثُمَّ صَدِیقُکَ ثُمَّ عَدُوُّکَ؛ فَإِنَّ مَنْ لَمْ یَسْلَمْ مِنْهُ مَنْ هُوَ الاَْقْرَبُ إِلَیْهِ، فَالْأَبْعَدُ أَوْلَی. وَ مَنْ لاٰ یَضَعُ «السَّلامَ» مَوَاضِعَهُ هذِهِ، فَلا سَلامَ وَ لاٰ تَسْلیمَ (سِلْمَ ـ خ)؛ وَ کَانَ کَاذِباً فِی سَلامِهِ وَ إِنْ أَفْشَاهُ فِی الْخَلْقِ.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 367 فرماید: «معنای «سلام» در دنبالۀ نمازها، «امان» است؛ یعنی، کسی که اوامر الهیّه و سنن نبویّه را ادا کند با خشوع قلبی، ایمن از بلاء دنیا و عذاب آخرت شود.» یعنی از تصرّفات شیطانیّه در دنیا مأمون شود؛ چه که اداء اوامر الهیّه با خشوع قلبی موجب قطع تصرّف شیطان است ـ ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر.
پس از آن، اشاره به سرّی از اسرار «سلام» فرماید و گوید: «سلام یکی از اسماءاللّه است که خدای تعالی به ودیعت در موجودات قرار داده.» و این اشاره به مظهریّت موجودات از اسماء الهیّه است. و باید عبد سالک این لطیفۀ الهیه را که در باطن ذات و خمیرۀ او به ودیعت نهفته است، اظهار کند، و در جمیع معاملات و معاشرات و امانات و ارتباطات استعمال کند، و در مملکت باطن و ظاهر خود نیز سرایت دهد؛ و در معاملات با حق و دین حق تعالی استعمال نماید تا خیانت به ودیعت الهیه نکرده باشد. پس، حقیقت «سلام» را سرایت دهد در جمیع قوای ملکیّه و ملکوتیّۀ خود و در جمیع عادات و عقاید و اخلاق و اعمال خویش تا خود از همۀ تصرّفات سالم ماند. و طریق تحصیل این سلامت را تقوی معرفی فرموده.
و باید دانست که تقوی را مراتب و منازلی است:
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 368 پس، تقوای ظاهر، نگاهداری ظاهر است از قذارت و ظلمت معاصی قالبیّه. و این تقوای عامّه است.
و تقوای باطن، نگاهداری و تطهیر آن است از افراط و تفریط و تجاوز از حد اعتلال در اخلاق و غرائز روحیّه. و این تقوای خاصّه است.
و تقوای عقل، نگاه داری و تطهیر آن است از صرف آن در علوم غیر الهیّه. و مراد از علوم الهیّه علومی است که مربوط به شرایع و ادیان الهیّه باشد. و جمیع علوم طبیعه و غیر آنها که برای شناخت مظاهر حق است الهیه است و اگر برای آن نباشد، نیست، هر چند مباحث مبدأ و معاد باشد. و این تقوای اخصّ خواص است.
و تقوای قلب، و آن نگاه داری آن است از مشاهده و مذاکرۀ غیر حق. و این تقوای اولیاء است. و مقصود از حدیث شریف که فرماید حق تعالی: اَنَا جَلیسُ مَنْ جَلَسَنی، همین خلوت قلبی است. و این خلوت بهترین خلوات و خلوتهای دیگر مقدمۀ حصول همین است.
پس، کسی که متصّف به همۀ مراتب تقوا شد، دین و عقل و روح و قلب او و جمیع قوای ظاهره و باطنه اش سالم ماند؛ و حَفَظه و موکّلین او نیز سالم مانند و از او ملول و منضجر و وحشتناک نشوند. و معاملات و معاشرات چنین شخصی با صدیق و عدوّش به طریق سلامت شود؛ بلکه ریشۀ عداوت از باطن قلبش منقطع شود، هر چند مردم با او عداوت ورزند. و کسی که به جمیع مراتبْ سلامت نباشد، به همان اندازه از فیض «سلام» محروم و به افق نفاق نزدیک شود، نعوذباللّه منه. والسّلام.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 369