تنبیه اشراقی و اشراق عرفانی
بدان ای طالب حقّ و حقیقت که حق تبارک و تعالی چون خلقت نظام وجود و مظاهر غیب و شهود را به حسب حبّ ذاتی به معروفیّت در حضرت اسماء و صفات فرموده ـ به مقتضای حدیث شریف کُنْتُ کَنْزاً مَخْفیّاً؛ فَاَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَیْ اُعْرَفَ ـ در فطرت تمام موجودات حبّ ذاتی و عشق جبلّی ایداع و ابداع فرموده، که به آن جذبۀ الهیّه و آتش عشق ربّانی متوجه به کمال مطلق و طالب و عاشق جمیل علی الاطلاق می باشند. و برای هر یک از آنها نوری فطری الهی قرار داده که به آن نور طریق وصول به مقصد و مقصود را دریابند. و این نار و نور،یکی رفرف وصول، و یکی براق عروج است ـ و شاید «براق» و «رفرف» رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله رقیقۀ این لطیفه و صورت متمثّلۀ ملکیّۀ این حقیقت بوده ـ و لهذا از بهشت، که باطن این عالم است، نازل شده.
و چون موجودات نازل شده اند در مراتب تعیّنات و محجوب شده اند از جمال جمیل محبوب جلّت عظمته، حق تعالی با این نار و نور آنها را از حجب تعیّنات ظلمانیّه و انّیّات نورانیّه با اسم مبارک «هادی» که حقیقت این رقایق است خارج کند، و به اقرب طرق به مقصد حقیقی و جوار محبوب خود برساند؛ پس، آن نور «هدایت» حق تعالی، و آن نار «توفیق» الهی و سلوک به
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 288 طریق اقرب «صراط مستقیم» است و حق تعالی بر آن صراط مستقیم است. و شاید اشاره به این هدایت و این سیر و این مقصد باشد آیۀ شریفۀ ما مِنْ دابَّةٍ اِلاّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبِّی عَلیٰ صراطٍ مُسْتَقیم؛ چنانچه برای اهل معرفت ظاهر است.
و باید دانست که هر یک از موجودات را صراطی خاص به خود و نور و هدایتی مخصوص است: والطُّرُقُ اِلَی اللّه بِعَدَدِ اَنْفاسِ الْخَلایق. و چون در هر تعیّنْ حجابی است ظلمانی و در هر وجود و انّیّتْ حجابی است نورانی، و انسان مجمع تعیّنات و جامع وجودات است، محجوبترین موجودات است از حق تعالی. و شاید اشاره به این معنی باشد آیۀ کریمۀ ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سٰافِلین. و از این جهت، صراط انسانی طولانی تر و ظلمانی تر صراطها است. و نیز چون «ربّ» انسان حضرت اسم اللّه اعظم است، که ظاهر و باطن و اول و آخر و رحمت و قهر و بالاخره اسماء متقابله نسبت به او علی السّواء است، از برای خود انسان در منتهای سیر باید مقام برزخیّت کبری حاصل شود؛ و از این جهت صراط او ادقّ از همۀ صراطها است.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 289