تتمیم و نتیجه
از مطالب فصل سابق معلوم شد که حقیقت «استعاذه» عبارت است حالت و کیفیّت نفسانیّه ای که از علم کامل برهانی به مقام توحید فعلی حق و ایمان به این مقام حاصل شود؛ یعنی، پس از آنکه به طریق عقلِ منوّر با برهان متین حکمی و شواهد نقلیّه مستفاده از نصوص قرآنیّه و اشارات و بدایع کتاب الهی و احادیث شریفه فهمید که سلطنت ایجادیّه و استقلال در تأثیر، بلکه اصل تأثیر، منحصر است به ذات مقدس الهی و دیگر موجودات را شرکت در آن نیست ـ چنانچه در محل خود مقرر است ـ باید دل را از آن آگاه کند و با قلم عقل به لوح قلبْ حقیقت لا اِلهَ اِلاّ اللّه و لا مؤَثِّرَ فی الْوُجُودِ اِلاَّ اللّه را بنویسد. و چون قلب به این لطیفۀ ایمانیّه و حقیقت برهانیّه ایمان آورد، در آن حالت انقطاع و التجائی حاصل شود؛ و چون شیطان را قاطع طریق انسانیّت و دشمن قوی خود یافت، حالت اضطراری حاصل شود که این حالت قلبی حقیقت استعاذه است. و چون زبان ترجمان قلب است، آن حالت قلبیّه را با کمال اضطرار و احتیاج به زبان آورد و اَعُوذُ باللّه مِنَ الشّیْطانِ الرَّجیم را از روی حقیقت گوید. و اگر در قلب از این حقایق اثری نباشد و شیطان متصرّف قلب و سایر مملکت وجودیّه او باشد، استعاذه نیز از روی تصرّف و تدبیر شیطان
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 227 واقع شود؛ و در لفظْ استعاذۀ باللّه مِنَ الشّیطان گوید، و در حقیقت چون تصرّف شیطانی است، استعاذۀ به شیطان مِنَ اللّه واقع شود؛ و خود استغاذه عکس مطلوب را محقّق کند، و شیطان گویندۀ استعاذه را مسخره کند؛ و این سخریّه نتیجه اش پس از کشف غطا و برچیده شدن پردۀ طبیعت معلوم شود. و مَثَل چنین شخصی که استعاذه اش فقط لفظیّه است مَثلَ کسی است که از شرّ دشمن جرّاری بخواهد به قلعه محکمی پناه ببرد، ولی خود به طرف دشمن برود و از قلعه رو برگرداند و لفظاً بگوید از شر این دشمن به این قلعه پناه می برم. چنین شخصی علاوه بر آنکه به شرّ دشمن گرفتار شود به سخریۀ او نیز دچار گردد.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 228