تنبیه ادبی
در تفاسیر متداوله که دیدیم، یا از آنها نقل شده، «دین» را به معنای جزا و حساب دانسته اند. و در کتب لغت نیز به این معنی ذکر شده، و به قول شعراء عرب استشهاد شده مثل قول شاعر: وَاعْلَمْ بِاَنَّکَ ما تَدینُ تُدٰانُ. و قول منسوب به شهل بن ربیعة: وَلَمْ یَبْقَ سِوَی العُدْوانِ، دِنّاهُمْ کَما دانوُا. و
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 275 گفته اند «دیّان»، که از اسماء الهیّه است، نیز به همین معنی است. و شاید مراد از «دین» شریعت حقّه باشد. و چون در روز قیامت آثار دین ظاهر گردد و حقایق دینیّه از پرده بیرون افتد، از این جهت آن روز را «روز دین» باید گفت؛ چنانچه امروز «روز دنیا» است، زیرا که روز ظهور آثار دنیا است و صورت حقیقیّۀ دین ظاهر نیست. و این شبیه قول خدای تعالی است که می فرماید: وَ ذَکِّرْهُمْ بِاَیّامِ اللّه ؛ و آن ایّامی است که حق تعالی به قهر و سلطنت با قومی رفتار کند. و روز قیامت هم «یوم اللّه » است و هم «یوم الدّین» است، زیرا که روز ظهور سلطنت الهیّه و روز بروز حقیقت دین خدا است.
قوله تعالی : اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعین بدان ای عزیز که چون بندۀ سالک در طریق معرفت تمام محامد و مدایح را مختص به ذات مقدّس حق دانست و قبض و بسط وجود را از او دانست و ازمّۀ امور را در اول و آخر و مبدأ و منتهی به ید مالکیّت او دانست و توحید ذات و افعال در قلبش تجلّی نمود، حصر عبادت و استعانت را به حق کند و جمیع دار تحقّق را طوعاً و کرهاً خاضع ذات مقدّس بیند و در دار تحقّق قادری نبیند تا اعانت را به او نسبت دهد. و این که بعضی از اهل ظاهر گفته اند حصر عبادتْ حقیقی است و حصر استعانت حقیقی نیست - زیرا که استعانت به غیر حق نیز می شود و در قرآن شریف نیز فرماید: تَعاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقْوی و می فرماید: اِسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ و الصَّلوة و نیز معلوم است بالضّرورة که سیرۀ نبیّ اکرم و ائمّۀ هدی علیهم السلام و اصحاب آنها و مسلمین بر استعانت از غیر حق بوده در غالب امور مباحه، مثل استعانت به دابّه و خادم و زوجه و رفیق و رسول و اجیر و غیر ذلک - کلامی است با اسلوب اهل ظاهر. و اما کسی که از توحید فعلی حق تعالی اطلاع دارد و
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 276 نظام وجود را صورت فاعلیّت حق تعالی می بیند و لا مُؤَثِّرَ فی الوُجُود را یا برهاناً یا عیاناً یافته، با چشم بصیرت و قلب نورانی حصر استعانت را نیز حصر حقیقی داند و اعانت دیگر موجودات را صورت اعانت حق داند. و بنا به گفتۀ اینها، اختصاص محامد به حق تعالی نیز وجهی ندارد، زیرا که برای دیگر موجودات - بنابراین مسلک - تصرّفات و اختیارات و جمال و کمالی است که لایق مدح و حمدند؛ بلکه احیاء و اماته و رزق و خلقْ دیگر امور مشترک بین حقّ و خلق است. و این امور در نظر اهل اللّه شرک، و در روایات از این امور به شرک خفی تعبیر شده؛ چنانچه ادارۀ انگشتری برای یادماندن چیزی، از شرک خفی محسوب شده است.
بالجمله، اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعین از متفرّعات الحمدللّه است، که اشاره به توحید حقیقی است. و کسی که حقیقت توحید در قلب او جلوه ننموده و قلب را از مطلق شرک پاک ننموده، ایّاک نَعْبد او حقیقت ندارد، و حصر عبادت و استعانت را به حق نتواند نمود، و خدا بین و خدا خواه نخواهد بود. و چون توحید در قلب جلوه نمود، به اندازۀ جلوۀ آن، از موجودات منصرف و به عزّ قدس حقّ متعلّق شود تا آنجا که مشاهده کند که به اسم اللّه ایاک نعبد و ایاک نستعین واقع شود؛ و بعضی از حقایقِ اَنْتَ کَما اَثْنَیْتَ عَلیٰ نَفْسِک در قلب تجلی کند.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 277