مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است
فصل پنجم در بیان اجمالی از تفسیر سوره مبارکه «حمد» و در آن شمه ای از آداب تحمید و قرائت است.
فائدة
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

فائدة

مقاله اولی‌ در آدابی که در تمام حالات نماز بلکه در تمام عبادات و مناسک ضرور است و در آن چند فصل است. / مقاله ثانیه در مقدّمات نماز است و ذکر بعض آداب قلبیه آن و در آن چند مقصد است / باب اول در بعض آداب اذان و اقامه است و در آن پنج فصل است. / باب دوم در ق

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1394

زبان اثر : فارسی

فائدة

فائدة

‏     ‏‏«عبادت» را اهل لغت به معنای غایت خضوع و تذلّل دانسته اند؛ و‏‎ ‎‏گفته اند چون عبادت اعلی مراتب خضوع است، پس لایق نیست مگر برای‏‎ ‎‏کسی که اعلی مراتب وجود و کمال و اعظم مراتب نعم و احسان را دارد؛ و از‏‎ ‎‏این جهت عبادت غیر حق شرک است. و شاید «عبادت» ـ که در فارسی به‏‎ ‎‏معنای «پرستش» و «بندگی» است ـ در حقیقتش بیش از این معنی که گفته اند‏‎ ‎‏مأخوذ باشد؛ و آن عبارت است از خضوع برای خالق و خداوند.و از این جهت، این‏‎ ‎‏طور از خضوع ملازم است با اتّخاذ معبود را اله و خداوند، یا نظیر‏‎ ‎‏وشبیه و مظهر او، مثلاً؛ و از این جهت، عبادت غیر حق تعالی شرک و کفر‏‎ ‎‏است. و اما مطلق خضوع بدون این اعتقاد یا تجزّم به این معنی ـ ولو تکلّفاً ـ‏‎ ‎‏ولو به غایت خضوع برسد اسباب کفر و شرک نمی شود؛ گرچه بعضی انواع‏‎ ‎‏آن حرام باشد، مثل پیشانی به خاک گذاشتن برای  خضوع. و این گرچه‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 284

‏عبادت و پرستش نیست، ولی ممنوع است شرعاً علی الظاهر. پس‏‎ ‎‏احتراماتی که صاحبان مذاهب از بزرگان مذهب خود می کنند با اعتقاد به آن‏‎ ‎‏که آنها بندگانی هستند که در همه چیز محتاج به حق تعالی هستند ـ در اصل‏‎ ‎‏وجود و کمال آن ـ و عباد صالحی هستند که با آن که مالک نفع و ضرّ و موت و‏‎ ‎‏حیوة خود نیستند، به واسطۀ عبودیّت مقرّب درگاه و مورد عنایات حق تعالی و‏‎ ‎‏وسیلۀ عطیّات اویند، به هیچ وجه شائبۀ شرک و کفر در آن نیست؛ و احترام‏‎ ‎‏خاصان خدا احترام او و «حبّ خاصان خدا حبّ خداست».‏‎[1]‎‏ ‏

‏    ‏‏و در بین طوایف اُشْهِدُ باللّه وَکَفیٰ بِهِ شَهیداً طایفه ای که به برکت اهل‏‎ ‎‏بیت وحی و عصمت و خزّان علم و حکمت از جمیع طوایف عائلۀ بشری در‏‎ ‎‏توحید و تقدیس و تنزیه حق تعالی ممتازند، طایفۀ شیعۀ اثنی عشری است،‏‎ ‎‏که کتب اصول عقاید آنها ـ مثل کتاب شریف اصول ‏‏کافی‏‏ و کتاب شریف‏‎ ‎‏توحید‏‏ شیخ صدوق رضوان اللّه علیه ـ و خطب و ادعیۀ ائمّۀ معصومین آنها، که‏‎ ‎‏در توحید و تقدیس حق جلّ و علا از آن معادن وحی و تنزیل صادر شده،‏‎ ‎‏شهادت بر آن می دهد که چنین علومی در بشر سابقه نداشته و حق تعالی را‏‎ ‎‏هیچ کس مثل آنها تقدیس و تنزیه ننموده پس از کتاب مقدس وحی الهی و‏‎ ‎‏قرآن شریف که به ید قدرت نگاشته شده.‏

‏     معذلک که شیعه در جمیع امصار و اعصار از چنین ائمّۀ هدای‏‎ ‎‏معصومین منزّهین موحّدین، تبعیّت نمودند و به برهانهای روشن آنها حق را‏‎ ‎‏شناخته و تنزیه و توحید نمودند، بعضی از طوایف، که الحاد آنها از عقاید و‏‎ ‎‏کتب آنها معلوم است، باب طعن و لعن را بر اینها مفتوح و به واسطۀ نصب‏‎ ‎‏باطنی که داشته اند تابعین اهل بیت عصمت را به شرک و کفر منسوب نمودند.‏‎ ‎‏و این در بازار معرفت و حکمت گرچه ارزشی ندارد ولی چون مفسده اش این‏‎ ‎‏است که مردم ناقص و عوام جاهل بی خبر را از معادن علم دور و به جهل و‏‎ ‎‏شقاوت سوق می دهد، جنایت بزرگی است به نوع بشر که جبران آن به هیچ‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 285

‏وجه ممکن نیست. و از این جهت است که به حسب موازین عقلیّه و شرعیّه‏‎ ‎‏جنایت و گناه این جمعیّت قاصر جاهل بیچاره به گردن آن بی انصافهایی است‏‎ ‎‏که برای منافع خیالی چند روزه مانع از نشر معارف و احکام الهیّه شدند و‏‎ ‎‏باعث شقاوت و بدبختی نوع بشر گردیدند، و جمیع زحمات حضرت خیر‏‎ ‎‏البشر را ضایع و باطل نمودند، و باب خاندان وحی و تنزیل را به روی مردم‏‎ ‎‏بستند. اللّهُمَّ الْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَعَذِّبْهُمْ عذاباً اَلیماً.‏

‏*‏

‏     قوله تعالی: ‏اِهدِنا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم... ‏الخ‏‏ بدان ای عزیز که چون در‏‎ ‎‏سورۀ شریفۀ «حمد» اشاره به کیفیّت سلوک ارباب معرفت و ارتیاض است و تا‏‎ ‎اِیّاکَ نَعْبُدُ‏ تمام کیفیت سلوک من الخلق الی الحقّ است، چنانچه سالک از‏‎ ‎‏تجلّیات افعالیّه به تجلّیات صفاتیّه و از آن به تجلّیات ذاتیّه ترقّی نمود و از‏‎ ‎‏حجب نورانیّه و ظلمانیّه خارج و به مقام حضور و مشاهده واصل گردید، پس‏‎ ‎‏مرتبۀ فنای تامّ حاصل و استهلاک کلّی رخ داد. و چون سیر الی اللّه تمام شد به‏‎ ‎‏غروب افق عبودیّت و طلوع سلطنت مالکیّت در ‏مالِکِ یَوْمِ الدّین‏؛ پس در‏‎ ‎‏منتهای این سلوک، حالت تمکّن و استقراری رخ دهد و سالک به خود آید و‏‎ ‎‏مقام صحو حاصل شود و توجه به مقام خود کند، و لکن به تبع توجّه به حق؛ به‏‎ ‎‏عکس حال رجوع الی اللّه که توجّه به حقّ تبع توجّه به خلق بود. و به عبارت‏‎ ‎‏دیگر، در حال سلوک الی اللّه در حجاب خلقی حق را می دید؛ و پس از رجوع‏‎ ‎‏از مرتبۀ فنای کلی که در ‏مالِکِ یَوْمِ الدّین ‏حاصل شد، در نور حق خلق‏‎ ‎‏را مشاهده می کند؛ و از این جهت ‏اِیّاکَ نَعْبُدُ‏ گوید به تقدیم ضمیر «ایّا» و‏‎ ‎‏«کاف» خطاب بر ذات خود و عبادت خود. و چون این حال را ممکن است‏‎ ‎‏ثباتی نباشد و لغزش در این مقام نیز متصوّر است، ثبات و لزوم خود را از حق‏‎ ‎‏تعالی طلب کند به قوله ‏اِهدنا‏ اَیْ، اَلْزِمْنا ـ چنانچه تفسیر شده است. ‏

‏     و باید دانست که این مقام که ذکر شد و این تفسیر که بیان شد، برای‏‎ ‎‏کمّل از اهل معرفت است؛ که مقام اول آنها آن است که در مقام رجوع از سیر‏‎ ‎‏الی اللّه ، حق تعالی حجاب آنها از خلق شود؛ و مقام کمال آنها حالت‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 286

‏برزخیّت کبری است که نه خلق حجاب حق شود ـ چون ما محجوبان ـ و نه‏‎ ‎‏حق حجاب خلق شود ـ چون واصلان مشتاق و فانیان مجذوب. پس «صراط‏‎ ‎‏مستقیم» آنها عبارت از این حالت برزخیّت متوسّط بین النّشأتین است که‏‎ ‎‏صراط حق است . و بنابراین، مقصود از ‏اَلَّذَینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِم‏ همین کسانی‏‎ ‎‏هستند که حق تعالی با تجلّی به «فیض اقدس» در حضرت علمیّه تقدیر‏‎ ‎‏استعداد آنها را فرموده، و پس از فناء کلّی آنها را به مملکت خود ارجاع‏‎ ‎‏نموده. و ‏مَغْضوبِ عَلَیْهِم‏ ـ بنابراین تفسیر ـ محجوبان قبل از وصولند و ‏ضالّین‎ ‎‏فانیان در حضرتند.‏

‏     و اما غیر کمّل، پس اگر وارد سلوک نشده اند، این امور دربارۀ آنها‏‎ ‎‏صحّتی ندارد، و «صراط» آنها صراط ظاهر شریعت است؛ و از این جهت‏‎ ‎‏تفسیر شده است «صراط مستقیم» به «دین» و «اسلام» و امثال آن. و اگر از‏‎ ‎‏اهل سلوکند، مقصود از «هدایت» راه نمایی، واز «صراط مستقیم»نزدیکتر‏‎ ‎‏راه وصول الی اللّه است، که آن راه رسول اللّه و اهل بیت او است؛ چنانچه‏‎ ‎‏تفسیر شده است به رسول خدا و ائمۀ هدی و امیر المؤمنین علیهم الصلوة و‏‎ ‎‏السلام. و چنانچه در حدیث است که رسول خدا خطی مستقیم کشیدند و در‏‎ ‎‏اطراف آن خطوطی کشیدند و فرمودند: «این خط وسط مستقیم از من‏‎ ‎‏است.»‏‎[2]‎‏ و شاید «امّت وسط» که خدای تعالی فرموده: ‏جَعَلْناکُمْ اُمَّةً‎ ‎وَسَطاً‎[3]‎‏ وسطیّت به قول مطلق و به جمیع معانی باشد، که از آن جمله‏‎ ‎‏وسطیّت معارف و کمالات روحیّه است که مقام برزخیّت کبری و وسطیّت‏‎ ‎‏عظمی است؛ و لهذا این مقام اختصاص دارد به کمّل از اولیاء اللّه . و از این‏‎ ‎‏جهت، در روایت وارد شده که مقصود از این آیه ائمّۀ هدی علیهم السلام‏‎ ‎‏هستند؛ چنانچه حضرت باقر علیه السلام به یزید بن معاویه عجلی‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 287

‏می فرماید: «ماییم امّت وسط، و ماییم شهداء خدا بر خلق.»‏‎[4]‎‏ و در روایت‏‎ ‎‏دیگر فرماید: «به سوی ما رجوع کند غالی و به ما ملحق شود مقصّر.»‏‎[5]‎‏ و در‏‎ ‎‏این حدیث اشاره به آنچه ذکر شد فرموده است.‏

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 288

  • ))  پاورقی 248.
  • )) قریب به این معنی در علم الیقین، ج 2، ص 967، روایت شده است.
  • )) «شما را امّت میانه قرار دادیم.» (بقره / 143)
  • )) اصول کافی، ج 1، ص 270، «کتاب الحجّة»، «باب فی انّ الائمة شهداء اللّه علی خلقه»، حدیث 2.
  • )) تفسیر عیّاشی، ج 1، ص 63، حدیث 111.