فصل سوّم
در صلوة معراج رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وارد است که پس از رکوع خطاب عزّت رسید: فَانْظُرْ اِلی عَرْشی. قال رَسوُلُ اللّه : فَنَظَرْتُ اِلی عَظَمَةٍ ذَهَبَتْ لَها نَفْسی وَ غُشیَ عَلَیَّ؛ فَاُلْهِمْتُ انْ قُلْتُ: «سُبْحانَ رَبّیَ العَظیم وَ بِحَمْدِهِ» لِعِظَمِ ما رَأَیْتُ. فَلَمّا قُلْتُ ذلِکَ، تَجلّی الْغَشْیُ عَنِّی، حَتَّی قُلْتُها سَبْعاً اُلْهِمُ ذلِکَ؛ فَرَجَعَتْ اِلَیَّ نَفْسی کَما کانَتْ... الحدیث
نظر کن ای عزیز به مقام عظمت سلوکِ سرورِ کلّ و هادی سبل صلّی اللّه علیه و آله، که در حال رکوع، که نظر به مادون خود است، نور عرش را ببیند؛ و چون نور عرش در نظر اولیاء جلوۀ ذات است بی مرآت، تعیّن نفسی از بین برود و حالت غشوه و صعق دست دهد. پس، ذات مقدّس به عنایات ازلی از آن وجود شریف دستگیری فرمود، و با الهام حبّی «تسبیح» و «تعظیم» و
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 351 «تحمید» را به آن ذات مقدّس تلقین فرمود، تا پس از هفت مرتبه ـ به عدد حجب و عدد مراتب انسان ـ به خود آمد و حالت صحو برای او دست داد. و در جمیع نمازِ معراج این احوال دوام داشته.
و اکنون که ما را به خلوت انس راهی نیست و به مقام قدس جایگاهی نه، خوب است عجز و ذلت خود را سرمایۀ وصول به مقصد و دستاویز حصول مطلوب قرار داده، دست از دامن مقصود برنداریم تا کام دل برآریم. و لااقل اگر خود مرد این میدان نیستیم، از مردان راه هدایت طلبیم و از روحانیّت کمّل اعانت جوییم، شاید بویی از معارف به مشام جان ما برسد و نسیمی از لطایف به کالبد مردۀ ما بوزد؛ زیرا که عادت حق تعالی احسان و شیمۀ او تفضل و انعام است.
و باید دانست که رکوع مشتمل است بر «تسبیح» و «تعظیم» و «تحمید» ربّ جلّ و علا: پس «تسبیح» تنزیه از توصیف و تقدیس از تعریف است. و «تعظیم» و «تحمید» خروج از حدّ تشبیه و تعطیل است؛ زیرا که «تحمید» ظهور در مرائی خلقیّه را افاده کند، و «تعظیم» سلب تحدید را ارائه دهد. پس، او ظاهر است و ظهوری در عالم ظاهرتر از او نیست، و متلبّس به لباس تعیّنات خلقیّه نیست.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 352