فصل دوم
«عن مِصباحِ الشَّریعَةِ. قالَ الصّادقُ علیه السّلامُ: التَشَهُّدُ ثَنَاءٌ عَلَی اللَّهِ
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 363 تعالیٰ؛ فَکُنْ عَبْداً لَهُ فِی السِّرِّ خَاضِعاً لَهُ فی الْفِعْل، کَمَا أَنَّکَ عَبْدٌ لَهُ بِالْقَوْلِ وَ الدَّعْوَی. وَ صِلْ صِدْقَ لِسَانِکَ بِصَفَاءِ صِدْقِ سِرِّکَ؛ فَإِنَّهُ خَلَقَکَ عَبْداً، وَ أَمَرَکَ أَنْ تَعْبُدَهُ بِقَلْبِکَ وَ لِسَانِکَ وَ جَوَارِحِکَ، وَ أَنْ تُحَقِّقَ عُبُودِیَّتَکَ لَهُ بِرُبُوبِیَّتِهِ لَکَ، وَ تَعْلَمَ أَنَّ نَوَاصِیَ الْخَلْقِ بِیَدِهِ، فَلَیْسَ لَهُمْ نَفَسٌ وَ لاٰ لَحْظٌ إِلاّٰ بِقُدْرَتِهِ وَ مَشِیَّتِهِ، وَ هُمْ عَاجِزُونَ عَنْ إِتْیَانِ أَقَلِّ شَیْءٍ فِی مَمْلَکَتِهِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ وَ إِرَادَتِهِ. قَالَ اللّه ُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ مٰا یَشٰاءُ وَ یَخْتٰارُ مٰا کٰانَ لَهُمَ الْخِیَرَةُ سُبْحٰانَ اللّٰهِ وَ تَعٰالیٰ عَمّٰا یُشْرِکُونَ.`` فَکُنْ عَبْداً شَاکِراً بِالْفِعْلِ، کِما اَنَّکَ عَبْدٌ ذَاکِرٌ بِالْقَوْلِ وَ الدَّعْوَی. وَ صِلْ صِدْقَ لِسَانِکَ بِصَفَاءِ سِرِّکَ. فَإِنَّهُ خَلَقَکَ، فَعَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَکوُنَ إِرَادَةٌ وَ مَشِیَّةٌ لأِحَدٍ إِلاّٰ بِسَابِقِ إِرَادَتِهِ وَ مَشِیَّتِهِ؛ فَاسْتَعْمِلِ الْعُبُودِیَّةَ فِی الرِّضَا بِحُکْمِهِ، وَ بِالْعِبَادَةِ فِی أَدَاءِ أَوَامِرِهِ. وَ قَدْ أَمَرَکَ بِالصَّلوٰةِ عَلَی نَبِیِّهِ (حَبِیبِهِ ـ خ) صَلَّی اللّه عَلَیْهِ وَ آلِه، فَأَوْصِلْ صَلوٰتَهُ بِصَلوتِهِ وَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِهِ وَ شَهَادَتَهُ بِشَهَادَتِهِ. وَ انْظُرْ لاٰ یَفوتُکَ بَرَکَاتُ مَعْرِفَةِ حُرْمَتِهِ، فَتُحْرِمَ عَنْ فَائِدَةِ صلوتِهِ. وَ أَمْرِهِ بِالاِسْتِغْفَارِ لَکَ وَ الشَّفَاعَةِ فِیکَ إِنْ أَتَیْتَ بِالْوَاجِبِ فِی الْأَمْرِ وَ النَّهْیِ وَ السُّنَنِ وَ الاْدَابِ وَ تَعْلَمَ جَلِیلَ مَرْتَبَتِهِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»
در این حدیث شریف اشاراتی است به آداب قلبیّۀ عبادات و حقایق و اسرار آنها. چنانچه فرماید: «تشهد» ثناء حق جل و علا است. بلکه در سابق نیز اشاره شده که مطلق عبادات ثناء حق است یا به اسمی یا به اسمائی، یا به تجلّی از تجلیات، و یا به اصل هوّیت.
و عمدۀ آداب را اشاره فرماید که چنانچه در ظاهر بندگی می کنی و مدعّی عبودیّت هستی، در سرّ نیز عبودیّت کن تا عبودیّت سرّیِ قلبی به اعمال جوارحی نیز سرایت کند، و عمل و قولْ نقشۀ باطن و سرّ باشد؛ و حقیقت عبودیت به جمیع اجزاء وجود، چه اجزاء ظاهری و چه اجزاء باطنی، ساری شود و هر یک از اعضاء حظّی از توحید ببرند. و لسان ذاکر ذکر را به قلب
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 364 ایصال کند، و قلب موحد مخلصْ توحید و اخلاص را به لسان افاده نماید. و از حقیقت عبودیت طلب ربوبیت کند و از خودپرستی بیرون آید و الوهیت حق را به قلب برساند؛ و بداند که ناصیۀ بندگان به دست حق تعالی است، و قدرت بر تنفّس و نگاه کردن ندارند مگر با قدرت و مشیّت حق تعالی، و آنها عاجزند از تصرف در مملکت حق به جمیع انحاء تصرّفات، گر چه تصرّف ناچیزی باشد، مگر با اذن و ارادۀ آن ذات مقدّس؛ چنانچه حق فرماید: «خدای تعالی فقط خلق می کند هر چه بخواهد و اختیار فرماید هر چه اراده کند؛ کسی را در امر خود اختیاری نیست یعنی استقلالاً منزه است خدای تعالی از شریک در تصرف در مملکت وجود.» و چون این لطیفه را به قلب رساندی، شکرت از حق حقیقت پیدا کند؛ و شکر در اعضاء و اعمالت سرایت کند؛ و چنانچه در عبودیّت زبان و قلب باید همقدم باشند، در این توحید فعلی نیز باید صدق لسان به صفاء سرّ قلب موصول باشد؛ زیرا که حق جل و علا خالق است و مؤثّری جز او نیست، و تمام اراده ها و مشیّتها ظلّ اراده و مشیّت ازلی سابق اوست.
پس از آداب شهادت به وحدانیّت و الوهیّت حق، متوجّه به مقام مقدّس عبد مطلق و رسول ختمی شود. و از تقدّم مقام «عبودیّت» بر «رسالت» متنبّه شود که قدم عبودیّت مقدّمۀ همۀ مقامات سالکین است؛ و رسالت شعبۀ عبودیت است. و چون رسول ختمی عبد حقیقی فانی در حق است، اطاعت او اطاعت حق است؛ و شهادت به رسالت موصول به شهادت به وحدانیّت است. و عبد سالک باید از خود مراقبت کند که قصور در طاعت رسول، که طاعت اللّه است، نکند تا از برکات عبادت که وصول به بارگاه قدس است، به دستگیری ولیّ مطلق، محروم نشود. و بداند که کسی را بی دستیاری ولیّ نعم و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به بارگاه قدس و جایگاه انس بار ندهند.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 365