فصل چهارم
اکنون که عظمت کتاب خدا از جمیع جهات مقتضیۀ عظمت معلوم شد و راه استفادت مطالب آن مفتوح گردید، بر متعلّم و مستفید از کتاب خدا لازم است که یکی دیگر از آداب مهمّه را به کار بندد تا استفاده حاصل شود؛ و آن رفع موانع استفاده است که ما از آنها تعبیر کنیم به حجب بین مستفید و قرآن. و این حجابها بسیار است که ما به بعض از آن اشاره نمائیم:
یکی از حجابهای بزرگ حجاب خودبینی است که شخص متعلّم خود را به واسطۀ این حجاب مستغنی بیند و نیازمند به استفاده نداند. و این از شاهکارهای مهمّ شیطان است که همیشه کمالات موهومه را بر انسان جلوه دهد و انسان را به آنچه که دارد راضی و قانع کند و ماوراء آنچه پیش او است هر چیز را از چشم او ساقط کند. مثلاً، اهل تجوید را به همان علم جزئی قانع کند و آن را در نظر آنها جلوه های فراوان دهد و دیگر علوم را از نظر آنها بیفکند. و حَمَلۀ قرآن را پیش آنها به خود آنها تطبیق کند و آنها را از فهم کتاب نورانی الهی و استفاده از آن محروم نماید. و اصحاب ادبیّت را به همان صورت بی مغز راضی کند و تمام شئون قرآن را در همان که پیش آنها است نمایش دهد. و اهل تفاسیر به طور معمول را سرگرم کند به وجوه قرائات و آراء مختلفۀ ارباب لغت و وقت نزول و شأن نزول و مدنی و مکّی بودن و تعداد آیات و حروف و امثال این امور. و اهل علوم را نیز قانع کند فقط به دانستن فنون دلالات و وجوه احتجاجات و امثال آن. حتی فیلسوف و حکیم و عارف
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 195 اصطلاحی را محبوس کند در حجاب غلیظ اصطلاحات و مفاهیم و امثال آن. شخص مستفید باید تمام این حجب را خرق کند و از ماوراء این حجب به قرآن نظر کند و در هیچ یک این حجابها توقّف نکند که از قافلۀ سالکان الی اللّه باز ماند و از دعوتهای شیرین الهی محروم می شود. از خود قرآن شریف دستور عدم وقوف و قانع نشدن به یک حدّ معیّن استفاده شود. در قصص قرآنیّه اشارت به این معنی بسیار است. حضرت موسی کلیم با مقام بزرگ نبوّت قناعت به آن مقام نکرد و به مقام شامخ علم خود وقوف نفرمود؛ به مجرّد آنکه شخص کاملی را مثل خضر ملاقات کرد با آن تواضع و خضوع گفت: هَلْ اَتَّبِعُکَ عَلیٰ اَن تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً. و ملازم خدمت او شد تا علومی که باید استفاده کند فرا گرفت. حضرت ابراهیم علیه السلام به مقام بزرگ ایمان و علم خاصّ به انبیاء علیهم السلام قناعت نکرد، عرض کرد: رَبِّ اَرِنی کَیْفَ تُحیی الْمَوْتی. از ایمان قلبی خواست ترقّی کند به مقام اطمینان شهودی. بالاتر آن که خدای تبارک و تعالی به جناب ختمی مرتبت ـ اعرف خلق اللّه علی الاطلاق ـ دستور می دهد به کریمۀ شریفۀ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً. این دستورات کتاب الهی، این نقل قصه های انبیاء، برای آن است که ما از آنها تنبّه حاصل کنیم و از خواب غفلت برانگیخته شویم.
یکی دیگر از حجب، حجاب آراء فاسده و مسالک و مذاهب باطله است؛ که این گاهی از سوء استعداد خود شخص است و اغلب از تبعیّت و تقلید پیدا شود. و این از حجبی است که مخصوصاً از معارف قرآنْ ما را محجوب نموده. مثلاً، اگر اعتقاد فاسدی به مجرّد استماع از پدر و مادر یا بعض از جهله از اهل منبر در دل ما راسخ شده باشد، این عقیده حاجب شود مابین ما و آیات شریفۀ الهیّه؛ و اگر هزاران آیه و روایت وارد شود که مخالف
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 196 آن باشد، یا از ظاهرش مصروف کنیم و یا به آن به نظر فهم نظر نکنیم. راجع به عقاید و معارف مَثَل بسیار است ولی من از تعداد آن خودداری می کنم، زیرا که می دانم این حجاب با گفتۀ مثل منی خرق نشود، ولی از باب نمونه به یکی از آنها اشاره می کنم که فی الجملة سهل المأخذتر است. این همه آیاتی که راجع به لقاءاللّه و معرفة اللّه وارد شده و این همه روایات که در این موضوع است و این همه اشارات و کنایات و صراحات که در ادعیه و مناجاتهای ائمّه علیهم السلام موجود است، به مجرد این عقیده، که از اشخاص عامی در این میدان ناشی و منتشر شده، که راه معرفة اللّه بکلی مسدود است، و باب معرفة اللّه و مشاهدۀ جمال را به باب تفکّر در ذات، به آن وجهِ ممنوع بلکه ممتنع قیاس نموده اند، تأویل و توجیه کنند؛ و یا اصلا در این میدان وارد نشوند و خود را با معارف که قرّة العین انبیاء و اولیاء است آشنا نکنند. خیلی مایۀ تأسّف است برای اهل اللّه که یک باب از معرفت را که می توان گفت غایت بعثت انبیاء و منتهای مطلوب اولیاء است، به طوری به روی مردم مسدود کرده اند که دم زدن از آن کفر محض و زندقۀ صرف است. اینها معارف انبیاء و اولیاء را با معارف عوام و زنها در خصوص ذات و اسماء و صفات حق مساوی می دانند؛ بلکه گاهی از آنها بالاتر نیز بروز کند: می گویند: فلان، یک عقاید عامیانۀ خوبی دارد، ای کاش ما به همان عقیدۀ عامیانه بودیم این مطلب درست است زیرا که این بیچاره که به این کلام متفوّه می شود خود عقاید عامیانه را از دست داده و دیگر معارف را، که معارف خواصّ و اهل اللّه است، باطل می شمرد. این آرزو درست مثل آرزوی کفّار است که در کریمۀ الهیّه نقل از آنها شده: وَ یَقولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی کُنْتُ تُراباً.
ما اگر بخواهیم آیات و اخبار لقاءاللّه را به تفصیل ذکر کنیم تا رسوایی این عقیدۀ فاسده که از جهل و غرور شیطانی پیدا شده واضح شود، کتابی جداگانه لازم دارد؛ فضلاً اگر بخواهیم معارفی را که به واسطۀ این حجاب
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 197 غلیظ شیطانی در پس پردۀ نسیان مانده؛ تا معلوم شود که یکی از مراتب مهجوریّت از قرآن و مهجور گذاشتن قرآن، که از همه شاید تأسفش بیشتر است، این است. چنانچه در کریمۀ شریفه فرماید: وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ اِنَّ قَوْمی اتَّخَذوُا هٰذا القُرآنَ مَهْجُوراً. مهجور گذاردن قرآن مراتب بسیار و منازل بی شمار دارد که به عمدۀ آن شاید ما متّصف باشیم. آیا اگر ما این صحیفۀ الهیّه را مثلاً جلدی پاکیزه و قیمتی نمودیم و در وقت قرائت یا استخاره بوسیدیم و به دیده نهادیم، آن را مهجور نگذاشتیم؟
آیا اگر غالب عمر خود را صرف در تجوید و جهات لغویّه و بیانیّه و بدیعیّۀ آن کردیم، این کتاب شریف را از مهجوریّت بیرون آوردیم؟ آیا اگر قرائات مختلفه و امثال آن را فرا گرفتیم، از ننگ هجران از قرآن خلاصی پیدا کردیم؟ آیا اگر وجوه اعجاز قرآن و فنون محسّنات آن را تعلّم کردیم، از شکایت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلم مستخلص شدیم؟ هیهات! که هیچ یک از این امور مورد نظر قرآن و مُنَزِّلْ عظیم الشأن آن نیست. قرآن کتاب الهی است و در آن شئون الهیّت است؛ قرآن حبل متّصل بین خالق و مخلوق است و به وسیلۀ تعلیمات آن باید رابطۀ معنویّه و ارتباط غیبی بین بندگان خدا و مربّی آنها پیدا شود؛ از قرآن باید علوم الهیّه و معارف لدنّیّه حاصل شود. رسول خدا صلی اللّه علیه و آله به حسب روایت کافی شریف فرموده: اِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: آیةٌ مُحْکَمَةٌ؛ وَ فَریضَةٌ عٰادِلةٌ؛ و سُنَّةٌ قٰائِمَةٌ.
قرآن شریف حامل این علوم است؛ اگر ما از قرآن این علوم را فرا گرفتیم، آن را مهجور نگذاشتیم. اگر دعوت های قرآن را پذیرفتیم و از قصّه های انبیاء علیهم السلام که مشحون از مواعظ و معارف و حِکَم است تعلیمات گرفتیم، اگر ما از مواعظ خدای تعالی و مواعظ انبیاء و حکماء که در
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 198 قرآن مذکور است موعظت گرفتیم، قرآن را مهجور نگذاشتیم؛ و الاّ غور در صورت ظاهر قرآن نیز اخلاد الی الارض است، و از وساوس شیطان است که باید به خداوند از آن پناه برد.
یکی دیگر از حجب که مانع از استفادۀ از این صحیفۀ نورانیّه است اعتقاد به آن است که جز آن که مفسِّرین نوشته یا فهمیده اند کسی را حقّ استفاده از قرآن شریف نیست. و تفکّر و تدبّر در آیات شریفه را به تفسیر به رأی، که ممنوع است، اشتباه نموده اند؛ و به واسطۀ این رأی فاسد و عقیدۀ باطله قرآن شریف را از جمیع فنونِ استفاده عاری نموده و آن را بکلّی مهجور نموده اند؛ در صورتی که استفادات اخلاقی و ایمانی و عرفانی به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست تا تفسیر به رأی باشد. مثلاً، اگر کسی از کیفیّت مذاکرات حضرت موسی با خضر و کیفیّت معاشرت آنها و شدِّر حال حضرت موسی، با آن عظمت مقام نبوّت، برای به دست آوردن علمی که پیش او نبوده، و کیفیّت عرض حاجت خود به حضرت خضر ـ به طوری که در کریمۀ شریفۀ هَلْ اَتَّبِعُکَ عَلی اَنْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً. مذکور است ـ و کیفیّت جواب خضر، و عذرخواهی های حضرت موسی، بزرگی مقام علم، و آداب سلوک متعلّم با معلّم را که شاید بیست ادب در آن هست، استفاده کند، این چه ربط به تفسیر دارد تا تفسیر به رأی باشد.و بسیاری از استفادات قرآن از این قبیل است. و در معارف، مثلاً، اگر کسی از قول خدای تعالی: اَلْحَمْدُللّه رَبِّ الْعٰالَمین که حصر جمیع محامد و اختصاص تمام اثنیه است به حق تعالی، استفادۀ توحید افعالی کند و بگوید از آیۀ شریفه استفاده شود که هر کمال و جمال و هر عزّت و جلالی که در عالم است و چشم احول و قلب محجوب به موجودات نسبت می دهد از حق تعالی است و هیچ موجودی را از خود چیزی نیست، و لهذا محمدت و ثنا خاصّ به حق است و کسی را در آن شرکت نیست، این چه مربوط به تفسیر است تا اسمش تفسیر به رأی باشد یا نباشد.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 199 الی غیر ذلک از اموری که از لوازم کلام استفاده شود که مربوط به تفسیر به هیچ وجه نیست. علاوه بر آن که در تفسیر به رأی نیز کلامی است، که شاید آن غیر مربوط به آیات معارف و علوم عقلیّه که موافق موازین برهانیّه است و آیات اخلاقیّه که عقل را در آن مدخلیّت است باشد؛ زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلی یا اعتبارات واضحۀ عقلیّه است، که اگر ظاهری بر خلاف آنها باشد لازم است آن را از آن ظاهر مصروف نمود. مثلاً، در کریمۀ شریفۀ وَجاءَ رَبُّکَ والرَّحمٰنُ عَلَی العَرْشِ اسْتَویٰ که فهم عرفی مخالف با برهان است، ردّ این ظاهر و تفسیر مطابق با برهان تفسیر به رأی نیست و به هیچ وجه ممنوع نخواهد بود.
پس، محتمل است، بلکه مظنون است، که تفسیر به رأی راجع به آیات احکام باشد که دست آرا و عقول از آن کوتاه است، و به صرف تعبّد و انقیاد از خزّان وحی و مهابط ملائکة اللّه باید اخذ کرد؛ چنانچه اکثر روایات شریفه در این باب در مقابل فقهاء عامّه که دین خدا را با عقول خود و مقایسات می خواستند بفهمند وارد شده است. و این که در بعضی روایات شریفه است که لَیْسَ شَی ءٌ اَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجٰالِ مِنْ تَفْسیرِ الْقُرآنِ. و هم چنین روایت شریفه که می فرماید: دینُ اللّه لا یُصابُ بالْعُقُول، شهادت دهد بر اینکه مقصود از «دین اللّه » احکام تعبّدیّۀ دین است؛ والاّ باب اثبات صانع و توحید و تقدیس و اثبات معاد و نبوّت، بلکه مطلق معارف، حقّ طلق عقول و از مختصّات آن است. و اگر در کلام بعضی محدثین عالی مقام وارد شده است که در اثبات توحید اعتماد بر دلیل نقلی است، از غرائب امور بلکه از مصیباتی
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 200 است که باید به خدای تعالی از آن پناه برد؛ و این کلام محتاج به تهجین و توهین نیست. والی اللّه المُشْتَکیٰ.
یکی دیگر از حجب که مانع از فهم قرآن شریف و استفاده از معارف و مواعظ این کتاب آسمانی است، حجاب معاصی و کدورات حاصله از طغیان و سرکشی نسبت به ساحت قدس پروردگار عالمیان است که قلب را حاجب شود از ادراک حقایق. و باید دانست که از برای هر یک از اعمال صالحه یا سیّئه چنانچه در عالم ملکوت صورتی است مناسب با آن، در ملکوت نفس نیز صورتی است که به واسطۀ آن در باطن ملکوت نفس یا نورانیّت حاصل شود و قلب مطهّر و منوّر گردد، و در این صورت نفس چون آئینۀ صقیل صافی گردد که لایق تجلّیات غیبیّه و ظهور حقایق و معارف در آن شود؛ و یا ملکوت نفس ظلمانی و پلید شود، و در این صورت قلب چون آئینۀ زنگارزده و چرکین گردد که حصول معارف الهیّه و حقایق غیبیّه در آن عکس نیفکند. و چون قلب در این صورت کم کم در تحت سلطۀ شیطان واقع شود و متصرّف مملکتِ روحْ ابلیس گردد، سمع و بصر و سایر قوا نیز به تصرف آن پلید در آید، و سمع از معارف و مواعظ الهی بکلّی بسته شود، و چشمْ آیات باهرۀ الهیّه را نبیند و از حق و آثار و آیات او کور گردد، و دل تفقّه در دین نکند و از تفکر در آیات و بیّنات و تذکّر حق و اسماء و صفات محروم گردد، چنانچه حق تعالی فرموده: لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهونَ بِها وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لا یُبْصِرونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعوُن بِها اُولئِکَ کَالاَنْعٰام بَلْ هُمْ اَضَلّ. نظر آنها به عالم چون نظر انعام و حیوانات گردد که از اعتبار و تدبّر خالی است، و قلوب آنها چون قلوب حیوانات شود که از تفکّر و تذکّر بی بهره است، بلکه از نظر در آیات و شنیدن مواعظ و معارف حالت غفلت و استکبار آنان روزافزون شود؛ پس، از حیوان پست تر و گمراه ترند. یکی دیگر از حجب غلیظه، که پردۀ ضخیم است بین ما و معارف و
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 201 مواعظ قرآن، حجاب حبّ دنیا است که به واسطۀ آن قلب تمام همّ خود را صرف آن کند و وجهۀ قلب یکسره دنیاوی شود؛ و قلب به واسطۀ این محبت از ذکر خدا غافل شود و از ذکر و مذکور اعراض کند. و هر چه علاقمندی به دنیا و اوضاع آن زیادت شود، پرده و حجاب قلب ضخیمتر گردد. و گاه شود که این علاقه به طوری بر قلب غلبه کند و سلطان حبّ جاه و شرف به قلب تسلّط پیدا کند که نور فطرت اللّه بکلّی خاموش شود و درهای سعادت به روی انسان بسته شود. و شاید قفلهای قلب که در آیۀ شریفه است که می فرماید: اَفَلاٰ یَتَدَبَّرون الْقُرآنَ اَمْ عَلَی قُلُوبٍ اَقْفالُهٰا، همین قفل و بندهای علایق دنیوی باشد. و کسی که بخواهد از معارف قرآن استفاده کند و از مواعظ الهیّه بهره بردارد، باید قلب را از این ارجاس تطهیر کند و لوث معاصی قلبیّه را، که اشتغال به غیر است، از دل براندازد؛ زیرا که غیر مطهّر محرم این اسرار نیست. قال تعالی: اِنَّهُ لَقرآنٌ کَریمٌ فی کِتٰابٍ مَکْنونٍ لاٰ یَمَسُّهُ اِلاَّ الْمُطَهَّروُن. چنانچه از ظاهر این کتاب و مسّ آن در عالم ظاهره غیر مطهّر ظاهری ممنوع است تشریعاً و تکلیفاً، از معارف و مواعظ آن و باطن و سرّ آن ممنوع است کسی که قلبش متلوّث به ارجاس تعلّقات دنیویّه است. و قال تعالی: ذلِکَ الکِتابُ لا رَیْبَ فیه هُدیً لِلْمُتَّقین... الخ. غیر متّقی و غیر مؤمن به حسب تقوی و ایمان عامّه، از انوار صوریّۀ مواعظ و عقاید حقّۀ آن محروم است؛ و غیر متقّی و مؤمن به حسب مراتب دیگر تقوا، که تقوای خاصّ و خاصّ الخاصّ و اخصّ الخواصّ است، از دیگر مراتب آن محروم است. و تفصیل در اطراف آن و ذکر آیات دیگر که دلالت بر مقصود دارد موجب تطویل است ولی ما این فصل را ختم کنیم به ذکر یک آیۀ شریفۀ الهیّه که برای اهل یقظه کفایت کند به شرط تدبّر در آن. قال تبارک و تعالی: قَدْ جائَکُمْ مِنَ اللّه نُورٌ و کِتٰابٌ مُبینٌ یَهْدِی بِهِ اللّه مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 202 و یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمٰاتِ اِلَی النُّورِ وَ یَهْدیهِمْ اِلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقیم. خصوصیات آیۀ شریفه بسیار است، و بیان در اطراف نکات آن رسالۀ علی حده لازم دارد که اکنون مجال آن نیست.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 203