تنْبیهٌ حکمیٌّ
بدان که از برای حق تعالی «صفات ثبوتیّه» و «صفات سلبیّه» است در نظر حکماء. و «صفات سلبیّه» را گفته اند به سلبِ سلب، یعنی سلب نقص، رگردد. و بعضی گفته اند «صفات ثبوتیّه» صفات «جمال» و «صفات سلبیّه» صفات «جلال» است؛ و «ذوالجلال و الاکرام» جامع جمیع اوصاف سلبیّه و ثبوتیه است. و این کلام در هر دو مرحله خلاف تحقیق است:
اما مرحلۀ اولی، پس «صفات سلبیّه» علی التّحقیق از صفات نیست؛ بلکه در ذات حق تعالی نه سلب و نه سلب السّلب راه دارد، و حق تعالی متّصف به اوصاف سلبیّه نیست؛ زیرا که اتّصاف به سلب در قضایای «معدوله» است، و عقد قضیّۀ معدوله در حق تعالی جایز نیست، زیرا که مصحِّح جهات امکانیّه و مستلزم ترکیب در ذات مقدس است. بلکه اوصاف سلبیّه به طریقِ سلبِ مطلقِ بسیط است؛ و آن سلب صفت است نه اثبات صفتِ سلبِ سلب. و به عبارت دیگر، نقایص از حق تعالی مسلوب است به سلب بسیط، نه سلب نقایص برای او ثابت [باشد ]به طریق ایجاب عدولی. پس در حقیقت، صفاتِ تنزیه «صفت» نیستند؛ و فقط حق تعالی متّصف به صفات ثبوتیّه است.
و اما مرحلۀ دوم، پس در نزد اهل معرفتْ صفات «جمال» صفاتی است که انس و دلبستگی آورد؛ و صفات «جلال» صفاتی است که وحشت و حیرت و هیمان آورد. پس، آنچه متعلّق به لطف و رحمت است از صفات «جمال» است؛ چون «رحمن» و «رحیم» و «لطیف» و «عطوف» و «ربّ» و امثال آن. و
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 307 آنچه متعلّق به قهر و کبریا است از صفات «جلال» است؛ چون «مالک» و «مَلِک»، «قهار» و «منتقم» و امثال آن. گرچه در سرّ هر جمالی جلالی است؛ زیرا که هر جمالی حیرت و هیمان در باطن دارد و با سرّ عظمت و قدرت بر قلب ظهور کند؛ و هر جلالی در باطن رحمت دارد و قلب با او انس باطنی دارد، و از این جهت دل بالفطرة چنانچه مجذوب جمال و جمیل است، مجذوب قدرت و عظمت و قادر و عظیم است. پس، این دو نوع از صفات صفت ثبوتی است نه سلبی.
و چون این مطلب معلوم شد، بدان که اللّه گرچه «اسم اعظم» است که صفات «جمال» و «جلال» از تجلّیات آن و در تحت حیطۀ آن است، لکن گاهی اطلاق شود به صفات «جمال» مقابل صفات «جلال»؛ چنانچه «الهیّت» و «الوهیّت» نوعاً راجع به صفات «جمال» است؛ و خصوصاً اگر در مقابل صفت «جلال» واقع شد. و در آیۀ شریفۀ قُلْ هُوَ اللّه اَحَد ممکن است احد اشاره به یکی از امّهات صفات «جلال» باشد که مقام کمال بساطت ذات مقدّس است، و اللّه اشاره به اسم «جمال» باشد. پس در آیۀ شریفه نسبت حق تعالی به حسب مقام «احدیّت» و «واحدیّت» و تجلّی به «فیض اقدس» ـ که این سه تمام شئون الهیّه است ـ معرّفی شده بنا به احتمال اول که قبل از این تنبیه ذکر شد. و بنا بر احتمالی که در این تنبیه مذکور شد، معرّفی نسبت حق تعالی شده به حسب مقام اسماء جمالیّه و جلالیّه که محیط به جمیع اسماء است. واللّه العالم
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 308