مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است
فصل پنجم در بیان اجمالی از تفسیر سوره مبارکه «حمد» و در آن شمه ای از آداب تحمید و قرائت است.
تتمیم
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

تتمیم

مقاله اولی‌ در آدابی که در تمام حالات نماز بلکه در تمام عبادات و مناسک ضرور است و در آن چند فصل است. / مقاله ثانیه در مقدّمات نماز است و ذکر بعض آداب قلبیه آن و در آن چند مقصد است / باب اول در بعض آداب اذان و اقامه است و در آن پنج فصل است. / باب دوم در ق

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1394

زبان اثر : فارسی

تتمیم

تتمیم

‏     ‏‏بدان که کلمۀ شریفۀ ‏الحمدللّه ‏ به حسب بیانی که مذکور شد، از کلمات‏‎ ‎‏جامعه ای است که اگر کسی به لطایف و حقایق آن حق را به آن تحمید کند،‏‎ ‎‏حق حمد را آن قدر که درخور طاقت بشریّت است بجا آورده. و لهذا در‏‎ ‎‏روایات شریفه اشاره به این معنی شده است؛ چنانچه در روایت است که‏‎ ‎‏حضرت باقر العلوم سلام اللّه علیه ازمنزلی بیرون آمدند، مرکبشان نبود.‏‎ ‎‏فرمودند: «اگر مرکب پیدا شود حمد حق تعالی کنم به طوری که حق حمد‏‎ ‎‏است.» پس چون مرکب پیدا شد، سوار شده و تسویۀ لباس خود فرمودند،‏‎ ‎‏گفتند: ‏الحَمْدُ للّه ‎[1]‎‏ و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت است که‏‎ ‎‏فرموده اند: «‏لا الهَ اِلاَّ اللّه ‏ نصف میزان است و ‏الحمدللّه ‏ پر کند میزان را.»‏‎[2]‎‏ و‏‎ ‎‏این به واسطۀ آن است که به آن بیان که نمودیم ‏الحمدللّه  ‏جامع توحید نیز‏‎ ‎‏هست.‏


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 256

‏     و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت شده که «قول بنده که‏‎ ‎‏می گوید ‏الحمدللّه ‏ سنگینتر است در میزانش از هفت آسمان و هفت‏‎ ‎‏زمین.»‏‎[3]‎‏ و هم از آن حضرت منقول است که «اگر خداوند عطا کند جمیع‏‎ ‎‏دنیا را به بنده ای از بندگانش پس از آن  بگوید آن بنده: ‏الحمدللّه ‏، آنکه او‏‎ ‎‏گفته افضل است از آنچه به او عطا شده.»‏‎[4]‎‏ و هم از آن حضرت روایت‏‎ ‎‏شده که «هیچ چیز محبوبتر پیش خدا نیست از قول قائل ‏الحمدللّه ‏؛ و از این‏‎ ‎‏جهت خداوند به آن بر خود ثنا گفته.»‏‎[5]‎‏ و احادیث در این باب بسیار است.‏‎ ‎‏*‏

‏     قولُه تعالی: ‏رَبِّ الْعالَمین‏ «ربّ» اگر به معنای «مُتعالی» و «ثابت» و‏‎ ‎‏«سیّد» باشد، از اسماء ذاتیّه است. و اگر به معنای «مالک» و «صاحب» و‏‎ ‎‏«غالب» و «قاهر» باشد، از اسماء صفتیّه است. و اگر به معنای «مربّی» و‏‎ ‎‏«منعم» و «متمّم» باشد، از اسماء افعالیه است. ‏

‏     و «عالم» اگر «ماسوی اللّه » که شامل همۀ مراتب وجود و منازل غیب و‏‎ ‎‏شهود است باشد، «ربّ» را باید از اسماءصفات گرفت. و اگر مقصود «عالم‏‎ ‎‏ملک» است که تدریجی الحصول و الکمال است، مراد از آن اسم فعل‏‎ ‎‏است. و در هر صورت، در اینجا مقصود اسم ذات نیست. و شاید، به‏‎ ‎‏نکته ای، مراد از «عالمین» همین عوالم ملکیّه، که در تحت تربیت و تمشیت‏‎ ‎‏الهیّه به کمال لایق خود می رسد، و مراد از «ربّ» مربّی، که از اسماء افعال‏‎ ‎‏است، باشد.‏

‏     و بدان که ما در این رساله از ذکر جهات ترکیبی و لغوی و ادبی آیات‏‎ ‎‏شریفه خودداری می کنیم، زیرا که آنها را غالباً متعرّض شده اند.و بعض‏‎ ‎‏امور که یا اصلاً تعرّض نشده یا ذکر ناقص از آن شده در این جا مذکور‏‎ ‎‏می گردد.‏


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 257

‏     و باید دانست که اسماء «ذات» و «صفات» و «افعال» که اشاره ای به آن‏‎ ‎‏شد، مطابق اصطلاح ارباب معرفت است. و بعضی از مشایخ اهل معرفت‏‎ ‎‏در کتاب ‏‏انشاءالدوائر‏‏ اسماء را تقسیم نموده به « اسماء ذات» و «اسماء‏‎ ‎‏صفات» و «اسماء افعال» و فرموده است:‏

‏     ‏و اسَماءُ الذّات هُوَ: اللّه ، الربّ، المَلِکُ، القُدّوسُ، السَّلامُ، المُؤْمِنُ، المُهَیْمِنُ،‎ ‎العَزیزُ، الجَبّارُ، المُتَکَبِّرُ، العَلِیُّ، العَظیمُ، الظّاهِرُ، الباطِنُ، الاَوَّلُ، الآخِرُ‎ ‎الکَبیرُ، الجَلیلُ،المَجِیدُ، الحَقُّ، المُبینُ، الواجدُ، الماجدُ، الصَمَدُ، المُتعالی،‎ ‎الغَنِّی، النورُ، الوارثُ، ذوالجَلالِ، الرقیبُ.

     و اَسماءُ الصفات و هِیَ: الحیُّ، الشَّکورُ، القَهّارُ، القاهِرُ، المُقْتَدِرُ،‎ ‎القَوِیّ، القادِرُ، الرَّحمٰنُ، الرحیمُ، الکَریمُ، الغَفّارُ، الغَفورُ، الوَدودُ، الرَّؤوفُ،‎ ‎الحَلیمُ، الصَّبورُ، البَرُّ، العَلیمُ، الخَبیرُ، المُحصیُ، الحَکیمُ، الشّهیدُ،‎ ‎السَمیعُ، البَصیرُ.

     و اسماءُ الافعال هُوَ: المُبْدِئُ، الوَکیلُ، الباعِثُ، المُجیبُ، الواسِعُ،‎ ‎الحَسیبُ، المُقیتُ، الحَفیظُ، الخالِقُ، البارِءُ، المُصَوِّرُ، الوَهّٰابُ، الرَّزّاقُ،‎ ‎الفَتّاحُ، القابِضُ، الباسُِط، الخافِضُ، الرّافِعُ، المُعِزُّ، المُذِلُّ، الحَکیمُ، العَدْلُ،‎ ‎اللَّطیفُ، المُعیدُ، المُحْیی، المُمیتُ، الوالی، التَوّابُ، المُنْتَقِمُ، المُقْسِطُ،‎ ‎الجامِعُ، المُغْنی، المانِعُ، الضّارُّ، النّافع، الهادی، البَدیعُ، الرَّشیدُ. ـ‎[6]‎ انتهی.

‏    ‏‏و در میزان  این تقسیم گفته اند که گرچه تمام اسماء اسماء ذات است‏‎ ‎‏لکن به اعتبار ظهور ذات، اسماء ذات گویند؛ و به اعتبار ظهور صفات و‏‎ ‎‏افعال، اسماء صفاتیّه و افعالیّه به آنها گویند؛ یعنی، هر اعتبار ظاهرتر گردید،‏‎ ‎‏اسم تابع آن است. و از این جهت گاهی در بعضی اسماء دو یا سه اعتبار جمع‏‎ ‎‏شود؛ و از این جهت از اسماء ذاتیّه و صفاتیّه و افعالیّه یا دو از این سه شود؛ مثل‏‎ ‎‏«ربّ» چنانچه ذکر شد. و این مطلب در مذاق نویسنده درست نیاید و مطابق‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 258

‏ذوق عرفانی نشود. بلکه آنچه در این تقسیم به نظر می رسد آن است که میزان‏‎ ‎‏در این اسماء آن است که سالک به قدم معرفت پس از آن که فنای فعلی برای او‏‎ ‎‏دست داد، حق تعالی تجلیّاتی که به قلب او می کند تجلّیات به اسماء افعال‏‎ ‎‏است؛ و پس از فنای صفاتی، تجلّیات صفاتیّه؛ و پس از فنای ذاتی، تجلّیات‏‎ ‎‏به اسماء ذات برای او می شود. و اگر قلب او قدرت حفظ داشت پس از‏‎ ‎‏صحو، آنچه که از مشاهدات افعالیّه خبر دهد اسماء افعال است؛ و آنچه که‏‎ ‎‏از مشاهدات صفاتیّه، اسماء صفات؛ و هکذا اسماء ذات. و این مقام را‏‎ ‎‏تفصیلی است که در این اوراق نشاید. و آنچه را در ‏‏انشاءالدوائر‏‏ مذکور شده،‏‎ ‎‏مطابق میزانی که خود دست داده صحیح نیست؛ چنانچه در نظر به اسماء‏‎ ‎‏واضح شود.‏

‏     و می توان گفت که این تقسیم به «اسماء ثلاثه» در قرآن شریف نیز اشاره‏‎ ‎‏به آن شده. و آن آیات شریفۀ آخر سورۀ «حشر» است. قال تعالی: ‏هُوَ اللّه ‎ ‎الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ.‎[7]‎‏ ‏‏الی آخِر الآیات‏‎ ‎‏الشریفة.‏

‏      و این آیات شریفه، شاید اوّلی آنها اشاره به اسماء ذاتیّه، و دومی اشاره‏‎ ‎‏به اسماء صفاتیّه، و سومی اشاره به اسماء افعالیّه، باشد. و تقدیم ذاتیّه بر‏‎ ‎‏صفاتیّه، و آن بر افعالیّه، به حسب ترتیب حقایق وجودیّه است و تجلّیات‏‎ ‎‏الهیّه، نه به حسب ترتیب مشاهدات اصحاب مشاهده و تجلیات به قلوب‏‎ ‎‏ارباب قلوب. و باید دانست که آیات شریفه را رموز دیگری است که ذکر آن‏‎ ‎‏مناسب مقام نیست. و این که آیۀ دومْ اسماء صفاتیّه، و سوم افعالیّه است،‏‎ ‎‏واضح است. و اما «عالم الغیب و الشهادة» و «رحمن» و «رحیم» از اسماء‏‎ ‎‏ذاتیّه بودن مبنی بر آن است که «غیب» و «شهادت» عبارت از اسماء باطنه و‏‎ ‎‏ظاهره باشد، و «رحمانیّت» و «رحیمیّت» از تجلّیات «فیض اقدس» باشد نه‏‎ ‎‏«فیض مقدس». و اختصاص دادن این اسماء را به ذکر، با اینکه «حیّ» و‏‎ ‎


کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 259

‏«ثابت» و «ربّ» و امثال آن به اسماء ذاتیّه نزدیکتر به نظر می آید، شاید برای‏‎ ‎‏احاطۀ آنهاباشد؛ زیرا که اینها از امّهات اسماء هستند و اللّه العالم.‏

‎ ‎

کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 260

  • )) اصول کافی، ج 3، ص 152، «کتاب الایمان و الکفر»، «باب الشکر»، حدیث 18.
  • )) بحارالانوار، ج 90، ص 210. به نقل از امالی طوسی، ج 1، ص 18.
  • )) مستدرک الوسائل، چاپ مؤسسه آل البیت، ج 5، ص 314.
  • )) مکارم الاخلاق، ص 307، «الباب العاشر»، «الفصل الثالث، فی التحمید». (با اندکی اختلاف).
  • )) مأخذ یافت نشد.
  • )) انشاءالدوائر، ص 28.
  • )) «اوست خدایی که جز او خدایی نیست، دانای نهان و آشکار، اوست رحمن رحیم.» (حشر / 22).