آیت الله کاشانی به دو جهت با مرحوم دکتر مصدق اختلاف داشتند که یک جهت حق با آیت الله بود و آن درجه و مقامی بود که دکتر مصدق به افسری که زمانی به امر پهلوی در عمارت پامنار آیت الله را کتک زده و به زندان انداخته بود، داده بود، یکی موضوع شهرداری بود که ایشان غیر از نصرت الله خان امینی دیگری را صالح می دانستند و به علاوه یکی از منسوبین نزدیک ایشان که خطش تقریباً خوب و شبیه خط آیت الله بود و منشی ایشان که ظاهراً نام خانوادگیش سلیمی که منشی مرحوم آیت الله و یکی از نزدیکترین اقوام ایشان بود و می توانسته شبیه ایشان بنویسد در امور مملکت مخصوصاً تجارت و ورود و خروج اجناس داخلی و خارجی دخالت و گاهی بدون اطلاع ایشان به امضای ساختگی به ادارات نامه می نوشتند و با یکی از تجار معروف گویا مرحوم همدانی یا همدانیان بود که من فراموش کردم شرکت تجاری داشتند و همین آقای سلیمی منشی ایشان نامه محرمانه مرا که به آیت الله نوشته بودم به یکی از رجال که مخالف دکتر مصدق بود و با قوام السلطنه و در بار بستگی تام داشت (شهاب خسروانی که عیالش بهائی بسیار زرنگ و طرار و لاابالی بود) داده بود و برادرهای شهاب خسروانی حزب یا شبیه حزبی داشتند و صاحب منصب و معروف و محلاتی بودند جمعی را در خیابان ژاله جمع کرده بودند تا در مراجعت ما از منزل دکتر مصدق و وزارت داخله مرحوم اللهیار صالح که حسینقلی خان همایونی خمینی را که با من در ماشین بود کتک بزنند و گماشتگان امیر حشمت از منزل وی که در ژاله بود در اکباتان جلو ماشین ما را گرفتند و اطلاع دادند و ما ژاله نرفتیم و به منزل مرحوم مهندس کشاورز داماد رفتیم. در موقع نخست وزیری قوام السلطنه در سال 1325 به وسیلۀ دکتر منوچهر اقبال طبیب مخصوص قوام السلطنه، قوام را در تجریش منزل شهاب خسروانی بردند که چون هوای
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 202 تهران بد است و آقای قوام السلطنه باید به محل خوش آب و هوایی برای رفع کسالت بروند. دکتر اقبال ایشان را به تجریش عمارت بسیار مفصل خسروانی برد و من در آن عمارت به ملاقات قوام السلطنه رفتم. پذیرایی منزل قوام بسیار تشریفاتی و در اطاق دیگر یا در بیرون انجام می شد و نزد ایشان شربت یا میوه و چایی نمی آوردند؛ ولی مرد فهمیده و عاقل و دانایی بود و از عهدۀ معاشرت و اغفال مردم برمی آمد.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 203