ایشان سه دختر به نامهای مولوده آغا و فاطمه خانم و آقازاده خانم و سه پسر به نامهای مرتضی، نورالدین و روح الله داشتند و همگی از مرحومه هاجر آغا بوده و اَبَوینی بوده اند و برادر یا خواهر دیگری نه ابی و نه امی نداشته اند.
همه فرزندان در خمین در همین عمارت و در زمان حیات پدر و مادر متولد شده اند و تا تاریخ 12 ذی قعده 1320 هجری قمری که روز شهادت پدرمان آقا مصطفی بود همه ما در ظل توجهات ایشان و مرحومه هاجر آغا (مادر) زندگی می کردیم و همگی دایه هم داشتیم از قضا دایه من نیز هاجر نام داشت و اهل ملایر بود (و دایه امام خمینی خاور
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 72 بود) که همه به او ننه خاور می گفتیم. ننه یعنی مادر. شوهر ننه خاور کربلایی میرزا آقا نوکر و تفنگدار مرحوم پدرمان بود.
مرحوم آقا مصطفی سه زوجه بیشتر نداشته اند و فقط سه پسر و سه دختر از مرحوم هاجر آغا خانم داشته اند. نه برادر و خواهر ابی داریم و نه امی و مادر ما نیز هر چند جوان بودند ولی شوهر نکردند و در خمین با همراهی مرحومه صاحب خانم عمۀ ما عمری با تأسف و تألم به سر بردند. مرحوم آقا مصطفی غیر از هاجر آغا خانم دو عیال دائمی دیگر داشته اند یکی عقبی خانم دختر فتح الله خان که از ایشان اولاد نداشته و مطلقه شده است و دیگری گوهر ملک تاج خانم. و تاریخ این ازدواج سوم ربیع الاول سال 1317 قمری است. بد نیست عنوان پدرش را از روی مَهرنامه بنویسم (مرحوم مبرور خلد آشیان جنت مکان نواب اشرف والا نوذر میرزا طاب ثراه).
از ایشان نیز اولاد نداشته اند و ایشان تا بعد از شهادت شوهر در خمین بوده و یک منقطعه هم داشته اند که قبل از معاشرت، شوهرش شهید شده بود. مرحوم آقا مصطفی از اصفهان و نجف اجازات اجتهاد داشته اند که من دیده ام و فرامین معمول روز و دستورهایی از صدراعظم و رجال و علمای بزرگ تهران بعد از شهادت پدرمان برای تسکین و تسلیت ما و تجلیل از میرزا محمود افتخارالعلما معلم سرخانه و حاج قنبرعلی متصدی امور ما داشتیم.
متأسفانه در جریان انقلاب ـ که من سالها بود به قم آمده بودم ـ اشیاء ذی قیمت منزل کتابهای خطی و غیرخطی اجازات و فرامین و احکام مربوط به بعد از قتل پدر و سایر اشیاء مفقود شده و تاکنون جز اوراق کهنه چیزی بدست نیامده تا بتوانم با شواهد مطالب را تکمیل نمایم.
به هر حال مسلم است مرحوم پدرمان از سال 1312 قمری تا آخر عمر در خمین و در همین عمارت بوده و گاهی به تهران مسافرت می کرده اند.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 73