زندگی پدر ما از راه کشاورزی اداره می شد و املاکی به قدر امرار زندگی داشتند. این
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 74 املاک در دهات زَوَرقان و واسوران، طنجران، خمین و کرمو بود و یک کاروانسرا داشتند توضیحاً اینکه کل درآمد املاک و کاروانسرا در سال حدود یک هزار تومان یا مختصری بیشتر بوده و از باغچۀ جزو عمارت، میوه و انگور به قدر کفایت و از ماده گاو، شیر و کره و غیره برای مصرف داشتند. در خمین منزل مرحوم آقا مصطفی که مشتمل بر بیرونی و اندرونی، بالاخانه ها، سر طویله، برج بزرگ (موجود فعلی) برج کوچک، سنگرها و باغچه بزرگ، خیابان کشی و دارای اشجار توت، انار، گوجه، سیب، به، گلابی، هلگ (نوعی از هلو)، هلو، شلیل، فندق، گنجونی(نوعی از گلابی)، آلبالو، گیلاس، بادام، و انگور با انواع سبزی کاری و خیار، بادمجان و غیره بود اقامت گاهشان بود و رفت و آمد زیاد بوده از خارج و داخل و علما و مسافرین که برای زیارت عتبات و غیره می رفته اند کثیراً به ایشان وارد می شدند و بعداً هم وقتی داعی بزرگ شدم خاطرم هست رجال و علما و حتی وزرا، وکلا، درباریها و شخصیتها و حتی نزدیکان شاه و صدراعظم و علمای نظیر مرحوم بهبهانی و مرحوم صدرالاشراف و آقای خوانساری مرجع تقلید و خیل زیادی به آنجا می آمدند و منزل من نیز محل پذیرایی بود. از قبیل صارم الدوله، ناصر قلی خان و دیگران می آمدند و با کمال وفور پذیرایی می شدند. مرغ و خروس کمتر از یک قران، بوقلمون ارزان، گوشت یک من شاه به تفاوت از دو سه قران تا شش هفت قران یعنی یک کیلو ده شاهی، حداکثر یک قران بود.
ایشان (پدرم) وجوه شرعی مصرف نمی کردند اجازه اجتهاد از مراجع نجف داشتند (که فعلاً در دسترس نیست و مثل تمام اسناد و کتابها و اثاثیه در جریان انقلاب اسلامی، مفقود شده است که شاید بعداً پیدا کنیم) نمی دانم از علمای اصفهان هم اجازه داشته اند یا خیر. اجازه های آن زمان شامل وجوه و خمس و نظایر آن نبود این امور نوعاً به تجار واگذار می شد. اجازه ها یا روایتی یا اجتهادی و شامل این امور بود. احکام و فرامین سلاطین نیز برای علما صادر می شد. مقرری و مستمری که به علما می دادند یا بابت بدهی خودشان محسوب می داشتند یا دستی می گرفتند اکثراً دریافت می نمودند و مالیات هم از علما نمی گرفتند مگر از جمعی. پدر ما در رفع ظلم و جلوگیری از تجاوز شخصاً و با قدرت محلی و شخصی و یا به دست دولتی ها و اتابک و رجال جدی و فعال بوده و کوتاهی و غفلت نمی کرده اند و شهادت ایشان نیز به همین دلیل بوده که در سن
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 75 چهل و دو سالگی شهید شدند در موقعی که حضرت امام خمینی چهار ماه و بیست و دو روز داشتند.
پدر ما در آن ایام، ـ در زمان کشته شدن ناصرالدین شاه به سال 1313 و تولد اینجانب ـ در خمین به نشر احکام اشتغال داشتند.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 76