در زمان رضاخان، روضه خوانی و سینه زدن و دستجات عزاداری به کلی ممنوع شده بود و فقط بعضی ها که با شاه ارتباط داشتند می توانستند روضه بگذارند، که البته آن هم خیلی محدود بود و در قم، به صورت محرمانه و مختصر انجام می شد. یک وقت منزل مرحوم حاج میرزا عبدالله چهل ستونی (پدر آقای سعید که در تهران هستند و قم آمده بودند) مجلس روضه بود و من به اتفاق امام با هم رفتیم که در مجلس روضه شرکت کنیم. وقتی که نزدیک منزل رسیدیم دیدم آقا با اینکه از من کوچکتر بودند افتادند جلو به سرعت رفتند. من تعجب کردم که چطور شد ایشان جلو افتادند. بعد دیدم که به درب منزل وقتی رسیدند، یک مأمور آنجا ایستاده بود و گفت: اینجا روضه نیست، چرا آمده اید؟ ایشان گفتند: ما می دانیم روضه نیست ولی می خواهیم با آقای چهل ستونی ملاقات کنیم و لذا گذاشتند که وارد منزل شویم و در مجلس روضه شرکت کنیم! در هر صورت آن روزها کسی نمی توانست مجلس روضه بگذارد. حتی در قم مجلس روضه نبود و روضه منزل حاج میرزا عبدالله آشتیانی بود چون ایشان با دربار روابط بدی نداشت و ملایم بود و چند نفر دیگر هم سراغ داشتم که چون با شاه رابطه خوبی داشتند هم در مورد لباس (عمامه) کاری به آنها نداشتند و هم می توانستند روضه بگذارند ولی مختصر و محرمانه.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 177