پدر بزرگ ما مرحوم سید احمد معروف به سید احمد هندی به شهادت اوراق و
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 41 قباله جات موجود فرزند مرحوم دین علیشاه است که در بعضی اوراق سید دین علیشاه نوشته شده است. ایشان بین سالهای 1240 و 1250 قمری از مسقط الراس خود در هند و کشمیر به عتبات عالیات به قصد زیارت و یا جلای وطن مسافرت کردند و شاید به مناسبت فرار از مالایطاق و قدرت دولت انگلستان ترک موطن را ترجیح داده باشند در مدت اقامت به عراق ـ بنابر آنچه شنیدم از بزرگان و عمه ها ـ با یوسف خان، (پسر مرحوم محمد حسین بیک کمره ای) اهل فرفاهان از دهات خمین و بعضی از زائرین مشاهد مشرفه برخورد و آشنایی پیدا کرد و برحسب تقاضای آنها به قصد خمین و اقامت و توطن حرکت نموده و با قطع منازل به خمین وارد می شوند. این مطلب که با مرحوم یوسف خان به خمین آمده باشند متکی به قباله جات و اسناد نیست ولی روایات بزرگترها و شواهدی، منجمله تاریخ فوت یوسف خان در پشت جلد دایرة المعارف به اسم جنات الخلود ملکی مرحوم سید هندی و اوراق دیگر که نام وی را دارد شاهد روابط و نزدیکی و خویشاوندی می باشد ایشان، در جنات الخلود می نویسد: «تاریخ فوت شدن مرحوم یوسف خان در شب جمعه بیست و هفتم رجب المرجب سنه 1202». این تاریخ برحسب قاعده هجری شمسی است و شاهد بر این است که مرحوم سید هندی قبل از 1240 قمری به خمین آمده اند با ایشان در تاریخ 15 ربیع الثانی 1255 قمری بیشتر این عمارت موجود فعلی را که ساختمانهایش تغییر کرده مشتمل بر بیرونی و اندرونی و باغ و آشپزخانه و برج را از مرحوم محسن خان خمینی به مبلغ نود تومان و غبن و غبن درغبن به مبلغ ده تومان جمعاً یکصد تومان خریداری می نمایند. توضیحاً اینکه این ملک شش دانگ تمام بوده و بعداً در منتهی الیه این عمارت مقدار دیگری را پدر ما (مرحوم آقا مصطفی) خریده اند و باغچه را به صورت ساختمان درآورده و وراث تغییر و تقسیم نموده و قسمتی را فروخته اند و بقیه عمارت موجود است. این عمارت قبلاً برج داشت و الآن یک برج باقی است و برج شرقی را در راهسازی خراب کردند.
ضمناً عموی ما (مرحوم سید آقا) یک قطعه زمین را که عبارت بود از سه هزار ذرع به اضافه یک زمین سادۀ دیگر را به سه تومان خریده بود که بعد از وفات پدرش (جد ما) ثلث آن زمین ها را به پدر ما منتقل می کند به یک تومان و قباله اش را در محضر علما می نویسند و علما شهادت می دهند. این سه هزار ذرع به اضافه یک زمین ساده دیگر را
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 42 سه تومان خریده اند و در مورد برج منزل از زمان خود «محسن خان» ساخته شده بود ولی وقتی که ما بچه بودیم، طبقه بالایش خراب شده بود که پدرمان آن را ساخت و بارو را هم من ساختم، (بارو دیواری است تقریباً به ارتفاع یک ذرع و نیم بیشتر، و برای سنگربندی و دارای «مذقل» می باشد که مذقل سوراخهای موربی است که از آن سوراخها، تفنگ به اشرار می انداختند.)
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 43