دو مطلب مختصر دیگر از امیرمفخم و از عاقبت کارش که مایه عبرت است می نویسم. در خرم آباد و بروجرد اختلالات و سرکشی ایلات موجب شد که ایالت آنجا به امیرمفخم واگذار شود. ایشان و مرتضی قلی خان صمصام بختیاری برای رفع اخلال و خاتمه جنگ با قشونی به خرم آباد رفتند وجوه زیادی هم برده بودند که به رؤسا بدهند و ساکتشان کنند. رؤسا را دعوت و احضار می کنند و وعده وجوه می دهند و حواله وجه به عنوان میرزا فضل الله خان اصفهانی می نویسند. او خدمت می رسد و عرض می کند پول نیست و مصرف شده. می پرسد چه مصرفی؟ می گوید: من حقوق قشون را داده ام. امیر متغیر می شود که حالا اول ماه موقع پرداخت حقوق نیست. او می گوید من پرداختم. فوراً امیر دستور می دهد میرزا فضل الله خان را به صلابه و دار بزنند. میرزا حسن خان نامی فوراً می دود نزد مرتضی قلی خان و صمصام بختیاری ایشان را از خواب بیدار می کند و با عجله پای دار می برد و او وساطت می کند و امیرمفخم قبول می نماید. و نیز برای جنگ با شاهسون یا ایل دیگری در فارس مأمور می شود. من نوشتم شما با این دیانت و مسلمانی جنگ نکنید ببینید درد شاهسون چی است و دوا کنید او نوشت من مراعات دیانت را می کنم و فقط هفده یا نوزده نفر بیشتر از طرفین کشته نشد.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 31