از تهران ظاهراً اتابک یا صدراعظم که در تاریخ 1320 قمری متصدی بود به مرحوم سردار حشمت که از شاهزادگان مقیم حشمتیه یک فرسنگی خمین بود ـ امر تعقیب صادر کردند و مرتکبان که فرار کردند در جاپلق، بربرود تابع الیگودرز به منزل خان بزرگ آنجا، (ظاهراً مرحوم خان باباخان یا دیگری بود) پناهنده شدند چون او هم از نگاهداری خودداری کرده بود در حال فرار به خوانسار منزل مرحوم آقا میرزا محمدمهدی خوانساری که بزرگترین و نافذترین روحانیان مناطق ثلاث یعنی گلپایگان و خمین و خوانسار بود پناهنده شدند ایشان هم موافقت نکردند و آنان از خوانسار برگشتند و به دو فرسخی خمین قلعه یوجان، ملکی خودشان رفتند.
مرحوم حاج میرزا محمدمهدی در تمام آن مناطق عالم مقتدر توانا و مسلح و با تفنگچی های زیاد بودند و متأسفانه با محمدعلی خراط که بدسابقه بود مربوط بود و چون دارای املاک زیاد و سرمایه و حتی جواهرآلات قیمتی بودند و با دولت تعارض داشتند و بعضی خوانین بختیاری طمع به املاک ایشان داشتند و بالاخره به دست مکرم الدوله و دامادش ماژور محمودخان (فرمانده ژاندارم و داماد مکرم الدوله) کشته شدند که بسیار مشروح و مفصل است و من در قسمتهایی در جریان بودم و از بحث خارج است. آن مرحوم قادر بود جعفرقلی خان و رضاقلی سلطان را دستگیر کند و نمی دانم چرا مسامحه کرد و شاید اگر می خواست آنها را دستگیر کند، منتهی به زد و خورد و کشتار می شد. در هر صورت آن دو به قلعه یوجان که املاکی در آنجا داشتند رفتند این قلعه متصل به دهکده امامزاده یوجان
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 84 است که در امامزاده یوجان اقوام مادری ماها مرحوم شمس العلما و حاج آقا طاهر و سایر اقوام ساکن بودند و در ده دیگری که دیوکن نام داشت سایر اقوام مادری ما بودند. در آنجا و جعفر آباد (دیوکن و جعفر آباد) نیز مرحوم امام جمعه و شریعتمدار و جمعی دیگر از اقوام مادری ما ساکن بودند و بزودی خبر دادند که جعفرقلی خان و رضاقلی سلطان در قلعه بسیار مستحکم یوجان که دارای برجها و باروها و مزقلهای مرتب بود به سنگر نشسته و مهیا برای مقاومت شده اند. مرحوم سردار حشمت (نصرت الله میرزا) پسر مرحوم عبدالله میرزا حشمت الدوله نوۀ عباس میرزای معروف مأموریت یافت که آنها را دستگیر کندو او به منزل مرحوم شمس العلما وارد شد و مورد پذیرایی گرم و نرم واقع شد و آن مرحوم در پذیرایی از او و سوارانش کوتاهی نکرد. در خمین و کمره مهمانداری و پذیرایی در تمام اقشار مرسوم و مقبول بود و به واردین مهربانی و از آنها پذیرایی می کردند. پس از محاصره و حمله سردار حشمت و مقاومت آنها معلوم شد گرفتاری و جلب آنها مشکلات زیادی در بردارد فلذا قصد کردند از امامزاده یوجان از زیر زمین که شاید از قلعه مرحوم شمس العلما تا قلعه زیر زمین را کنده و به قلعه یوجان در داخل قلعه بروند. قاتلین که به قلعه پناه برده بودند به افراد حمله نمی کردند به نزدیکی افراد شلیک می کردند حتی به سینی غذا و خوراک، اما نه به افراد و به واسطه محصوریت دسترسی به تهیه فشنگ نداشتند. لذا در نتیجۀ این برخوردها که کسی به کشتار نرسید، اسلحه های آنها بدون فشنگ ماند و معذلک تسلیم نشدند و به ناچار افراد با تهیه نردبانی بلند از راه دیوارهای مرتفع قلعه به بام قلعه (که حالا هم باقی است) رفتند و مرتکبین را دستگیر و تحت الحفظ به تهران برده یا فرستاده و تحویل دادند و ضمناً خانم یکی از آنها در آنجا بوده است که او هم دستگیر می شود. و املاک آنها را دولت ضبط کرد خالصه نمود و ضبط کرد. بعد از چندی مادر و عمه و خواهر ما و خود ما نیز که بالغ نبودیم تقاضا نمودیم املاک آنها را به ورثه آنها برگردانند و صدراعظم یا مقامات مربوط قبول کرده و املاکشان را به ورثه آنها برگرداندند و خود جعفرقلی خان را به حبس تهران بردند و رضاقلی خان قبل از بازداشت به مرض شکم مبتلا و علی المذکور ترکیده بود.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 85