موقعی که در اصفهان بودیم و ینگه دنیا اسم و عنوان و محبوبیت فوق العاده ای در ایران داشت و امریکاییها فقط کلیسا و مریضخانه داشتند و روابط تجاری کمتری برقرار بود و سفیر هم داشتند و مردم عموماً فوق العاده به آنها علاقه داشتند (شاید لبغض روس و انگلیس بود) در صفر 1329 در مجلس شورای ملی دورۀ دوم از 1288 شمسی تا 1290 شمسی قرارداد استخدام مستر شوستر برای خزانه داری ایران با اکثریت بسیار زیاد تصویب شد و در هشت ربیع الثانی 1329 قمری از نیویورک به طرف ایران حرکت کردند و دوازده جمادی الاولی 1329 به نزدیکی تهران رسیدند و مورد استقبال قرار گرفتند. یکی از رؤسای بهائی ها دستور داد به عوامل خودشان در ایران که بهائی ها از او استقبال کنند، آنها هم استقبال کردند و چند نفر مترجم بابی هم بین استقبال کنندگان بودند. از دولتی ها و از سفیر آمریکا هم استقبال به عمل آمد و او را به باغ بسیار بزرگ و زیبا و وسیع به اتفاق همراهان بردند باغ معروف به باغ اتابک بود و ملکی ارباب جمشید زردشتی بود که به اختیار دولت گذاشته بود. رئیس الوزراء سپهدار اعظم بود که وزارت جنگ هم با او بود و وزیر مالیه ممتازالدوله و امیراعظم معاون وزارت جنگ بود و مستشارهای آمریکایی با آنها سر و کار داشتند و مدت قرارداد کنترات مستشارها برای سه سال بود و روزنامه های وابسته به احزاب و غیر وابسته از آنها تجلیل می کردند و حسن آنها که موجب محبوبیت بیشتر بود نظریۀ بیطرف بودن و عدم دخالت در سیاست شرق و غرب و ایران بود و فقط در تنظیم امور خزانه و مالیه و حقوق دور می زد و کاری به کسی نداشتند. وزیر مالیه وقت ممتازالدوله آنها را تقویت و ادارات تابعه را به آنها معرفی نمود و مشغول کار شدند و یکی از روسای متصدی امور مالیه ایران موسیولکفلر، فرانسوی و تبعه انگلیس بود او هم خوش نام بود و فرانسه هم در ایران مورد قبول بود، یعنی عامه نسبت به دولت فرانسه بدبین نبودند و اسمی از آن دولت در سر زبانها نبود. روس و مامورین روسیه بسیار منفور بودند به مردم تجاوز و تعدی می کردند حتی یک طلبه سیدی را در اصفهان و چهار باغ نو کتک زدند گفته می شد که جمعی زیر بیرق روس بودند و حتی ما یک استادی در منطق داشتیم که سیدی با سواد و با فهم و درست و اهل
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 115 تویسرکان و مقیم اصفهان بود. در لباس و عبا و ردایی زیبا خیلی خوش ذوق بود و در مدرسه جده بزرگ حجره ای داشت که درس می گفت. نقل می کردند که بیرق روس را گرفته است. نمی دانم راست بود یا دروغ ولی نسبت به سفارتخانه انگلیس و مریضخانه مرسلین، جمعی برای حفظ خودشان حتی غسل تعمید کرده بودند. قبلاً نوشتم که میرزا علی پوده ای که طبیب معروفی بود هم غسل تعمید کرده هم نام خود را لوقا گذاشته بود و هم عتبات و زیارت آمده بود و من او را در نجف و کربلا ملاقات کردم و سوابق زیاد با او داشتیم در خواجوی اصفهان دارالشفائی داشت و منزل مسکونی او همانجا بود و سالی یک مهمانی نهار طاس کباب به ما می داد و بسیار مرغوب و لذیذ بود. عمامۀ شیر شکری داشت و خوش سلوک بود. اطبای اصفهان حق طبابت نمی گرفتند و مجانی معالجه می کردند، به همین جهت مطبشان شلوغ و پرجمعیت بود. یک طبیبی نزدیک مدرسه ملا عبدالله بود گویا بنام میرزا فتح الله مطب در کاروانسرا داشت و خیلی به او مراجعه می کردند. ولی سوادی نداشت. اینها از فروش دوا استفاده می کردند و فقط حافظ الصحه (رئیس بهداری دولتی) در عیادتها از هر مریضی یک تومان می گرفت و کرایه درشکه نیز با مریض بود. در هر صورت در 23 جوزای 1290 (خرداد) مجلس ملی به اتفاق آراء اختیار تام برای خزانه به مستر شوستر دادند و او به انتظام امور خزانه و تکمیل ژاندارمری برای امور خزانه و رسیدگی به امور و جلوگیری از هرج و مرج و زیاده رویها توجه داشت و جز به امور مالیه در هیچ کاری وارد نمی شد و توجهی به قرارداد 1907 روس و انگلیس که ایران را به سه منطقه شمال تحت نفوذ روس و جنوب تحت نفوذ انگلیس و حد وسط به اصطلاح آزاد تقسیم کرده بودند نداشت و مامورین زیر دست و انتخابی خود را فقط به منظور اداره کردن مالیه انتخاب می کرد و کاری نداشت که فلانی تبعه انگلیس است و نباید در شمال که منطقۀ روس است برود و به کار خود مشغول بود و دولتین روس و انگلیس با این نوع عملی که لطمه به قرارداد 1907 وارد بنماید (به عقیدۀ خودشان) مخالف بودند لذا با هم توافق کردند که روس برای اخراج شوستر اولتیماتوم به ایران بدهد. چون در منطقه های زیر نفوذ روس و انگلیس می خواستند انتخاب افراد به نظر خود آنها باشد و با مشورت یا دستور آنها انتخاب نمایند و این عمل با رفتار و نظر مستر شوستر سازگار نبود. بنابراین یک اولتیماتوم 48 ساعته در تاریخ
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 116 هفت ذیحجه 1329 قمری به دولت ایران ابلاغ گردید که باید مستر شوستر اخراج شود و شرایطی داشت که ایران بدون رضایت روس و انگلیس حق انتخاب مستخدم خارجی ندارد و باید خسارت لشکرکشی روس را نیز بدهد و در ظرف 48 ساعت باید جواب بدهد و الا دولت روس قشون خود را از رشت به طرف مرکز اعزام خواهد داشت و این خسارت اضافه بر خسارتهای فعلی است و بعداً میزان خسارت تعیین خواهد شد. سِر ادوارد گری نیز در پارلمان انگلیس گفته بود با تمام اظهارات روس موافق است مگر شرط تأدیه خسارت روسها که ممکن است استثنا شود. در 7 ذیحجه 1329 در مجلس شورای ملی برای تشکیل کابینۀ جدید، شاهزاده سلیمان میرزا با انتخاب محتشم السلطنه به وزارت عدلیه مخالفت کرد و صمصام السلطنه بختیاری نجفقلی خان که رئیس الوزرا بود و با تعرض شدید از مجلس خارج شد و به حزب دموکرات و سلیمان میرزا، لیدر حزب اعتراض و حتی تهدید کرد و مجلس با اختلاف شدید بین اعتدالیون و دموکراتها متفرق شد ودر نهم ذیحجه 1329 ملّیون علاءالدوله را که با شوستر مخالف بود کشتند و موجب ترس و رعب طرفداران دو قرارداد و اولتیماتوم 1907 و 1911 گردید. در 9 ذیحجه 1329 مجلس تشکیل شد و کابینه به ریاست صمصام السلطنه رأی خود را برای قبول اولتیماتوم (برای رفع اختلاف شدید) به مجلس تسلیم کرد و قصد داشت رضایت مجلس را جلب نماید مردم عموماً نگران و مضطرب و ترسان در محوطۀ مجلس و خارج جمع شده و منتظر نتیجه بودند. صمصام السلطنه تقاضا کرد به او اختیار تام بدهند تا اولتیماتوم را قبول کند تمام وکلا، روحانیون و بزرگان و خدمتگزاران مات و مبهوت و همۀ مردم خائف شده و راهی جز تسلیم نداشتند تا اینکه شاید از طرف خداوند به یک روحانی به نام آقای آشیخ محمد خیابانی، الهام شده بود که وی دست خود را به طرف مردم دراز کرد و حرکت داد و چند کلمه گفت که (شاید مشیت خداوند تعلق گرفته باشد که استقلال و حیثیت ما برود و آزادی از ما سلب شود ولی سزاوار نیست که ما خودمان با امضا و تصویب خودمان آزادی را از دست بدهیم) بیانات این مرد روحانی خدایی با دست لرزان و مرتعش و در حال قیام توجه تمام وکلا را جذب نمود. دو سه نفر از وکلای وحشت زده از جلسه خارج شدند و حاضران به اتفاق آرا اولتیماتوم را رد کردند و جانی در کالبد خود پیدا کردند این اشعار زبانزد مردم کوچه و بازار بود که:
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 117
ننگ آن خانه که مهمان ز سرخوان برود جان فدایش کن و مگذار که مهمان برود
گر رود شوستر از ایران رود ایران بر باد ای عزیزان مگذارید که ایران برود
معذلک شوستر رفت و کتابی نیز در این مورد نوشت که کتابش را به نام «اختتاق ایران» خواندم. این بود اوضاع آن روز ولی دولت صمصام السلطنه به امر ناصرالملک نایب السلطنه بواسطه ضعف و ناتوانی و ترس از عاقبت کار در سوم دی ماه 1290 مجلس دورۀ دوم را منحل کرد و با مستر شوستر هم مذاکره کردند و نظرش را خواستند چون دو سال و چهار ماه از مدت استخدام و اختیارات او باقی مانده بود او جواب داده بود هر طور مصلحت ایران بدانند من نظری ندارم و می روم. در اولتیماتوم اخراج شوستر و به علاوه نیز لکفلر قید شده بود و یکی از شروط تأسف آور این بود که دولت ایران بدون رضایت روس و انگلیس حق استخدام خارجی ندارد و افرادی را که مستر شوستر انتخاب کرده و مشغول کار هستند منوط به رضایت و موافقت سفارت روس و انگلیس است و چون برای روسیه رفتار شوستر مستشار آمریکایی توهین آمیز و قابل تحمل نبود، اجبار داشتیم قشون وارد کنیم بنابراین مخارج قشون کشی به عهدۀ ایران است و اگر در مدت چهل و هشت ساعت جواب ندهید یا جواب نامساعد باشد و ما از رشت قشون را حرکت به سمت مرکز دادیم، این خسارت اضافه می شود. این اولتیماتوم نکات دیگری نیز داشت؛ مثلاً ترتیب پرداخت غرامت قشون کشی را بعداً تعیین می نماییم ولی مطلب دیگری که شنیدم به منبعی برخورد نکردم این بود که به مرحوم امان الله میرزا جهانبانی که در تبریز رئیس قشون و صاحب اقتدار بود در تبریز تکلیف کرده بودند که بنویسد ما حمله به قشون روس کردیم و او را مجبور می کردند که بنویسد. مشارالیه که مردی آبرومند بود و علاقه به ایران داشت از نوشتن این مطلب دروغ امتناع و تحاشی کرده بود. او را بازداشت و زندانی کرده بودند ولی او یک فشنگ و هفت تیر خود را با زرنگی به زندان برده و او را تهدید به مرگ کرده بودند او خودش مرگ را استقبال کرد و خودکشی کرد و جان خود را فدای مسلمین نمود. نظایر این خودکشی باز دو مورد بود که من فراموش کردم. به هر حال پس از خودکشی امان الله میرزا جهانبانی، مرحوم ثقة الاسلام و
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 118 جمعی دیگر را کشتند و به این هم اکتفا نکردند و ما را مستعمره روس و انگلیس کردند. در این گیر و دار مستر شوستر نیز با چشم پوشی از مقام و حقوق و اختیار تام تسلیم شد و شاید این کار برای صمصام السلطنه و کابینه و ناصرالملک نایب السلطنه ناگوار و ناهنجار بود و الفرار مما لایطاق ممکن است مدلول این عمل تلقی گردد. مجلس دورۀ دوم منحل شد و شوستر و لکفلر در تاریخ بیستم محرم 1330 قمری از تهران به قصد آمریکا خارج شدند و در مردم و وکلای مجلس منحل شده و حتی جمعی از رجال درباری آثار نامطلوبی به جای گذاشت. آمریکائیها ترتیب انتظام خزانه و مالیات و خرج و دخل را برابر مقررات تنظیمی خودشان معمول داشتند و در نظر مردم مطبوع بود چون از مخارج بی رویه جلوگیری شد و محاسبه در کار آمده بود، هر چند منطبق با اصول و مقررات اسلامی و به مشاوره با اهل علم نبود و این عمل همیشه اجرا می شد، لیکن بدون نظم و انضباط بود و مستشارهای آمریکایی نظم و حساب را جایگزین بی نظمی و بی حسابی سابق کردند. مستر شوستر گفته بود رفتن من آثار خوبی دارد و دنیا به زورگویی روسها واقف خواهد شد. قبل از آمدن مستشارها امور مالی در دست مستوفی و مستوفیان بود. هر کدام از اینها عزب دفتر (منشی مستوفی) داشتند از حواله های اینها تجار و صرافها برای وصول (شتلی) حق العمل می گرفتند و حوالجات به صورت سکه نقره یا مس بود و اواخر اسکناس (نت) شد و دفاتر بسیار مختصر و مالیاتها نقدی و جنسی بود و کتابچه های جیبی در جیب مستوفی ها بود و در زمان شوستر مرتب شد. وقتی او رفت قانوناً اختیارات به دست موسیو برنارد بلژیکی افتاد. متأسفانه او آلت دست خارجیها شد و برنارد تا تشکیل مجلس سوم و لغو اختیارات می گویند سوءاستفاده می کرد. ژاندارمری و خزانه زیر نظر بلژیکیها و بعد زیر نظر سوئدیها و بعداً جزو ژاندارمری شد. توضیحاً اولتیماتوم 1911 روسیه و انحلال برخلاف مجلس دورۀ دوم و اخراج شوستر کار خود را کرد و قدرت دولتین و نارضایتی مردم افزونی یافت و شد آنچه نباید بشود.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 119