خبر شهادت به خمین و تهران و اصفهان و غیره رسید و مجالس تعزیه و ترحیم برگزار شد. من که از قتل و قاتل چیزی نمی دانستم با مادر و خواهر بزرگ و غیره به پشت بام مطبخ که هم سطح بالای بارو بود به تماشای دسته جات سینه زنی و علم و کتل رفتم.
هنگامی که از برج بزرگ منزل بالا رفتم شعله های آتش را مشاهده کردم که نمی دانم مردم افروخته بودند یا رجال یا دولت. اثاثیه و اموال قاتل را هم یا آتش زدند یا بردند.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 83