کودتاچیان و رضاخان زیر دست سید ضیاء به تهران حرکت کردند و در دوم حوت 1299 با عده ای قزاق به شاه آباد نزدیکی تهران می رسند ریاست قزاقها با سرتیپ رضاخان میرپنج بود توضیح اینکه سید ضیاء در شاه آباد به آنها ملحق می شود و قبلاً کراراً گویا به قزوین رفته و در منزل ماژور اسفندیارخان ـ که ریش زیادی داشت و من بعدها او را زیاد دیدم ـ با حضور مأمور انگلیس قرار ملاقات داشتند و ظاهراً از تهران صاحب منصبان سفارتخانه انگلیس هم با سید ضیاء به شاه آباد می روند و بعد به تهران وارد شدند. سید ضیاء و رضاخان به تهران آمدند و رؤسای سوئدی نظمیه با آنها موافق بودند. ولی ورود شبانه آنها و حمله به نظمیه که رؤسا در نظمیه بودند موجب زد و خورد مختصری شد و شاید زخمی و کشته هم داده باشد و بیش از ساعتی طول نکشید که ادارات و مراکز قدرت به دست سیدضیای عمامه برداشته و کلاه پوستی بر سر گذاشته افتاد و روز سوم حوت گویا فرمان احمد شاه به عنوان ریاست دولت سید ضیاء صادر شد و او هم به محض ورود به تهران به دست قزاقها و غیره رجال نامی و برجسته و مخالفان را بازداشت و زندانی کرد جز چند نفر رجال نامی خوشنام از قبیل مشیرالدوله، موتمن الملک، مستوفی الممالک وجیه المله ها حتی یکی از علمای طراز اول تهران را که مرجع وجوهات تامه بود ولی علماً در رأس نبود و از سادات بسیار مورد علاقه مردم بود و نام او را فراموش کردم گرفته و نظمیه برده بودند که مردم بازار اجماعاً به نظمیه و میدان توپخانه رفتند و تظاهر کردند دولت گرفتاری آن سید روحانی را انکار کرد و محرمانه او را به منزلش برگرداندند ولی باقی در زندان ماندند و برای گرفتاری حکامی که از اطاعت خودداری کرده بودند دکتر مصدق در فارس و قوام السلطنه در خراسان و صارم الدوله در کرمانشاه، دستور صادر کردند. کلنل محمد تقی خان پسیان رئیس ژاندارمری خراسان قوام السلطنه را و رئیس ژاندارمری کرمانشاه صارم الدوله را دستگیر و به تهران و زندان تحویل دادند ولی دکتر مصدق تسلیم نشد و استعفاء داد و به اصفهان حرکت کرد. در اصفهان دوستان به او گفتند که دستور دستگیری وی رسیده و باید محرمانه خارج شود او هم محرمانه به ده کرد (شهرکرد) حرکت و از آنجا به میزدج یکی از چهار بلوک
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 150 چهار محال بختیاری و به مهمانی خوانین بختیاری رفت و ظاهراً میرزا محمدخان معظم السلطان گلپایگانی که شاید معاون ایالتی اصفهان بود (بعداً شرح آن را می نویسم) مأمور پذیرایی دکتر مصدق در چهار محال شد. روز سوم حوت 1299 رضاخان اعلامیه مختصری به امضای رضا فرمانده کل قوا برای ایجاد امنیت و حفظ نظم منتشر نمود و یکی یا دو روز بعد اعلامیۀ مفصلی صادر کرد و به امضای «فرمانده کل قوا و رئیس دیویزیون قزاق اعلیحضرت شهریاری رضا» با مطالبی زیاد و به دیوارها الصاق شد و شاید در رسانه ها هم نوشته شده باشد یادم نیست روزنامه ها در چه حال بودند. روزنامۀ خود سید ضیاء (رعد) و روزنامۀ ملک الشعرای بهار (ایران) ناشر آنها همگام بودند و از انتشارشان یادی ندارم و حکومت نظامی در تهران و بعضی از شهرها دایر و ورود به تهران بسیار مشکل بود که حتی برادر من حاج سید نورالدین که به تهران آمده بود از دروازه شهر تحت نظر بود و مراقب او بودند و از خود نظمیه تهران یکی از دوستان وی، به ایشان اطلاع داده بود که مأموری مراقب شما است و ایشان دیده بود صحیح است و او را به نظمیه احضار کرده بودند گفته بودند شما کی به تهران آمدید جواب داده بود فلان شنبه گفته بودند خیر فلان شنبه بوده و با درشکه از گاراژ به باستیان و عمارت امیر مفخم رفته اید و با محمد رفیع خان پسر امیر مفخم مشغول توطئه هستید (هر چند ایشان در توطئه نبودند ولی با بختیاریها مراوده زیاد داشتند) و در خمین که من بودم در تاریخ 1299 و گویا 1301 رئیس دارایی به من اطلاع داد که مواظب باشید تحت نظر هستید.
سید ضیاءالدین و رضاخان با کودتای حوت 1299 تهران را اشغال کردند و رجال و علما را زندانی نموده و حکم ریاست وزرایی از طرف احمد شاه برای سید ضیاء صادر شد (البته با دستور انگلستان در پادگان) و مشغول انجام امور گردید سید ضیاء یزدی در مواقع فوق در رأس امور بود و سایرین منجمله رضاخان قزاق در صف مؤخر بودند که عکس آنها هم موجود است. دوره حکومت سید ضیاء و کابینه او که به کابینه سیاه شهرت داشت بیش از نود و سه روز نبود و شاعر آن زمان که یادم نیست. اشعاری گفت که:
قربان کابینه سیاهت بازآ سرخ و سیاه و آبی و عنّابی
............................... یک رنگ ثابت زین میان کی یابی
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 151