بعداً برای ملاقات عضدالسلطان والی عراق (اراک) و ملحقات به آنجا مسافرت کردیم زمان سلطنت مظفرالدین شاه و صدر اعظمی عین الدوله بود. با اینکه طفل هشت ساله بودم خیابانهای منظم و مرتب آنجا و اراک، اقامتگاه و قدرت حکام جلب نظر می کرد و سلطان آباد شهر مرکزی عراق (اراک) تنها شهری بود که به سبک خیابان بندی امروز در ایران بنا شده بود. فصل هندوانه بود و در صحرای سرطاق آخر هندوانه ها بود و از اینجا به قریه ورچه که قلعه مِلکی صارم الدوله بود رفتیم. بدیع الملک رئیس فوج یا افواج در ورچه بود من به ملاقات او رفتم. فقط یک صندلی بود و او روی صندلی نشسته بود آن وقت مبل نبود صندلی ها شکل دیگری داشتند قیمتی بود محل نشیمن دایره مانند بود و از چوب های مرغوب ساخته شده و دیدنی بود. ما روی فرش و زمین نشستیم که من مذاکرات آنجا را فراموش کرده ام (آن تاریخ فقط بعض رجال روی صندلی می نشستند نیمکت در باغهای بزرگان مثل عین الدوله و مشیرالسلطنه بود که جانشین موقت عین الدوله بود و همه روی نیمکت می نشستند.)
بعد با همراهان به سلطان آباد منزل عضدالسطان شاهزاده و والی آنجا در اراک (عمارت حکومتی) رفتیم و ایشان هر چند علی المذکور سواد کافی نداشت ولی متین
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 83 معقول و مؤدب بود از اراک به خمین برگشتیم البته در آن زمان من و اخوی (مرحوم حاج سید نورالدین) و همشیره دیگر در خمین و منزل شخصی نزد مرحوم آقا میرزا محمود افتخارالعلما درس می خواندیم.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 84