این اوضاع خمین بود از طرفی زورگویی های حشمت الدوله و حاکم خمین و شکایات محرمانه مردم از آنها موجب شد مرحوم آقا مصطفی که شخصاً نمی توانست جلو حشمت الدوله را بگیرد، از طریق پست به اتابک شکایت کتبی کند غافل از اینکه پست و رئیس پستخانه در کنترل حشمت الدوله بود. پستخانه، نامه را به حشمت الدوله می دهد. او بعد از چند روز به اسم اینکه صدراعظم دستور داده است مأمور فرستاده و مرحوم آقا مصطفی را دستگیر و در باغ بزرگ حشمتیه به صورت بازداشت نگاه می دارد. مرحوم «حاج میرزا رضا» از سادات بسیار بزرگ و معمر ریحان کمره که در عداد آقایان محترم محسوب می شد (و بعداً مرحوم آقا تراب پسرش با ما خویشاوندی سببی پیدا کرد) نزد حشمت الدوله می رود و با زبان چاخان و اندرز و خیرخواهی او را از عمل زندان مرحوم آقا مصطفی پشیمان و با معذرت رها می نماید. این امور موجب شد که مردم، علیه حشمت الدوله جنب و جوش نمایند. بد نیست این جمله را نیز بنویسم که اهالی شهکویه (ده بزرگ خمین) به قم می روند که به صدراعظم اتابک شکایت کنند، صارم همایون که وابسته به حشمت الدوله بود و بعدها با من روابط حسنه و نیز خویشی نسبی با دامادم پیدا کرد به دنبال شاکیها می رود که آنها را برگرداند. در محلات به اهالی شهکویه می رسد و می گوید اعلیحضرت به قصد مسافرت فرنگ از تهران رفته اند برگردید تا هر وقت اعلیحضرت تشریف آوردند بروید شکایت کنید شهکویه ای ها به مرحوم صارم همایون می گویند شاه برگردد کارمان را درست کند دو دفعه برود فرنگ. (شاه از سفر برگردد و بعد از کار ما مجدداً به سفر برود). ظاهراً بعد از این سفر یا دفعات دیگر از مقام بالا امر می کنند که حشمت الدوله در عراق (اراک) نزد مرحوم حاج آقا محسن مجتهد (که مالک غریب و عجیب عراق بود) مرافعه ببرد یا صرفنظر کند. یعنی از تجاوز به اهالی صرفنظر کند.
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه 80