بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمدلله رب العالمین و به نستعین
برای مقدمه می نگارم؛ با اینکه من سید مرتضی هندی سابق و پسندیده فعلی در نظر نداشتم و ندارم در عداد نویسندگان و یا گویندگان درآیم و در خودم صلاحیت و لیاقت مطلب نگاری را نیافته ام ولی برحسب ضرورت و لزوم و شاید تکلیف الهی و شرعی موظف باشم مختصری از نسب نامه خودم و بالاخص برادر کوچک و گرامم حضرت امام خمینی مرجع عالیقدر تقلید اکثریت قاطع تشیع و رهبر عالی مقام مسلمین ایران و ممالک و ملل اسلامی و مستضعفین دنیا را تا آنجا که در نظر دارم و تماس داشته و با ادله قطعیه و شواهد موجود دریافته ام یا با قرائن و شواهد و همچنین امارات برایم ظن حاصل شده با توجه به مشهودات هشتاد و چند ساله و معلومات خاص خودم از قباله ها و مهرنامه ها و نوشته های موجود و اطلاعات و گفتارهای بزرگترهای فامیل و اقوام که در حافظه ام مانده بدون تعریف و تمجید یا تنقید و تکذیب و یا اغراق و طرفداری از اقوام و اقارب یا طرد و رد افراد ناموافق یعنی مخالفین و احیاناً دشمنان احتمالی و یا یقینی، از روی نهایت صحت و حقیقت برای ضبط در تاریخ بنویسم و خداوند را به شهادت می طلبم که علاقه و دوستی با اشخاص و یا کدورت و نقار با افراد و جماعات در احوال من سالهای سال است تأثیر خلاف گوئی را زدوده و با موافق و مخالف جز راه راستی و عدل و حق و انصاف طریق دیگری در پیش ندارم.
این را هم بنویسم چون من در نویسندگی به سبک قدیم و جدید می نویسم و فارسی و پارسی نویسی را در ایران اسلامی و فارسی زبان مراعات می کنم و کلمات عربی را هم
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه ذ کماکان به کار می گیرم از این جهات در صفات و مذکر و مؤنث رعایت نحو و صرف و بدیع و استحسانات و فصاحت و بلاغت را کنار گذاشته و به طور متعارف و معمولٌ بهِ اکثریت قاطع، در این مختصر عمل خواهم کرد. البته از نحو و صرف و منطق و معانی بیان بی بهره نیستم، لیکن مراعات آنها را خلاف متعارف می دانم. بُنَیَّ اذا کنت فی بلدةٍ فعاشر بآداب اهلها.
دیگر آنکه از القاب و عناوین حتی تشریفات و عناوین به موقع و بحق حتی الامکان خودداری می نمایم و از این موضوع معذرت می خواهم.
حالا اصل علت این که دست به قلم می برم، می نویسم؛ از زمانی که رهبر انقلاب و راهرو حق و اسلام در مقابل ظلم و عدوان و پایمال گران عدل و احسان و مراعات نکردن شئون انسانها و بشریت و جایگزین کردن انحراف و بی راهه و ترک و تغییر صراط مستقیم نتوانست سکوت کند و در مقابل تجاوزات و تعدیات و مظالم و تهتک دین و اسلام و آنهمه مجامع و مجالس ضد دین و اسلام و هتک آبروی مسلمانان و مخصوصاً علمای دین و زندان کردن رهروان حق و شکنجه و تبعید و اهانت به روحانیون و ترک شعائر دینی، زبان و قلم را بکار انداخت که حتی بگفتۀ ناپلئون: «آن چنانی قلم از شمشیر براتر و برنده تر است» و قیام امام خمینی زبانهای بسته را باز و قلم های شکسته را راهوار نمود ـ دست های خیانت بار و قلم های نابکار و روزنامه های (روزی نامه) و به عقیدۀ من زورنامه ها که باصطلاح رکن چهارم است و برای قوام و دوام قوانین و نظامات و جلوگیری از مظالم و مطامع باید قلم را جولان داده حق را آشکار و ناحق را برملا سازند متأسفانه بالعکس روزنامه ها و جراید و نویسندگان و گویندگان به طمع زر و برای جلب و جذب مقامات و استفاده نامشروع و خودفروشی و بعضی از ترس، قلمها را از راه راست بدر برده و بازار دروغ و تهمت و افترا و جعل و وارونه کردن حقایق به جریان افتاد. و همه دیدند و اکثراً نادیده گرفتند و جمعی از مردم، بعضی به طمع وکالت و ریاست و وزارت و شغل و مقام، انسانیت و آدمیت و اخلاق و اسلامیت و شرافت را به دور انداخته و زیر پا گذاشته و هر چه خواستند و توانستند و هر چه را مأموریت داشتند باضعاف مضاعف به
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه ر نفع شاه و پهلوی به جریان انداختند و کار به آنجا کشید که پس از سقوط دولت پهلوی و انقراض سلطنت و دولت و مجلس نیز در ممالک غربی بدست متصدیان و یا به دست ایرانیان وابسته یا شکست خورده یا فرصت طلب روزنامه ها و نشریات و کتب یا به نام نامه سرگشاده حقایق را معکوس و با انتشارات دروغ خود بازار و اجناس قلب را به جای اجناس اصیل در معرض دید عمومی قرار داده و بعضی را نیز به من (سید مرتضی پسندیده) نگارنده، نسبت دادند و پدران و مادران ما را برخلاف حقیقت معرفی کردند بنابراین من مکلف شدم که شرح حال پدر و جد و مادر و جده و خود و برادرها و خواهرها و عمه ها و عمو و غیره را مطابق قباله جات موجود و مهرنامه ها با ذکر القاب و عناوین و روابط، و بعضی اقوام را به طور اختصار برای جواب و کشف حقایق مسلم بنویسم و این تکلیف و وظیفه را اجمالاً ادا و به منصه ظهور برسانم و مخصوصاً بسیار مختصر شرح حال هر یک را تقدیم دارم تا حقایق را روشن نموده و تاریکی را بزدایم باشد که ما را بهتر بشناسند و امام خمینی و حتی برادرها و خواهرها و مادر و خاله ها و اقوام و اقارب را معرفی کنم تا به دروغ بعضی جواب قاطع داده باشم و اقوام را بنمایانم و اشخاصی را هم که برخلاف می گویند خویش و قوم ماها هستند و شاید بخواهند بگویند امام خمینی اقوام خود را مصدر امور قرار داده برملا سازم تا غش و غیرغش و خالص از ناخالص و راست از دروغ برملا شود. پس، از بالاتر یعنی پدر پدر، مرحوم آقا سید احمد هندی جد نگارنده و جد امام خمینی و بعد عمو و پدر و عمه ها و اقوام شروع کرده و با اختصار غیر مخل و مستنداً و با استدلال روشن به عرض می رسانم و علی الله التکلان و علیه اتوکل و استعین منه و اعوذ به من الکذب و الشبهات و الشهوات و اسئله ان لاینسانی ذکره ان شاء الله .
سید مرتضی پسندیده
یکشنبه 8/8/1362 ـ 23 محرم الحرام 1404
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه ز
کتابخاطرات آیت الله پسندیدهصفحه س