فصل اوّل در سرّ جملی و آداب اجمالیّه آنها است
بدان که سالک الی اللّه در اذان باید قلب، که سلطان قوای ملکوتیّه و ملکیّه است، و دیگر جنود منتشره در جهات متشتّتۀ ملک و ملکوت را اعلان
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 121 حضور در محضر دهد. و چون وقت حضور و ملاقات نزدیک گردیده، آنها را مهیّا نماید تا اگر از مشتاقان و عاشقان است به جلوۀ ناگهانی دامن از دست ندهد؛ و اگر از محجوبان است، بی تهیّۀ اسباب و آداب وارد محضر مقدس نگردد. پس، سرّ اجمالی اذان اعلان قوای ملکوتیّه و ملکیّه و جیوش الهیّه برای حضور است. و ادب اجمالی آن تنبّه به بزرگی مقام و خطر آن و عظمت محضر و حاضر؛و تذلّل و فقر و فاقه و نقص و عجز ممکن از قیام به امر و قابلیّت حضور در محضر است اگر لطف و رحمت حقّ حقّ جلّ و علا دستگیری نکند و جبر نقص نفرماید.
و «اقامه» بپاداشتن قوای ملکوتیّه و ملکیّه است در محضر، و حاضر نمودن آنها است در حضور. و ادب آن، خوف وخشیت و حیا و خجلت و رجاء واثق به رحمت غیر متناهیه است. و سالک باید در جمیع فصول اذان و اقامه به قلبْ عظمت محضر و حضور و حاضر را بفهماند؛ و ذلّ و عجز و قصور خود را نصب العین قرار دهد تا خوف و خشیّت حاصل آید؛ و از طرفی رحمت واسعه و الطاف کریمانه را به قلب وانمود کند تا رجاء و شوق حاصل آید.
پس، قلوب عشقیّه شوق و جذبه بر آنها غالب آید و با قدم حبّ و عشقْ قدم در محضر انس گذارند؛ و قلوب آنها بدان جذبۀ غیبیّه تا آخر نماز به عشق محضر و حاضر با ذکر و فکر حقّ معاشقه و معانقه کند.
و فی الحدیث عن علی بن ابی طٰالِبٍ علیه السلام، قال: اَفْضَلُ النّاس مَنْ عَشِقَ العِبادَةَ وَ عانَقَها وَ اَحَبَّها بِقَلْبِهِ وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَها؛ فَهُوَ لا یُبالی عَلیٰ ما اَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیا عَلی یُسْرٍ اَمْ عَلیٰ عُسْر.
و قلوب خوفیّه سلطان عظمت بر آنها تجلی کند و جذبۀ قهّاریّت بر آنها
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 122 غلبه نماید و آنها را از خود بی خود نماید و خوف و خشیت قلوب آنها را ذوب نماید، و قصور ذاتی خود و استشعار به ذلت و عجز خویش آنها را از هر چیز باز دارد.
و فی الحدیث عن موسی بن جعفر علیهما السلام، قال: قالَ اَمیرُ المؤمنین علیه السلام: اِنَّ للّه عِباداً کَسَرَتْ قُلوبَهُمْ خَشْیَتُهُ، فَاَسْکَتَْتُهْم عَنِ المَنْطِق... الحدیث
و برای اولیای کمّل حق تعالی گاه به تجلّی لطفی تجلّی فرماید، و عشق و جذبۀ حبّیّه رهنمون آنها گردد؛ چنانچه در حدیث است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلم انتظار وقت نماز را می کشیدند و عشق و شوقشان اشتداد پیدا می کرد و به بلال مؤذّن می فرمودند: اَرِحْنا یا بلال.1/191 و گاه به تجلّی عظمت و سلطنت تجلّی فرماید، و خوف و خشیت در آنها حاصل آید؛ چنانچه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و از ائمۀ هدی علیهم السلام حالات خوفیّه منقول است. و گاه به تجلّی جمعی احدی تجلّی فرماید به حسب طاقت قلوب و بزرگی وعاء آن. و ما محجوبان مشتغل به دنیا و محبوسان به سجن طبیعت و زنجیرهای شهوات و آرزوها و محرومان از سعادات عقلیّۀ الهیّه، که سکر طبیعت ما را تا صبح ازل به خود نیاورد و از خواب گران بر نینگیزاند، از حساب این تقسیمات خارج و از نطاق این بیان مستثنی هستیم. پس، برای ما آداب حضور طور دیگری است و قیام به وظایف قلبیه به شکل دیگر. ولی مقدم بر همه چیز آن است که یأس از روح اللّه و قنوط از رحمت اللّه را، که از جنود بزرگ ابلیس و از القائات شیاطین انسی و جنّی است، از قلب بیرون کنیم؛ و گمان نکنیم که این مقاماتی است به قامت اشخاص خاصی بریده شده و دست آمال ما از آن کوتاه و پای سیر بشر از آن راجل است؛ پس
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 123 یکسره دست از پا خطا نکنیم و با سردی و سستی مخلّد در ارض طبیعت بمانیم. نه، چنین نیست که توّهم شده است. بلی، من نیز گویم که مقام خاص کمّل اهل اللّه برای احدی میسور نیست؛ ولی از برای مقامات معنویّه و معارف الهیّه مدارجی بی پایان و مراتبی فراوان است که بسیاری از آن مقامات و معارف و حالات و مدارج را برای نوع میسّر است اگر سردی و سستی خود آنها بگذارد و عناد و تعصب اهل جهل و عناد دست از قلوب بندگان خدا بردارد و شیطان راه سلوک آنها نگردد.
پس، ادب حضور برای ما آن است که در اول امر چون از مرتبۀ حسّ و ظاهر تجاوز ننمودیم و جز عظمت و جلالت دنیایی چیزی در نظر نداریم و از عظمتهای غیبیّۀ الهیّه بی خبر هستیم، محضر حق را باید چون محضر سلطانی عظیم الشّأن که قلبْ عظمت او را ادراک کرده بدانیم؛ و به قلب خود بفهمانیم که همۀ عظمتها و جلال و کبریاها جلوه ای از عظمت عالم ملکوت است که تنزّل کرده در این عالم، و عالم ملکوت در جنب عوالم غیبیّه قدر محسوسی ندارد. پس به قلب بفهمانیم که عالمْ محضر مقدّس حق است و حق تعالی حاضر در جمیع امکنه و احیاز است؛ و خصوصاً نماز که اذن خاصّ حضور است و میعاد مخصوص ملاقات و مراودۀ با حضرت احدیّت است. پس، چون قلب را مستشعر به عظمت و حضور کردیم ولو اینکه در اول امر با تکلّف باشد، ولی کم کم قلب انس می گیرد و این مجاز حقیقت پیدا می کند. پس، چون به آداب صوریّۀ معامله با مالک الملوک و سلطان السّلاطین قیام نمودیم و ادبهای حضور ظاهری را به جا آوردیم، در دل نیز تأثیر حاصل شود و قلب استشعار عظمت نماید و کم کم به نتایج مطلوبه انسان برسد. و همینطور راجع به اثارۀ حبّ و عشق که آن نیز با تحصیل و ریاضت حاصل شود.
پس، در اول امرْ رحمتهای صوریّه و الطاف حسّیّه حق تعالی را به قلب وانمود باید کرد و مقام رحمانیت و رحیمیّت و منعمیّت را به قلب رساند تا کم کم قلب انس گیرد و از ظاهر به باطن اثر حاصل آید و مملکت باطن از آثار جمالْ نورانی گردد و نتایج مطلوبه حاصل شود. و انسان اگر قیام به امر کند و
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 124 جهاد در راه خدا نماید، حق تعالی از او دستگیر فرماید و او را از ظلمات عالم طبیعت به ید غیبی نجات دهد، و ارض مظلمۀ قلب او را به نور جمال خود روشن فرماید و او را مبدل به سموات روحیه فرماید. و مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً اِنّ اللّه غَفُورٌ شَکُور.
کتابآداب الصلوة - آداب نمازصفحه 125