قبلۀ عشق
بهار شد دَر میخانه باز باید کرد
بسوی قبله عاشق نمٰاز باید کرد
نسیم قدس بعُشاق باغ مژده دَهد که دل ز هر دو جَهان بی نیاز باید کرد
کنون که دست بدامان سَرو می نرسد به بید عاشق مجنون، نیاز باید کرد
غمی که دَر دلم از عشق گُلعذاران است دوا به جام می چٰاره سٰاز باید کرد
کنون که دست بدامان بوستان نرسد
نظر بسَرو قدی سَرفراز باید کرد