فهرست
دیباچه...17
مقدمه...33
غزل
عید نوروز باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا...39
حُسن خِتام الا یا ایها الساقی! ز می پر ساز جامم را...40
جان جهان به تو دل بستم و غیر تو کسی نیست مرا...41
شرح جلوه دیده ای نیست نبیند رخ زیبای تو را ...42
دریای جمال سر زلفت به کناری زن و رخسار گشا...43
مَسْلک نیستی جز عشق تو هیچ نیست اندر دل ما...44
لب دوست گرچه از هر دو جهان هیچ نشد حاصل ما...45
خانقاه دل الا یا ایّها السّاقی! برون بر حسرت دلها...46
آفتاب نیمه شب ای خوب رخ که پرده نشینیّ و بی حجاب...47
دریا و سراب ما را رها کنید در این رنج بی حساب...48
درگاه جمال هر کجا پا بنهی، حُسن وی آنجا پیداست...49
سخن دل عاشق دوست، ز رنگش پیداست...50
مکتب عشق آنکه دامن می زند بر آتش جانم، حبیب است...51
رخ خورشید عیب از ما است اگر دوست ز ما مستور است ...52
عاشق سوخته پرده بردار ز رخ، چهره گشا، ناز بس است...53
مذهب رندان آنکه دل بگسلد از هر دو جهان، درویش است...54
دیدارِ یار عشق نگار، سرّ سویدای جان ماست...55
سبوی عاشقان برخیز مطربا که طرب آرزوی ماست...56
قبلۀ محراب خمِ ابروی کجت، قبلۀ محراب من است...57
دریای عشق افسانۀ جهان، دل دیوانۀ من است...58
فتوای من سرِ کوی تو، به جان تو قسم، جای من است...59
خانۀ عشق خانۀ عشق است و منزلگاه عشّاق حزین است...60
هوای وصال در پیچ و تاب گیسوی دلبر ترانه است...61
پرتو عشق عشق اگر بال گشاید به جهان حاکم اوست...62
مبتلای دوست باد صبا! گذر کنی از در سرای دوست...63
سبوی دوست عمری گذشت و راه نبردم به کوی دوست...64
سرّ جان با که گویم راز دل را، کس مرا همراز نیست...65
محفل دلسوختگان عاشقم، عاشق و جز وصل تو درمانش نیست...66
مستی عاشق دل که آشفتۀ روی تو نباشد، دل نیست...67
حسرتِ روی امشب از حسرت رویت دگر آرامم نیست...68
هست و نیست عالم اندر ذکر تو در شور و غوغا هست و نیست...69
راه و رسم عشق آنکه سر در کوی او نگذاشته، آزاده نیست...70
قصّۀ مستی آنکه دل خواهد، درون کعبه و بتخانه نیست...71
میگساران عاشقان روی او را خانه و کاشانه نیست...72
طبیب عشق غم دل با که بگویم که مرا یاری نیست...73
خرقۀ تزویر ماییم و یکی خرقۀ تزویر و دگر هیچ...74
مژدۀ دیدار باد بهار مژدۀ دیدار یار داد...75
پرواز جان گر به سوی کوچۀ دلدار راهی باز گردد...76
غم یار باده از پیمانۀ دلدار هشیاری ندارد...77
اخگر غم آنکه ما را جفت با غم کرد، بنشانید فرد...78
سفر عشق با دل تنگ به سوی تو سفر باید کرد...79
قبلۀ عاشق بهار شد، در میخانه باز باید کرد...80
صبح امید عشقت اندر دل ویرانۀ ما منزل کرد...81
عشق دلدار چشم بیمار تو ای میْ زده، بیمارم کرد...82
دلجویی پیر دست آن شیخ ببوسید که تکفیرم کرد ...83
عشق چاره ساز حدیث عشق تو باد بهار باز آورد ...84
اسرار جان ای دوست! پیر میکده از راه می رسد...85
فارغ از عالم فقر، فخر است اگر فارغ از عالم باشد ...86
راز نهان داستان غم من، راز نهانی باشد ...87
مژدۀ وصل گره از زلف خم اندر خم دلبر وا شد ...88
معجزه عشق ناله زد دوست که راز دل او پیدا شد ...89
سرود عشق بهار آمد و گلزار نورباران شد ...90
بهار بهار آمد که غم از جان بَرَد، غم در دل افزون شد...91
خِضْر راه چه شد که امشب از اینجا گذارگاه تو شد؟...92
کتاب عمر پیری رسید و عهد جوانی تباه شد ...93
دعوی اخلاص گر تو آدم زاده هستی، «عَلّمَ الاَسْمٰاء» چه شد؟...94
جلوۀ جمال کوتاه سخن که یار آمد...95
میلاد گل میلاد گل و بهار جان آمد...96
کاروان عمر عمر را پایان رسید و یارم از در، در نیامد...97
لذّت عشق لذّت عشق تو را جز عاشق محزون نداند...98
جام جم با گلرخان بگویید ما را به خود پذیرند...99
جلوۀ جام ای کاش دوست دردِ دلم را دوا کند...100
راز مستی بگشای در که یار ز خُم نوش جان کند...101
پرده نشین این قافله از صبح ازل سوی تو رانند...102
سایۀ لطف بوی گل آید از چمن، گویی که یار آنجا بود ...103
دریای فنا کاش روزی به سر کوی توام منزل بود...104
طریق عشق فراق آمد و از دیدگان، فروغ ربود...105
مستیِ نیستی در محضر شیخ یادی از یار نبود...106
سلطان عشق گر سوز عشق در دل ما رخنه گر نبود...107
کعبۀ عشق از دلبرم به بتکده، نام و نشان نبود...108
گواهِ دل ساغر از دست ظریف تو گناهی نبود...109
زنجیر دل جز گل روی تو امّید به جایی نبود...110
روز وصل غم مخور، ایّام هجران رو به پایان می رود ...111
آتش عشق کیست کاشفتۀ آن زلف چلیپا نشود...112
راز بگشا! مرغ دل پَر می زند تا زین قفس بیرون شود...113
عشقِ مسیحادم بلبل از جلوۀ گل، نغمۀ داود نمود...114
پرتو حسن خواست شیطان بد کند با من ولی احسان ...115
عاشق دلباخته سرِ خُم باد سلامت که به من راه نمود...116
خرقۀ فقر بر در میکده ام دست فشان خواهی دید...117
بهار آرزو بر در میکده ام پَرسه زنان خواهی دید...118
دیار قدس دست از دلم بدار که جانم به لب رسید...119
روی یار این رهروان عشق، کجا می روند زار...120
با که گویم ؟ با که گویم غم دیوانگی خود جز یار ...121
بادۀ هوشیاری برگیر جام و جامۀ زهد و ریا درآر...122
خُم می دکّۀ عطرفروشی است و یا معبر یار؟...123
دیار دلدار کورکورانه به میخانه مرو، ای هوشیار! ...124
پرتو خورشید مژده ای مرغ چمن، فصل بهار آمد باز...125
مستی عشق در میخانه به روی همه باز است هنوز...126
سایۀ سرو ابرو و مژّۀ او تیر و کمان است هنوز ...127
عروس صبح امشب که در کنار منی خفته چون عروس...128
فنون عشق جامی بنوش و بر در میخانه شاد باش...129
آواز سروش بر در میکده پیمانه زدم خرقه به دوش...130
پیر مغان عهدی که بسته بودم با پیر می فروش...131
آتش فراق بیدل کجا رود، به که گوید نیاز خویش؟...132
در هوای دوست من در هوای دوست گذشتم ز جان خویش ...133
محرم عشق وه چه افراشته شد در دو جهان پرچم عشق ...134
جلوۀ دیدار پرده برگیر که من یار توام ...135
محرم اسرار هیچ دانی که منِ زار گرفتار توام...136
فصل طرب دست افشان به سر کوی نگار آمده ام ...137
نهانخانۀ اسرار بر در میکده از روی نیاز آمده ام ...138
آیینۀ جان بر در میکده بگذشته ز جان آمده ام ...139
گنج نهان بر در میکده با آه و فغان آمده ام ...140
نیم غمزه پروانه وار بر در میخانه پر زدم ...141
چشم بیمار من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم ...142
شهرۀ شهر به کمند سر زلف تو گرفتار شدم...143
یاد دوست یاد روزی که به عشق تو گرفتار شدم ...144
آرزوها در دلم بود که آدم شوم امّا نشدم ...145
فراق یار از تو ای میْ زده در میکده نامی نشنیدم ...146
کعبۀ مقصود هر جا که شدم، از تو ندایی نشنیدم ...147
نسیم عشق به من نگر که رخی همچو کهربا دارم ...148
محراب عشق جز خم ابروی دلبر، هیچ محرابی ندارم...149
سایۀ عشق بی هوای دوست، ای جان دلم، جانی ندارم ...150
جامه دران من خواستار جام می از دست دلبرم ...151
بهار جان بهار آمد، جوانی را پس از پیری ز سر گیرم ...152
محفل رندان آید آن روز که خاک سر کویش باشم ...153
انتظار از غم دوست در این میکده فریاد کشم ...154
بوی نگار آن ناله ها که از غم دلدار می کشم ...155
شبِ وصل یک امشبی که در آغوش ماه تابانم...156
سراپردۀ عشق باید از رفتن او جامه به تن پاره کنم ...157
شمع وجود آید آن روز که من هجرت از این خانه کنم ...158
خلوت عشّاق فرّخ آن روز که از این قفس آزاد شوم ...159
شرح پریشانی درد خواهم، دوا نمی خواهم ...160
همّت پیر رازی است مرا، رازگشایی خواهم...161
جام جان در دلم بود که جان در ره جانان بدهم ...162
صاحبْ درد ما زادۀ عشقیم و فزایندۀ دردیم...163
کعبۀ دل تا از دیار هستی در نیستی خزیدیم...164
سرّ عشق ما ز دلبستگی حیله گران بی خبریم...165
محرم راز در غم هجر رخ ماه تو در سوز و گدازیم...166
جامِ ازل ما زادۀ عشقیم و پسرخواندۀ جامیم...167
بار یار اکنون که در میکده بسته است به رویم...168
وادی ایمن من در این بادیه، صاحبنظری می جویم...169
بت یکدانه خرّم آن روز که ما عاکف میخانه شویم...170
میِ چاره ساز ساقی به روی من درِ میخانه باز کن ...171
رازگشایی بس کن این یاوه سرایی، بس کن...172
بادۀ حضور در لقای رُخش ای پیر مرا یاری کن...173
ساحل وجود عاشق روی توام، دست بدار از دل من ...174
ساغر فنا تا در جهان بُوَد اثر از جای پای تو ...175
کعبه در زنجیر خار راه منی ای شیخ، ز گلزار برو...176
بادۀ عشق من خراباتی ام از من سخن یار مخواه...177
شمس کامل صف بیارایید رندان، رهبر دل آمده...178
عطر یار ما ندانیم که دلبستۀ اوییم همه...179
دریای هستی در غم عشقت فتادم، کاشکی درمان نبودی...180
بار امانت غمی خواهم که غمخوارم تو باشی...181
کاروان عشق پریشان حالی و درماندگیّ ما نمی دانی...182
گلزار جان با که گویم غم دل جز تو که غمخوار منی ...183
محرم دل باز گویم غم دل را که تو دلدار منی ...184
محراب اندیشه باید از آفاق و انفس بگذری تا جان شوی...185
غمزۀ دوست جز سر کوی تو ای دوست ندارم جایی...186
خلوت مستان در حلقۀ درویش ندیدیم صفایی...187
رباعی
دلِ خواب چشم تو و خورشید جهانتاب کجا...191
درِ وصل ای دوست ببین حال دل زار مرا...191
طفلِ طریق ای پیر طریق دستگیری فرما...192
بادۀ اَلَست هشیاری من بگیر و مستم بنما...192
هیهات! فاطی تو و ره به کوی دلبر، هیهات! ...193
جمهوری اسلامی جمهوری اسلامی ما جاوید است...193
فریاد از درد دلم بجز تو کی باخبر است...194
چراغ فطرت فاطی که به قول خویش اهل نظر است...194
فریاد ز من ای پیر! هوای خانقاهم هوس است...195
جمهوری ما جمهوری ما نشانگر اسلام است...195
ما عرفناکَ فاطی که ز من نامۀ عرفانی خواست...196
تشنۀ پاسخ ای دوست! هر آنچه هست نورِ رُخ توست...196
پرچم این عید سعید، عید حزب الله است ...197
دُرّ یتیم فاطی که به نور فطرت آراسته است...197
طوطی وار فاطی که به دانشکده ره یافته است...198
مهمان هر ذرّه در این مزرعه مهمان تو هست...198
ایمان آن را که زمین و آسمانش جا نیست...199
عشق آن دل که به یاد تو نباشد، دل نیست...199
شیرین در محفل دوستان بجز یاد تو نیست...200
افسوس افسوس که عمر در بطالت بگذشت...200
گمان افسوس که ایّام جوانی بگذشت ...201
هستی دوست جز هستیِ دوست در جهان نتوان یافت...201
نتوان یافت با فلسفه ره به سوی او نتوان یافت...202
طریق فاطی که طریق ملکوتی سپرد...202
فنا صوفی! به ره عشق صفا باید کرد...203
حذر فاطی! به سوی دوست سفر باید کرد...203
سفر از هستی خویشتن گذر باید کرد...204
حجاب اکبر فاطی که به علم فلسفه می نازد...204
راه فصلی بگشا که وصف رویت باشد...205
نشان فاطی گُل بوستان احمد باشد...205
عید این عید سعید عید اسعد باشد...206
عارف آن کس که به زعم خویش عارف باشد ...206
قبله ابروی تو قبلۀ نمازم باشد...207
پریشان تا تکیه گهت عصایِ برهان باشد...207
رها باید شد از هستیِ خویشتن رها باید شد...208
جلوۀ حق موسی نشده کلیم کی خواهی شد؟...208
فلسفه فاطی که فنون فلسفه می خواند...209
حجاب آنان که به علم فلسفه می نازند...209
جفا فولاد، دلی که آه نرمش نکند...210
لَن تَرانی تا جلوۀ او جبال را دَک نکند...210
همراز آن شب که همه میکده ها باز شوند...211
ثنای حق ذرّات جهان ثنای حق می گویند...211
سوی او ذرّات وجود عاشق روی وی اند...212
بیراهه علمی که جز اصطلاح و الفاظ نبود...212
فروغ رخ آن کس که رخش ندید، خفاش بُوَد ...213
پند تا دوست بُوَد تو را گزندی نَبُود...213
قرار جز یاد تو در دلم قرار نَبُود...214
بُت با چشم منی جمال او نتوان دید...214
آن کیست؟ آن کیست که روی تو به هر کوی ندید؟...215
راه معرفت آن کس که ره معرفت الله پوید...215
بی قرار یاران! دل دردمندِ ما را نگرید ...216
مهجور گر اهل نه ای، زِ اهل حق خرده مگیر...216
فیض وجود جز فیض وجود او نباشد هرگز...217
مدّعی از صوفی ها، صفا ندیدم هرگز...217
جویندۀ تو ای یاد تو روح بخش جان درویش...218
عقل و عشق ای عشق! ببار بر سرم رحمت خویش...218
دام دل افتاده به دام شمع، پروانۀ دل...219
رسوای تو پروانۀ شمع رخ زیبای توام...219
غرق کمال آن روز که عاشقِ جمالت گشتم...220
بیگانۀ خویش تا روی تو را دیدم و دیوانه شدم...220
چه کنم؟ فرهادم و سوزِ عشق شیرین دارم...221
کوی دوست گر بر سرِ کوی دوست راهی دارم...221
یاد از دست فراقت برِ کی داد برم ...222
از دست تو... از دست تو در پیش که فریاد برم...222
آن روز آن روز که ره به سوی میخانه برم ...223
مدد نما ای دوست! مدد نما که سیری بکنم...223
واله گر بر سر کوی تو نباشم، چه کنم...224
گناه تا چند ز دست خویش فریاد کنم...224
قطره من پشّه ام از لطف تو طاووس شوم ...225
یاران نظری! یاران نظری که نیک اندیش شوم...225
باغ زیبایی ای روی تو نوربخش خلوتگاهم...226
فکر راه طاعت نتوان کرد، گناهی بکنیم...226
شمع محفل ای روح تو شمع محفل بیماران...227
خورشید جهان بیدار شو ای یار از این خواب گران...227
طور ای دوست! مرا خدمت پیری برسان...228
پناهی نرسید! ای پیر! مرا به خانقاهی برسان...228
راحت دل ای یاد تو راحت دل درویشان...229
مستی سرمست ز بادۀ تو خواهم گشتن...229
بیدار شو غیر ره دوست کی توانی رفتن...230
اسیر فخر است برای من فقیرِ تو شدن...230
دور فکن! فرهاد شو و تیشه بر این کوه بزن...231
مفتون دیوانه شو این عقال از پا واکن ...231
جمال مطلق فاطی! ز علایق جهان دل برکن...232
سایه ای فرّ هما بر سر من سایه فکن...232
شادی ای پیر خرابات! دل آبادام کن...233
ای پیر! ای پیر! بیا به حق من پیری کن...233
هما طاووس هما! سایه فکن بر سر من...234
طوفان فاش است به نزد دوست راز دلِ من...234
بنما نظری! ای شادی من، غصّۀ من، ای غم من! ...235
چراغ ای عقده گشای دلِ دیوانۀ من...235
یاد تو ای یاد تو مایۀ غم و شادی من...236
راه دیوانگی فرزانه شو و ز فرّ خود غافل شو...236
مجنون شو! ای مرغ چمن! از این قفس بیرون شو...237
معرفت! فاطی! تو و حقِّ معرفت، یعنی چه...237
مراد دل ای پیر! مرا به خانقه منزل ده...238
مجنون یا رب! نظری ز پاکبازانم ده...238
شیفتگان این شیفتگان که در صراطند همه...239
رهروان برخیز که رهروان به راهند همه...239
ای مهر! ای مهر! طلوع کن که خوابیم همه...240
کوی غم ای دوست! به عشق تو دچاریم همه...240
دوست غیر از در دوست در جهان کی یابی ...241
فرزانۀ من از دیدۀ عاشقان، نهان کی بودی...241
عیان فارغ اگر از هر دو جهان گردیدی...242
جام عاشق نشدی اگر که نامی داری...242
ای عشق! ای دیده! نگر رُخش به هر بام و دری...243
خبر ای دوست! به روی دوست بگشای دری...243
اسیر نفس فاطی! اگر از طارم اعلا گذری...244
فریادرس در هیچ دلی نیست بجز تو هوسی...244
محفل دوست در محفل دوست نیست جز دود و دمی...245
خار راه این فلسفه را که علم اعلا خوانی...245
خودبین گر نیست شوی، کوس اَنَاالحق نزنی...246
لاف اَنَاالحَق تا منصوری، لاف انا الحق بزنی...246
لاف عرفان طوطی صفتی و لاف عرفان بزنی ...247
خورشید بردار حجاب تا جمالش بینی ...247
فارغ فرّخ روزی که فارغ از خویش شوی...248
بَردار حجاب! تا کوس اَنَاالحق بزنی، خودخواهی ...248
پناه فریادرس نالۀ درویش تویی...249
قصیده
مدیحۀ نوریْن نیّرین ای ازلیّت به تربت تو مخمّر...253
قصیدۀ بهاریۀ انتظار آمد بهار و بوستان شد رشک فردوس برین...258
در مدح ولی عصر (عج) دوستان! آمد بهار عیش و فصل کامرانی...263
مسمّط
در توصیف بهاران مژده فروردین ز نو بنمود گیتی را مسخّر...271
حدیث دل بر سر کوی تو ای می زده دیوانه شدم...280
ترجیع بند
نقطۀ عطف خم را بگشا به روی مستان ...285
قطعات و اشعار پراکنده
جام چشم تاراج کرد روی گلش هستی مرا...295
مایۀ ناز دست من بر سر زلفیْن تو بند است امشب...296
نوش باد! فروغ روی تو در جام میْ فتاد امشب...297
ناز پرورد قامتت نازم که از سرو سهی دلکش تر است...298
آب زندگانی قد دلجویت اندر گلشن حسن...299
باده ماه رمضان شد، می و میخانه برافتاد...300
اگر بگذارد... قم بدکی نیست از برای محصِّل...301
بلای هجران هیچ دانی که ز هجران تو حالم چون شد...302
گلبرگ تر ای پریروی که گُلبرگِ تَرَت ساخته اند...303
برای احمد احمد است از محمّد مختار...304
نالۀ «هزار» ز سبزه زار چمن بوی نوبهار آید...305
استخاره بهار آمده دستار زهد پاره کنید...305
پیام بلبل بوسه زد باد بهاری به لب سبزه به ناز...306
کوثر بر لب کوثرم ای دوست ولی تشنه لبم...306
دریای وصال مست صهبای تو می باشم و اندر هوسم...307
خراب چشم به یاد روی تو بیرون ز آشیانه شدم ...307
تکرار مکرّرات ای وازده! ترّهات بس کن...308
بشارت باد! گرفتم ساغری از دست مستی...309
عبادت عیب خود گویم، به عمرم من نکردم بندگی...310
علی(ع) فارغ از هر دو جهانم، به گل روی علی...311
دخترم فاطی از فاطمه خواهد سخنی...312
با عشق رُُخت خلیل را ناری نیست...313
روی تو کعبۀ دلِ عشّاق زنده است...313
بسترم بر در میخانه فکن، تا ساقی! ...313
کاش از حلقۀ زلفت گرهی وا می شد...313
شاعر اگر سعدی شیرازی است...314
در غم دوری رویش همه در تاب و تبند...314
حاصل عمر صرف شد، در طلب وصال تو...314
پیوسته تر از ابروی تو یافت نگردد...314
بلبل از دوری گل، ناله و افغان بکند ...314
از باد بهار بوی دلدار آمد...314
قتیل دلبر اسیر عشقم و این رتبه پادشاه ندارد...315
بُت عشوه گر رندانه گاه از سر کویت گذر کنم...316
جور از جور رضا شاه کجا داد کنیم...317
رهن باده بهار آمد و سجّاده رهن باده کُنیم...317
شرح مختصر اصطلاحات...319
فهرست اعلام (اشخاص) ...346
فهرست اعلام (مکانها، کتابها و...) ...348
شناسنامۀ سروده ها...349