مدتی همراه با برادر بزرگم حجت الاسلام محمدعلی انصاری از اعضای دفتر حضرت امام، در امور کمیته انقلاب همکاری داشتم و سپس به کرمان رفتم و در محلی به نام «خانه شهر» مرکز فرهنگی دایر کردیم. فعالیت ما در مقابل تلاشهای سازمان منافقین بود که به واسطه حضور یکی از اعضای مرکزیت این سازمان در کرمان، مراکز حساس را تصرف کرده بودند. در تشکیل سپاه پاسداران و جهاد سازندگی استان کرمان به کمک دوستان شتافتم و مدتی در بخش فرهنگی این دو نهاد انجام وظیفه کردم. مدتی نیز همراه برادر شهیدم محمود انصاری در دفتر عمران امام در کردستان و غرب کشور به جوانرود رفتیم. حضرت امام خمینی(س) بر محرومیتزدایی از این منطقه و کارهای فرهنگی در آنجا تأکید فراوان داشتند. متأسفانه احزاب وابسته به بیگانگان در این خطه از ضعف دولت موقت و سیاستهای نادرست آنان، در برپایی آشوب و فتنه در کردستان نهایت استفاده را بردند. برادرم محمود انصاری که برای کمکرسانی به پاسداران محاصره شده در کامیاران بدانجا شتافته بود همراه چند تن از دوستانش به شهادت رسید.
یکایک روزها در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب سرشار از حوادث و وقایعی است که برای حاضران در آن عرصهها خاطرات تلخ و شیرین فراوانی را تداعی میکند.
در روزهای آغاز جنگ تحمیلی در اهواز شاهد خیانتهای گروه وابسته به بنیصدر و مظلومیت و مقاومت بیمانند نیروهای مردمی و
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 64 بسیجیانی که از سراسر کشور و با فرمان امام خمینی برای دف ع تجاوز دشمن به منطقه آمده بودند، بودم.
قبل از وقوع جنگ، مقدمات اعزام بسیاری را به مکه مکرمه تدارک دیده بودم و همچنین در در بخش تبلیغات بعثه حضرت امام فعالیت داشتم. با شروع جنگ و تشدید عملیات هوایی عراق در حالی که حدود شش هزار زائر ایرانی عزیمت کرده بودند پروازها متوقف گردید.
با تحمیل جنگ به ایران، رسانههای خبری غرب به طمع پیروزی سریع صدام و یکسره شدن کار انقلاب اسلامی، تبلیغات وسیعی را علیه ایران به راه انداخته بودند. دولت سعودی نیز همچون دیگر دولتهای عربی منطقه تحت فشار امریکا دچار اشتباه فاحش شده و در جبهه حمایت از عراق قرار گرفته بود. برخی از مسئولین حج و مدیران کاروانها امکان عزیمت نیافته بودند. برادرم از دفتر امام تلفنی اطلاع داد که به همت مسئولین هواپیمایی و وزارت خارجه پروازی برای انتقال مدیران تدارک دیدهاند. بلادرنگ و به سختی خود را از اهواز به تهران رساندم. گذرنامهام مهر نخست وزیری را نداشت. ساعت حدود 5 / 1 شب بود که به نخست وزیری رفتم بدون هیچ حاجب و مانعی وارد دفتر کار شهید رجایی شدم. آقای بهزاد نبوی را دیدم که با چهرهای مصمم از دفتر کار ایشان خارج میشود. شهید رجایی که در آن ساعت نیمه شب مشغول کار بود یادداشتی کوتاه خطاب به دایره ذیربط در فرودگاه نوشت، خداحافظی کردم و به فرودگاه رفتم و از آنجا به جده و مکه مکرمه عزیمت کردم. این سفر خاطرات فراوانی را به همراه داشت.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 65 علیرغم تبلیغات منفی که علیه ایران میشد در چهره و بیان اغلب زائران غیر ایرانی احترام عمیق نسبت به امام خمینی و انقلاب اسلامی به عنوان حرکتی در جهت احیای عزت جامعه اسلامی به وضوح دیده میشد. پیام حج امام خمینی پرهیز جدی از تفرقه و اجتناب از طرح مسائل مربوط به جنگ عراق و ایران و تمرکز شعارها علیه امریکا و اسرائیل بود. مسلمانان دیگر کشورها در مسجد الحرام در خیابانها گرد حجاج ایرانی حلقه میزدند. در منا به خاطر تکثیر و پخش پیام امام، ما را دستگیر و یک شب به زندان بردند. تظاهرات شجاعانه حجاج ایرانی سبب آزادیمان گردید.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 66