خاطره دیگری که از حضرت امام دارم، روایتی است که آقای سید محمد جلالی همدانی در سال 1343 برایمان نقل کردند که «من با حضرت امام از ایام جوانی ایشان همحجره بودم. از همان موقع بسیار دقیق و مواظب بودند که وقتی کسی به حجره ما میآمد و اگر خدای نکرده غیبتی شروع میکرد، امام مخالفت میکردند که غیبت نکند و اگر دفعه دوم ادامه میداد، باز تذکر میدادند که غیبت نکنید و اگر طرف ادامه میداد، حاجآقا روحالله بلند میشد و عبا را بر سرشان کشیده از حجره بیرون میرفتند که غیبت را نشنوند.»
همچنین آقا میرزا محمدعلی دامغانی که از علمای معروف همدان بود و در دوران طاغوت در همدان نماز جمعه برقرار میکرد، برای من تعریف کرد که در یک سال حاجآقا روحالله خمینی به همدان تشریف آورده بودند و دو، سه شبی مهمان من بودند. من یاد دارم که بعد از
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 75 خوردن شام ایشان تا اذان صبح مطالعه میکردند. به حدی که یک بار به ایشان عرض کردم: حاجآقا به این پاهای مبارکتان دیگر گوشتی نمانده، از بس بیخوابی میکشید و مطالعه میکنید، یک قدری هم استراحت بفرمایید و فرمودند: حالا جوان هستم و میتوانم کار کنم. روزگاری خواهد آمد که دیگر توان کار نخواهم داشت و باید فعلا استفاده کنم.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 76