من فکر نمیکردم که عضو ستاد انقلاب فرهنگی بشوم. روز 23 خرداد 1359 بود که از اخبار ساعت دو بعد از ظهر شنیدم که امام اینجانب را نیز جزو اعضای ستاد انقلاب فرهنگی منصوب فرمودهاند. بعد از انقلاب این سؤال مطرح شد که آیا نظام دانشگاهی و آموزش و
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 197 پرورش را به همان روال قبل از انقلاب میتوان ادامه داد یا اینکه تغییراتی در آن صورت بگیرد؟ نهایتا موضوع انقلاب فرهنگی مطرح شد و جلساتی در دانشکده الهیات دانشگاه تهران تشکیل گردید، اتفاقا اولین سخنران آن جلسات من بودم. سپس سمیناری در دانشگاه شهید بهشتی ـ دانشگاه ملی آن زمان ـ برگزار شد و کسانی چون: طاهر احمدزاده، رجبی، بنیصدر، حبیبی، معادیخواه و شمس آل احمد شرکت کردند. در آن سمینار مطرح شده بود که آیا نمیشود با همین نظام دانشگاهی و آموزش و پرورش به کار ادامه داد؟ و راجع به انقلاب فرهنگی بحث بود. البته از تشکیل شورایی جهت حل این مشکل صحبت شد. در آن زمانها گروههای مختلفی از جمله دانشجویان مسلمان روی این زمینه فعال بودند و افرادی را هم معرفی کردند تا اینکه امام بالاخره تصمیم گرفتند و گفتند: گروهی و شورایی را انتخاب میکنیم که ستادی تشکیل بدهند به نام ستاد انقلاب فرهنگی.
این دانشجویان مسلمان با من آشنا نبودند تا مرا نیز جهت عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی به دفتر امام معرفی نمایند. آقای دکتر قائمی میگفت: روزی که ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد، آقای رفسنجانی به محضر امام رفته بودند و آن حضرت شما را نیز معرفی مینمایند، این مطلب را آقای هاشمی در هیأت رئیسه مجلس نقل کرده بودند.
موقع تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی چون امر دانشگاه امر مهمی بود و تعطیل شدن دانشگاه در مملکت انعکاس خاصی داشت و امام هم انتظار داشتند که اعضای ستاد انقلاب فرهنگی زودتر وضع دانشگاهها را بررسی
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 198 بکنند و پیشنهادهایی را برای بازگشایی دانشگاهها به محضر ایشان ارائه بدهند. این بود که ما زیاد خدمت امام میرسیدیم، مثلا سه ماه یا دو ماه یک بار در آن جلسات گزارش کار را میدادیم و از اندیشههای امام بهره میبردیم. در موردی امام نسبت به یکی از رجل سیاسی گذشته ـ درباره تدین وی ـ اظهار نظری فرموده بودند. در یکی از جلسات پس از بحث دانشگاهها و مسائل روز دانشگاهها من از ایشان سؤال کردم که آیا جنابعالی درباره تدین آن رجل سیاسی اطلاعاتی از مأخذی اخذ فرمودهاید؟ پاسخ فرمودند: دو نفر از روحانیون به من گفته بودند که وضع اعتقادی آن آقا چگونه بوده است. استنباط من این است که چون اینها قصد بتتراشی دارند، امام خواستهاند یک نوع بتشکنی بشود تا مجال پیدا نکنند کسی را در مقابل سران نهضت و رهبران و مسئولان علم بکنند و از این طریق پراکندگی و دستهبندی و جبههگیری در جامعه به وجود بیاورند.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 199