وقتی امام از پاریس تشریف آوردند، من به اتفاق عدهای از دوستان به فرودگاه مهرآباد رفتیم و من اولین بار آن حضرت را در فرودگاه دیدم که همان جا طی سخنانی عدم رضایت خود را از نظام شاهنشاهی اعلام کرده و سپس به سوی مزار شهدا در بهشت زهرا عزیمت فرمودند.
دومین دیدار من با امام موقعی بود که بنده به عنوان وزیر فرهنگ و آموزش عالی انتخاب شده بودم. یادم میآید که قرار بود یک روز در معیت مرحوم مهندس بازرگان برویم خدمت امام. روز قبلش مرحوم بازرگان در مجلسی سخنرانی کرده و یک مقدار از اوضاع و احوال و شرایط و برخوردها، از گروههای مختلف گله کرده بودند. یک مرتبه هم مطالبی را آقای بازرگان از رادیو صحبت کرد، من شخصا از شنیدن آن
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 194 مطالب ناراحت شدم و پیش خودم فکر کردم که این حرف را نباید از طریق رسانههای گروهی زد، حالا بر فرض که فردی نسبت به موضوعی نگرشی دارد، اما این جوری در یک رسانه گروهی بیان کردن، شاید صحیح نباشد. بعد فردای آن روز ما در معیت مرحوم بازرگان رفتیم قم و به خدمت امام شرفیاب شدیم. بعد از اینکه نشستیم، امام فرمودند: سخنرانی شما را از رادیو شنیدم.
من پیش خودم فکر کردم که شاید امام میخواهند همان نکتهای را که مرحوم بازرگان درباره ایشان گفته بودند آن را یادآور بشوند و برخلاف انتظار دیدم که امام راجع به متن سخنرانی و نکتهای را که مرحوم بازرگان بیان داشته بود اصلا به رو نیاوردند که شما در آن جا گله کردید. آن جا بود که متوجه شدم، امام چقدر گذشت و اغماض دارند.
در آن حدی که ذهنم یاری میکند مرحوم آقای بازرگان در سخنرانیشان مطالبی را نیز راجع به اهل سنت و تشیع گفته بود و امام در آن موارد تذکراتی به ایشان دادند.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 195