سعادت بزرگ زندگی من قرار گرفتن در جاذبههای روحانی، ایمانی،
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 81 اسلامی و جهادی حضرت امام بود؛ از کی؟! از همان دیرینه روزگارانی که به قم رفت و آمد داشتم. پانزده یا شانزده ساله بودم که قم میرفتم، به مناسبت اینکه برادر بزرگم در قم بودند منزل آنها میرفتم.
سالهای 1338 و 1339 روزی در زده شد، صبحگاهی بود که با پدر منزل اخوی رفته بودیم. ساعت نه صبح بود. در را باز کردم. دو روحانی با قامت برجسته دیدم. پرسیدند: آشیخ ابوطالب منزل هست؟ گفتم: بلی، تشریف بیاورید. تشریف آوردند. در آن دوره دید و بازدیدهای مراجع و علما انجام میشد، من افتخار پذیرایی از شخص امام را در آن هنگام داشتم. چای جلویشان گذاشتیم. بعد که آقایان تشریف بردند، من از اخوی از نام این روحانی با این روحانیت و نورانیت و با این قد و قامت، سؤال کردم. امام آن زمان جوان بودند و سیمایشان مثل همیشه نورانی و پرجاذبه. فرمودند: حاجآقا روحالله خمینی، استاد ما هستند، برای بازدید آمده بودند. شخص همراه آن حضرت، آیتالله مقبرهای از دوستان صمیمی امام و پیشنماز مسجد سعدی در خیابان سعدی تهران بود. او از روحانیون و خانوادههای بزرگ خوی و با امام بسیار صمیمی بود. امام در آن جلسه به ستمهایی که به حوزه میرود و باید در برابر آن مقاومت کرد، اشاراتی نمودند و میفرمودند: ما باید جمع بشویم، اینطور ساکت ننشینیم، به حوزهها اهانت میشود. این بود که من پرسیدم: این آقا کی بود که اینطور رشید و با شهامت صحبت میکردند؟ و از آن زمان ما احساس احترام شدید به ایشان پیدا کردیم.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 82