امام و پدرم
راجع به ارتباط امام با پدرم، اولا چون پدرم طلبه حوزه علمیه اصفهان بودند و امام طلبه حوزه قم، بنابراین از دوران طلبگی با هم
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 122 ارتباطی نداشتند. البته ظاهرا امام هم مدت کوتاهی در اصفهان طلبه بودهاند، منتها خیلی کمتر از آن مدتی که بتوانند با هم آشنا شوند. آشنایی حضرات به همان دوران اولیه نهضت اسلامی بر میگردد.
یادم هست که در آن زمان سه تا اعلامیه داده شد که اولی از طرف امام بود، دومی از جانب آیتالله روحالله کمالوند و سومی از روحالله خاتمی (پدرم) از اردکان صادر نمودند. این سه اعلامیه را در مدرسه فیضیه به دیوارزده بودند و همه میگفتند: این سه تا روحالله هستند که با دولت برخورد میکنند.
بعد از قیام پانزده خرداد و زندانی شدن حضرت امام، پدرم جزو علمای مهاجر به تهران بود و برای استخلاص امام فعالیت نمود.
پدرم اجازه دریافت وجوهات از طرف امام را داشت و با هم مکاتبه نیز میکردند. متأسفانه پدرم اهل ثبت و ضبط نامه نبود و الآن گهگاه از لای کتابها، یکی از آن نامهها بیرون میآید. چنانکه برادرم دکتر رضا خاتمی مدتی پیش نامهای را از لای یکی از کتابهای قدیمی پیدا کرد که جوابیه امام به پدرم بود. در آن نامه بسیار محبت میکنند و میفرمایند: این حرفهایی که شما زدید درست است و پیشنهادهایی که دادید مهم، ولی شما وضع حوزههای علمیه را میشناسید و میدانید که نظرات چقدر عقب افتاده است.
البته واقعا آن مطالبی را که امام در مرگ پدرم فرمودند در نشان دادن
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 123 شخصیت کسی، کمتر چنان متنی را از امام داریم.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 124