در پی انتصاب به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در خدمت جناب آقای مهندس میرحسین موسوی نخست وزیر، آقای دکتر اژهای و آقای رفیق دوست، که اولی وزیر مشاور و رئیس سازمان بهزیستی و دومی به عنوان اولین وزیر سپاه بودند، خدمت امام رفتیم که مورد تفقد قرار گرفتیم. بعد از اتمام دیدار در خدمت امام ماندم و اوضاع و احوال فرهنگی و لزوم حضور مستمر در صحنه فعالیت فرهنگی را خدمتشان عرض کردم. گفتم موقعیت حساسی است، من الآن آمدهام در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وقت عمده من در آنجا گرفته میشود. کیهان، مؤسسه مهمی است و نمیتوانم آن جا را اداره بکنم. اجازه بفرمایید که از آن جا بروم و فقط مسئولیتم در ارشاد باشد. هرکس را که شما امر میفرمایید مسئولیت کیهان را به عهده بگیرد. ایشان گفتند: نخیر، شما باید در کیهان باشید. گفتم: آخر من نمیرسم. گفتند: خودت سرپرست برای آن جا معین کن. من رفتم و چند روز بعد شهید بزرگوار آقای حسن شاهچراغی را که از افراد کمنظیر جامعه، هم از نظر منش انسانی و بزرگواری و هم از نظر بینش فرهنگی و سواد و دانش بود، به خدمت امام معرفی کردم. ایشان هم بزرگواری فرمودند و گفتند: اشکالی ندارد، خوب است. من هم حکم دادم به آقای شاهچراغی. از آن پس بنده با نظر امام، نماینده ایشان در کیهان بودم و آقای شاهچراغی سرپرست
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 129 کیهان بود.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 130