از ویژگیهای چشمگیر آن بزرگوار، دقت خاصی بود که در کلیه امور داشتند و جلوه همیشگی آن این بود که به سؤالات و سخنان دیگران دقیقا گوش فرا میدادند و برخورد درست و دقیق مینمودند. پدرم نقل میکرد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در آغاز اولین ماه محرم، همراه عدهای از روحانیون به خدمت امام رفتیم. در آن جلسه حجتالاسلام فلسفی به نمایندگی از روحانیون صحبت کرد و گفت: من چند مورد را میخواهم به اطلاع حضرت امام برسانم تا برای ما راهگشایی کنند. سپس در تمام موارد مطالبی را مطرح که در حدود ده مورد شد.
پدرم میگفت: عجیب این بود که وقتی صحبت آقای فلسفی تمام شد، ما از آن ده مورد چیز زیادی در ذهنمان باقی نمانده، ولی امام که شروع به پاسخ کردند، گفتند: اما راجع به مورد اول، دوم، سوم، چهارم تا دهم...؛ و ما حیرت کردیم که ایشان چه طور آن موارد را به ترتیب در ذهنشان حفظ کردهاند، بدون اینکه یادداشتی بردارند. آن هم در آن سن و با آن همه گرفتاری و مشکلات مربوط به اوایل انقلاب! به هر حال آن
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 155 حضرت به تمام مسائل پیرامون خود توجه کامل داشتند و حتی کوچکترین آنها را مد نظر قرار میدادند. ایشان گاهی اوقات به مسائل ظریفی توجه داشتند که دیگران متوجه نبودند. مثلا پس از آنکه کتاب نهضت دو ماه روحانیون را ابوی نوشت، هیچ کدام از علما ایشان را مورد تشویق بیش از تقدیر و تحسین شفاهی قرار ندادند، اما روزی که من در منزل بودم دیدم که آقای حاج شیخ حسن صانعی در زدند و بستهای را در پارچه سفیدی پیچیده بودند به من دادند و گفتند: ابویتان هست؟ گفتم: نه، بیرون هستند. گفت: خب، این یک عبایی است که حضرت امام برای ایشان فرستادهاند و سلام هم رساندهاند. بعد اضافه کردند که آقا گفتهاند: این هدیه من است به پاس نوشتن آن کتاب. تا آنجا که به خاطر دارم، حتی بعد از آن هم هیچ مجتهد دیگری هدیه نداد و من بارها از ایشان در این باره پرسیدم. اما پدرم گفت: نه، من تنها چیزی که دریافت کردم، همان جایزه حضرت امام بود. آن مرد خدا با همه گرفتاریها و مشغلههای علمی و اجتماعی و سیاسی خود، به این گونه مسائل ریز هم همواره توجه داشتند.
کتابامام به روایت دانشورانصفحه 156