گزیدۀ بیانات و مکتوبات
اینکه ذیل روایت دارد «ان الانبیاء لم یورثوا دیناراً و لادرهما...» معنایش این نیست که انبیا غیر از علم و حدیث هیچ ارث نمی گذارند، بلکه این جمله کنایه از این است که آنان با اینکه ولی امر بوده و حکومت بر مردم دارند رجال الهی هستند، افراد مادی نیستند تا در پی جمع آوری زخارف دنیوی باشند و اینکه اسلوب حکومت انبیا غیر از حکومت سلطنتی و حکومت های متداول است که برای متصدی خود مایۀ مال اندوزی و کامرانی می شود. وضع زندگی پیغمبر اکرم(ص) بسیار ساده بود. از مقام و منصب خود به نفع زندگی مادی استفاده نکردند تا چیزی از خود به جای گذارند.
ولایت فقیه، چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ دوم ص 92
***
زمامدار جامعۀ اسلامی کسی است که با برادرش عقیل چنان رفتار می کند تا هرگز درخواست تبعیض اقتصادی و اضافه کمک از بیت المال نکند، دخترش را که از بیت المال عاریۀ مضمونه گرفته بازخواست می کند و می فرماید اگر عاریۀ مضمونه نبود تو اولین هاشمیه ای بودی که دستت قطع می شد.
ولایت فقیه، چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ دوم. ص 119
***
در جمهوری اسلامی، زمامداران مردم نمی توانند با سوء استفاده از مقام، ثروت اندوزی کنند و یا در زندگی روزانه امتیازی برای خود
قائل شوند.
11 / 8 / 57 مصاحبه با خبرنگار ایتالیائی (صحیفه امام، ج 4، ص 266)
***
اسلام شخص اول مملکتش با یکی از رعایا فرق نداشت بلکه پایین تر از او بود در استفاده از مادیات.
10 / 12 / 57 بیانات در روز ورود به قم (صحیفه امام، ج 6، ص 277)
***
دولتها بفهمند که قدرت به این نیست که ظرف طلا باشد و ظرف نقره باشد، قدرت به این نیست که پرده های کذا باشد، بزرگی و عظمت به این نیست که پرده های کذا باشد و مبل های کذا باشد از مال این ملت ضعیف، خود ملت توی این غارها زندگی بکند و شما در کاخهای دادگستری و در کاخ های نخست وزیری. تعدیل کنید خودتان را، اگر از خودتان شروع نکنید نمی توانید اصلاح کنید.
15 / 12 / 57 بیانات در جمع روحانیون و طلاب حوزه علمیه قم (صحیفه امام، ج 6، ص 330)
***
زندگی مرفه... به این نیست که پارک چند طبقه آدم داشته باشد، چه بسا اشخاص پارک های چند طبقه دارند، لکن زندگیشان جهنم است. الان شما زندگی محمدرضا را چه جور می بینید؟ همه وسایل آسایش برایش
هست لکن آسایش دارد؟ یک آن آسایش دارد؟ ندارد. آسایش انسان به این است که روح انسان راحت باشد. روح انسان وقتی که راحت شد اگر یک ناهار، هرجوری باشد، این با آن می سازد و اصلاً ناراحتی را هم ادراک نمی کند. راحتی انسان به این است که انسان وضع روحیش را جوری بکند که با این وضع روحی آسایش برایش پیدا بشود و این به اسلامی شدن است.
9 / 1 / 58 در جمع گروهی از قوای نظامی (صحیفه امام، ج 6، ص 444)
***
رژیم اسلامی آن است که پیغمبر اسلام ـ صلی اللّه علیه وآله وسلم ـ که در زمان خودشان در رأس بودند به حسب اصطلاح ما در رأس بودند، در مسجد می آمدند و می نشستند با مردم؛ با اشخاصی که وارد می شدند دور هم می نشستند و همچو می نشستند [که] معلوم نبود که کدام یک اینها پیغمبر است، همین طور حلقه ای می نشستند. این طور هم نبود یک صدر و ذیلی باشد، یک پتویی مثلاً افتاده باشد و تشکی باشد، صندلی ای باشد و تخت و تاجی باشد، شاید مسجدشان حصیر هم نداشت به این معنایی که مسجدهای شما دارد و حتماً این طور نبوده، اگر هم یک چیزی بوده، یک چیز مختصری بوده. مسجدشان هم دیوارش به اندازه قامت یک آدم، شاید یک خورده ای هم کمتر بوده، به اندازه یک قامت. در بین مردم آنجا آن طور می نشست که وقتی از خارج یک کسی [می آمد] نمی شناخت. به حسب روایات این است که وقتی وارد می شد، می گفت کدام یک شما پیغمبر [است]، این طور نبود که در نشستن و آداب جوری باشد که وقتی هرکس وارد می شود بفهمد که این آریا مهر [است] این حرف ها
نبود در کار.
6 / 7 / 58 در جمع افسران و پرسنلی نظامی سازمان اتکا (صحیفه امام، ج 10، ص 150)
***
شاید تشریفات زیاد برای من مهیا کردند آقایان اطبا، آقای وزیر بهداری، تشریفاتی که ما عادت به آن نداریم. ما طلبه ها، عادی نیستیم به آن، من وقتی خوشحال می شوم که بفهمم آقایان در صدد این هستند که به این زاغه نشینان شهرها، به این چادرنشینهای شهرها که در زمان طاغوت به آنها هیچ عنایتی نشده بود، در این زمان عنایت بشود. بهداری که اول مرتبه احتیاجی است که مردم به آن دارند، طوری باشد که برای همه مهیا باشد، برای یکی تشریفات و برای یکی هیچی نباشد. و من امیدوارم که آقایان اطبا هرجا که هستند و دولت و وزیر بهداری و خود ملت عنایت به این مطلب داشته باشند که این زاغه نشینها، این فقرا، اینهایی که عیال خدا هستند این طور ابتلائات را نداشته باشند.
4 / 11 / 58 در بیمارستان قلب به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری (صحیفه امام، ج 12، ص 126)
***
عظمت انسان به لباس و کلاه و اتومبیل و ـ نمی دانم پارک و امثال ذٰلک نیست. انسان یکی حقیقتی است که آن حقیقت اگر بروز کند شرافتمند است، عظمت دارد. شما می بینید که بزرگترین افرادبشر انبیا بودند و ساده ترین از همه هم آنها بودند. در عین حالی که بزرگتر از همه بودند و همه آنها را به بزرگی می شناختند، در عین حال ساده ترین افراد بودند در
وضع زندگی شان، تمام انبیا این طور بودند و تاریخ همه آنها را نشان می دهد که با وضع بسیار ساده ای عمل می کردند.
14 / 10 / 59 در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشجویان خارج کشور و سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران (صحیفه امام، ج 13، ص 487)
***
شما باید خدمت کنید به این مردم. شما، ما، همه باید خدمتگزار اینها باشیم و شرافت همه ما به این است که خدمت به خلق خدا بکنیم، اینها بندگان خدا هستند. خدای تبارک و تعالی علاقه دارد به این بندگان و ما مسئولیم باید خدمت بکنیم و من امیدوارم که شما به حسب آن روحیه ای که دارید، آقای رجایی به حسب آن روحیه ای که دارند، این مقام ایشان را بازی ندهد، شما سوار مقام بشو مقام سوار شما نشود. این دو تا مثل راکب و مرکوبند. اگر انسان روحیه اش طوری باشد که سوار بشود بر هر مقامی که برای او پیش می آید و مهار کند او را، این به سعادت نزدیک می شود و اگر روحیه ضعیف باشد و وقتی که به یک مقامی رسید او سوار آدم بشود، او هرجا دلش بخواهد انسان را می برد تا به هلاکت می رساند.
11 / 5 / 60 در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری محمدعلی رجایی (صحیفه امام، ج 15، ص 76)
***
اختیار دست خود شماهاست و شماها باید برای این ملت خدمت کنید و خودتان را خدمتگزار مردم بدانید. اگر در ذهنتان بیاورید که من وزیرم و باید مردم از من [اطاعت] بکنند بدانید اصلاح نشدید.
در ذهنتان حتی خلجان بکند، آقای رئیس جمهور در ذهنش خلجان بکند که من شخص اول مملکت هستم و چه و کذا، این اصلاح نشده است خلجانش هم از شیطان است. این خلجانش هم، او عمل نمی کند اما در ذهنش این خلجان را هم بیرون کند. و همین طور هر یک شماها خدمتگزار این مملکت هستید، خدمتگزار این ملت هستید... شما همان نظرتان به این باشد که تکلیف شرعی الهی خودتان را که مقامی را دارید و باید با این مقام خدمت کنید. این آلت است برای خدمت به مردم، خودش چیزی نیست و اگر خدمت به مردم کردید،مقام برای شما صلاحیت دارد، خوب است و اگر نشد مقام چیزی نیست.
31 / 5 / 60 در دیدار با اعضای هیأت دولت (صحیفه امام، ج 15، ص 124 و 125)
***
باید انشاءاللّه همه تان خودتان را احساس کنید که، واقعاً احساس کنید خدمتگزارید، انبیا اینطور احساس را داشتند، انبیا خودشان را خدمتگزار می دانستند نه اینکه یک نبی ای خیال کند حکومت دارد به مردم، حکومت در کار نبوده، اولیاء بزرگ خدا، انبیاء بزرگ همین احساس را داشتند که اینها آمدند برای اینکه مردم را هدایت کنند، ارشاد کنند، خدمت کنند به آنها، شما هم احساس قلبی تان این مطلب باشد که واقعاً ما آمدیم که به این مردم خدمت کنیم و این خدمت به مردم، خدمت به خودمان است.
23 / 8 / 60 در دیدار با هیأت دولت (صحیفه امام، ج 15، ص 358)
***
باید ما متوجه باشیم، ملت ما متوجه باشند که وقتی که مجلسشان یک مجلسی است که از طبقه متوسط است و توی این مجلس آن دوله ها و سلطنه ها و سلطنتی ها را نداریم و در دولت هم آنطور دولتهایی که افراد مرفه سرمایه دار کذا باشند نداریم، در ارتش هم آن افراد سپهبد و کذایی که املاک بی اندازه داشتند و آپارتمانهای چندین طبقه داشتند نداریم، این مملکت محفوظ می ماند. آن روزی که هر یک از شماها را ملت دید که از مرتبه متوسط می غلتید به طرف مرفه و دنبال این هستند که یا قدرت پیدا بکند یا تمکن پیدا کنید، مردم باید توجه داشته باشند و اینطور افرادی که بتدریج ممکن است یک وقتی خدای نخواسته پیدا بشود، آنها را سر جای خودشان بنشاند. اگر ملت می خواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد، باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل می دهند، آن که رئیس جمهور است، آن که مجلس هست، مجلسی هست، همه اینها را توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقه متوسط به طبقه بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد.
19 / 11 / 60 در دیدار هیأت دولت و نمایندگان مجلس (صحیفه امام، ج 16، ص 21)
***
تا کشور ما این مقام را دارد که بحمداللّه از آن طبقه مرفه بالایی که امور را در دست گرفته اند مبرّی هست و امور کشور ما به دست امثال شماها و امور کشور ما به دست امثال این رئیس جمهورها و رئیس مجلس ها و نخست وزیرها و وزرا و وکلا هست، شما مطمئن باشید که نخواهد توانست یک قدرت خارجی این پیروزی را از بین ببرد.
و آن روزی که دیدید و دیدند که انحراف در مجلس پیدا شد، انحراف از حیث قدرت طلبی و از حیث مال طلبی، در کشور، در وزیرها پیدا شد، در رئیس جمهور پیدا شد، آن روز بدانند که علامت اینکه شکست بخوریم، خود نمایی کرده، از آن وقت باید جلویش را بگیرند.
19 / 11 / 60 در جمع هیأت دولت و نمایندگان و مجلس و...(صحیفه امام، ج 16، ص 22 و 23)
***
سرچشمه همه مصیبتهایی که ملت ها می کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ از آنها باشد. و آنها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزش ها را به این می دانند که آنجایی که زندگی می کنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آنها می کنند، رفتار عبید باموالی باشد، تمام افکارشان متوجه به این مسائل است. باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم ـ عرض می کنم که نخست وزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و اینها وضع روحیشان، به حسب نوع، وضع روحیشان این طور بود که چون قدرت را، تمام ارزشها را به قدرت می دانستند، تمام ارزش ها را به قدرت مالی می دانستند، به قدرتهای دیگر می دانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عبد بودند، در مقابل ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند. این وضع طبیعی این است که یک قشر اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ و مرفه، به یک کشوری حکومت کنند و قابل اجتناب نیست این. وقتی حکومت آن طور شد، دیگر نمی شود این را کسی خیال کند که قابل این است که این با مردم چه جور
باشد، از آن ور با دولتهای خارجی چه جور باشد. مقابل آنها از باب اینکه می دیدند آنها قدرتشان بیشتر است، خاضع بودند. هرجایی که توهم می کردند که به قدرتشان یک قدرت بالاتری یک صدمه ای بزند، مقابل او لنگ می انداختند و همه جور تواضعی می کردند برای اینکه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هرچه خواستند بکنند با مردم.
این یکی از الطاف بزرگ خدا بود که حکومت جمهوری اسلامی را و متصدیان امور اسلامی را از قشر مرفه و از آن اشراف و اعیان و سلطنه ها و ملک ها و اینها قرارنداد. و این اسباب این شد و می شود که وقتی که بنا شد که یک اشخاصی زندگیشان یک زندگی عادی باشد و ارزش را در این زندگی هم ندانند، ارزش را به ارزش انسانی، ارزش اسلامی بدانند، ارزش اخلاقی بدانند، اگر یک حکومتی ارزشهایش این طور ارزش باشد که ارزش اسلامی باشد، بخواهد خدمت به نوع خودش بکند، خودش را خدمتگزار بداند، اگر دیدش این باشد قهراً ملت با اوست و قهراً نمی تواند یک قدرت خارجی او را تحت تأثیر قرار بدهد. همیشه قدرت خارجی برای اینکه بر مردم مسلط بشود، این بالاتریها را می ترساند. آنها هم از باب اینکه تمام توجه شان به این بود که در بین ملت قدرتمند باشند، دارای یال و کوپال باشند، آنها را تسلیم می شد برای اینکه به اینها ظلم بکند. این وضع طبیعی این جور حکومت است. و وضع طبیعی حکومتی که از قشر غیر مرفه است، از خود این مردم درست شده است، وضع طبیعی اش این است که با مردم باشد و خدمت بکند و ارزش را، ارزش جاه و مقام نداند.
7 / 6 / 61 در دیدار با اعضای هیأت دولت (صحیفه امام، ج 16، ص 443 و 444)
***
شما هر چه خوف دارید، از خودتان بترسید، از اینکه مبادا ـ خدای نخواسته ـ مسیر، یک مسیر دیگر بشود و راه، یک راه دیگری باشد و توجه به این چیزی که الان هست، از دست برود و مردمی بودن از دستتان برود. از این بترسید که اگر ـ خدای نخواسته ـ یک وقت این قضیه پیش آمد و شما از آن مردمی بودن بیرون رفتید و یک وضع دیگری پیدا کردید و خیال کردید حالایی که من نخست وزیرم، حالایی که من رئیس جمهورم، حالایی که من وزیر کذا هستم باید چه و چه و چه باشم، آنوقت بدانید که آسیب می بینید، یعنی آنوقت است که خارجیها به شما طمع می کنند.
7 / 6 / 61 در دیدار با اعضای هیأت دولت (صحیفه امام، ج 16، ص 446)
***
من فیلمی که دیشب از مرحوم رجایی گذاشته بودند و منزلش را نشان می دادند، یک دفعه دیگر هم مثل اینکه دیدم این را، بعضی از اشخاصی که پیش من بودند می گفتند: ما رفتیم منزل آقای رجایی، این خوب نشان می داد، آنجا به این اندازه نیست، واقع مطلب این طور نیست، این یک چیز بزرگی کانه نشان دارد می دهد و حال آنکه ما که رفتیم منزلشان دیدیم که، مسأله این طور هم نیست. وقتی بنا شد که یک نفر رئیس جمهور شده، یا یک نفر نخست وزیر است، آقا منزلش آنطوری است و وضع عادی اش اینطوری است، این دیگر نمی شود که از یک قدرت بزرگی بترسد. برای چه بترسد؟ این را که از او نمی گیرند. آن باید بترسد که می خواهد چپاول کند و می خواهد یک حکومت کذایی بکند، آن باید بترسد، اما رجایی ـ خدا رحمتش کند ـ و امثال اینها و باهنر و اینهایی که ما از دست دادیم، که این طور نبودند که زندگیشان جوری باشد که مبادا یک وقتی از دست ما برود، خاضع بشوند
پیش دیگران و برای اینکه زندگی را بیشترش بکنند زورگویی کنند به مردم.
این یک عنایتی است که خدای تبارک و تعالی به این ملت کرد و از خود مردم، از خود این توده ها از بازار، از کوچه ها و خانه ها، افراد منبعث شدند و حکومت تشکیل دادند. وقتی از بازار، مردم حکومت را تشکیل دادند، می دانند که بازار وضعش چه جوری است. وقتی که از بین خود مردمی که مرفه نیستند، اینها آمدند و خودشان هم نظیر آنها هستند، اینها به درد دل مردم می توانند برسند. من اینکه عرض می کنم، نمی خواهم از شما تعریف کنم، برای اینکه می ترسم تعریف کنم. این برای این است که تنبّه بدهم، تنبّه بدهم به اینکه تا وضع این طوری است، حکومت برقرار است، حکومت اسلامی برقرار است. تا وضع دولت، مجلس، ـ نمی دانم ارتش، رؤسای ارتش، فرماندهان همه جا این وضع است که می بینیم الان و مشاهده می کنیم، شما خوف از اینکه یک آسیبی این جمهوری اسلامی به آن برسد، از این خوف نداشته باشید.
7 / 6 / 61 در دیدار با اعضای هیأت دولت (صحیفه امام، ج 16، ص 445 و 446)
***
شما ملاحظه کرده اید، تاریخ مرحوم مدرس را دیده اید: یک سید خشکیدۀ لاغرِ ـ عرض می کنم لباس کرباسی ـ که یکی از فحشهایی که آن شاعر به او داده بود، همین بود که تنبان کرباسی پوشیده ـ یک همچو آدمی در مقابل آن قلدری که هرکس آن وقت را ادارک کرده می داند که زمان رضاشاه غیر زمان محمدرضا شاه بود. آن وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود، در مقابل او همچو ایستاد، در مجلس، در خارج که یک وقت گفته بود: سید چه از جان من می خواهی؟ گفته بود که می خواهم که تو نباشی، می خواهم تو
نباشی! این آدم که ـ من درس ایشان یک روز رفتم ـ می آمد در مدرسۀ سپهسالار ـ که مدرسۀ شهید مطهری است حالا ـ درس می گفت ـ من یک روز رفتم درس ایشان ـ مثل اینکه هیچ کاری ندارد، فقط طلبه ای است دارد درس می دهد؛ این طور قدرت روحی داشت. در صورتی که آن وقت در کوران آن مسائل سیاسی بود که باید حالا بروند مجلس و آن بساط را درست کند. از آنجا ـ پیش ما ـ رفت مجلس. آن وقت هم که می رفت مجلس، یک نفری بود که همه از او حساب می بردند. من مجلس آن وقت را هم دیده ام، کِانَّهُ مجلس منتظر بود که مدرس بیاید؛ با اینکه با او بد بودند، ولی مجلس کِانَّهُ احساس نقص می کرد وقتی مدرس نبود. وقتی مدرس می آمد، مثل اینکه یک چیز تازه ای واقع شده. این برای چه بود؟ برای اینکه یک آدمی بود که نه به مقام اعتنا می کرد و نه به دارایی و امثال ذلک؛ هیچ اعتنا نمی کرد؛ نه مقامی او را جذبش می کرد [نه دارایی] ... خودش این طور بود، فرمانفرمای آن روز ـ حالا که من می گویم «فرمانفرما»، شما به ذهنتان نمی آید که یعنی چه ـ فرمانفرمای آن روز وارد شده بود منزلش. گفته بود که به او، حضرت والا، من قلیان را آبش را می ریزم، تو این را، آتش سرخ کن را درست کن، یا بعکس. از اینجا همچو او را کوچک می کرد که دیگر نه، طمع دیگر نمی توانست بکند. وقتی این طور با او رفتار کرد که بیا این آتش سرخ کن را گردش بده، آن آدمی که همه برایش تعظیم می کردند، همه برایش چه می کردند، این وقتی این طوری می رسیده، این شخصیتها را این طوری از بین می برد که مبادا طمع کند که از ایشان چیزی بخواهد.
من بودم آنجا که یک کسی یک چیزی نوشته بود، زمان قدرت رضاشاه، زمانی که آن وقت باز شاه نبود ـ آن وقت یک قلدر نفهمی بود که هیچ چیز را
ابقا نمی کرد ـ یک کسی آمد گفت: من یک چیزی نوشتم برای عدلیه، شما بدهید ببرند پیش حضرت اشرف که ـ یک همچو تعبیرهایی ـ که ببینند. گفت: رضاخان، که باز نمی داند اصلش عدلیه را با «الف» می نویسند یا با «ع» می نویسند؛ من بدهم این را او ببیند؟ نه اینکه این را در غیاب می گفت، در حضورشان هم می گفت. این جوری بود وضعش.
این چه بود؟ برای اینکه وارسته بود، وابسته به هواهای نفس نبود، «اتخذ الٰهَهُ هَویٰهُ» نبود. این، هوای نفسانی خودش را اله خودش قرار نداده بود، این اله خودش را خدا قرار داده بود. این برای مقام و برای جاه و برای وضعیت کذا نمی رفت عمل بکند، او برای خدا عمل می کرد. کسی که برای خدا عمل می کند، وضع زندگی اش هم آن است، دیگر از آن وضع بدتر که دیگر نمی شود برایش، برای چه دیگر چه بکند؟ از هیچ کس هم نمی ترسید. وقتی که رضاشاه ریخت به مجلس که فریاد می زدند آن قلدرهای اطرافش که زنده باد کذا و زنده باد کذا، مدرس رفت ایستاد و گفت که مرده باد کذا، زنده باد خودم. خوب، در مقابل او، شما نمی دانید حالا، در مقابل او ایستادن یعنی چه و او ایستاد. این برای این بود که از هواهای نفسانی آزاد بود، وارسته بود، وابسته نبود.
7 / 6 / 61 در دیدار با اعضای هیأت دولت (صحیفه امام، ج 16، ص 453ـ451)
***
ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ نشینی را از این ملت بزداییم.
اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی می خواهد، در جامعۀ ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخ نشینی به پایین بکشید، خود کاخ نشینی این خوی را می آورد، ممکن است که در بین آنها هم کسی پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتی که الان کوخ نشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبهه ها و پشت جبهه ها، این کوخ نشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوی کوخ نشینی و خوی اینکه توجه به کاخها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید ادامه بدهید زندگی صحیح اسلامی را. آن خوی کاخ نشینی مضر است، خودش مضر نیست، خُویَش مضر است لکن خود او، این خوی را دنبال دارد... لکن وقتی خوی زمینخواری و باغداری و کاخ نشینی در بین مردم باشد، این اسباب این می شود که انحطاط اخلاقی پیدا بشود. اکثر این خویهای فاسد از طبقۀ مرفه به مردم دیگر صادر شده است.
1 / 1 / 62 به مناسبت حلول سال جدید (صحیفه امام، ج 17، ص 375 و 376)
***
آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آنها تأثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحۀ اسلام را بخوانیم.
1 / 1 / 62 در جمع شورای مرکزی ائمه جمعه به مناسبت حلول سال جدید (صحیفه امام، ج 17، ص 376)
***
بحمداللّه امروز وارد مسائل سیاسی شدن دیگر عیبی ندارد، ولی باید توجه کنید که همه متوجه شما هستند، لذا زیّ اهل علم خودتان را حفظ کنید.
درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید. در گذشته چه طلبه و چه عالم بزرگ شهر، زندگیشان از سطح معمولی مردم پایینتر بود و یا مثل آنها بود. امروز سعی کنید زندگیتان از زیّ آخوندی تغییر نکند. اگر روزی از نظر زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زود مطرود می شوید؛ برای اینکه مردم می گویند ببینید آن وقت نداشتند که مثل مردم زندگی می کردند، امروز که دارند و دستشان می رسد از مردم فاصله گرفتند. باید وضع مثل سابق باشد، باید طوری زندگی کنیم که نگویند طاغوتی هستیم.
4 / 3 / 62 در جمع شورای مرکزی ائمه جمعه استان تهران (صحیفه امام، ج 17، ص 453 و 452)
***
داشتن مال، داشتن خانه، داشتن چیز، اینش مهم نیست. مهم این است که قلب انسان را، قلب انسان را اینها تسخیر کنند. اینکه مال اندوزی و ثروت اندوزی مذموم است برای این است که این مال اندوزی و ثروت اندوزی و امثال اینها و زرق و برق دنیا دل انسان را می کشاند به طرف غیرخدا و از آن ضیافتهای خدا محروم می کند.
21 / 3 / 62 درجمع ائمه جمعه و جماعات تعدادی از شهرهای ایران و... (صحیفه امام، ج 17، ص 493)
***
اگر روحانیون از آن زیّ که مشایخ ما در طول تاریخ داشته اند و ائمۀ هدی ـ سلام اللّه علیهم ـ داشته اند، ما اگر خارج بشویم خوف این است که یک شکستی به روحانیت بخورد و شکست به روحانیت شکست به اسلام است. اسلام با استثناء روحانیت محال است که به حرکت خودش ادامه بدهد. اینهایند که اسلام را معرفی می کنند و به پیش می برند و از اول هم همین طور بوده اگر ما از زیّ متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای نخواسته توجه به
مادیات بکنیم، در صورتی که خودمان را با اسم روحانی معرفی می کنیم، این منتهی ممکن است بشود به اینکه روحانیت شکست بخورد.
28 / 4 / 62 در جمع اعضای مجلس خبرگان (صحیفه امام، ج 18، ص 13)
***
این طور هم نیست که انسان خیال کند که شیطان می آید ابتدائاً به آدم می گوید که بیا برو طاغوتی بشو، این را نمی گوید. قدم به قدم انسان را پیش می برد، وجب به وجب انسان را پیش می برد. امروز اینکه اشکالی ندارد، اگر جلویش را گرفتید طمعش بریده می شود و اگر جلویش را نگرفتید فردا یک قدم دیگر جلو می رود. یک وقت می بینید که این طلبه زاهد عابد که در مدرسه زندگی می کرد با آن وضعی که همه می دانید، متحول شد به یک نفر انسان طاغوتی به حدود خودش و از آن وضع طلبگی که مشایخ ما بر آن وضع بوده اند یک وقت خارج شده است و شده است یک انسانی که همه همّش صرف دنیاست. به تدریج می شود این امور. از قدم اول انسان باید جلویش را بگیرد. اگر مبتلا شد، ابتلا دیگر پشت سرهم می آید. این طور نیست که انسان یک وقتی بعداز اینکه ریشه دنیا در دل انسان قوی شد بتواند بکند آن را... .
شمایی که مردم را تحذیر از دنیا می کنید، اگر خدای نخواسته خودتان توجه تان به دنیا باشد و حریص در دنیا، مردم دیگر از شما باور نمی کنند بلکه انحرافات در آنها پیدا می شود.
28 / 4 / 62 در جمع اعضای مجلس خبرگان (صحیفه امام، ج 18، ص 15 و 14 و 13)
***
اگر بخواهید بی خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاحهای پیشرفته آنان و شیاطین و توطئه های آنان
در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمت های بزرگ برای ملت های خود کرده اند، اکثر ساده زیست و بی علاقه به زخارف دنیا بوده اند. آنها که اسیر هواهای پست نفسانی و حیوانی بوده و هستند برای حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خواری می دهند و در مقابل زور و قدرتهای شیطانی خاضع و نسبت به توده های ضعیف، ستمکار و زورگو هستند، ولی وارستگان به خلاف آنانند، چرا که با زندگانی اشرافی و مصرفی نمی توان ارزشهای انسانی ـ اسلامی را حفظ کرد.
7 / 3 / 63 پیام به مناسبت گشایش دومین دوره مجلس شورای اسلامی (صحیفه امام، ج 18، ص 471)
***
مساله دیگر، مسأله تشریفات حوزه های روحانیت است که دارد زیاد می شود. وقتی تشریفات زیاد شد، محتوا کنار می رود. وقتی ساختمان ها و ماشینها و دم و دستگاهها زیاد شود، موجب می شود بنیه فقهی اسلام صدمه ببیند، یعنی با این بساطها نمی شود شیخ مرتضی و صاحب جواهر تحویل جامعه داد. این موجب نگرانی است و واقعاً نمی دانم با این وضع چه کنم. این تشریفات اسباب آن می شود که روحانیت شکست بخورد. زندگی صاحب جواهر را با زندگی روحانیون امروز که بسنجیم، خوب می فهمیم که چه ضربه ای به دست خودمان به خودمان می زنیم.
11 / 6 / 63 در جمع اعضای شورای نگهبان (صحیفه امام، ج 19، ص 42)
***
یکی از امور مهم هم این است که روحانیون باید ساده زندگی
کنند. آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا و حفظ کرده است، این است که ساده زندگی کردند. آنهایی که منشأ آثار بزرگ بودند، در زندگی ساده زندگی کردند. آنهایی که در بین مردم موجّه بودند که حرف آنها را می شنیدند، آنها ساده زندگی کردند. شاید آقایان کمی شان یادشان باشد، در آن وقتی که ما اوایلی که آمدیم قم، که در آن جا چه اشخاصی بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اینها مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمی، مرحوم آشیخ مهدی و عدۀ دیگری، و شخص نافذ آن جا و متقی، مرحوم آمیرزا سید محمد برقعی و مرحوم آمیرزا محمد ارباب؛ همۀ اینها را من منزل هایشان رفتم. آن که ریاست صوری مردم را داشت و ریاست معنوی هم داشت، با آن که زاهد بود، در زندگی مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابوالقاسم؛ من گمان ندارم هیچ طلبه ای مثل او بود، زندگی اش یک زندگی ای بود که مثل سایر طلبه ها، اگر کمتر نبود، بهتر نبود، کمتر هم بود. مرحوم آمیرزا محمد ارباب که من رفتم مکرر منزلشان، یک منزلی داشت دوسه تا اتاق داشت خیلی ساده، بسیار ساده. مرحوم آشیخ مهدی همین طور، سایرین هم همین طور، عده هم زیاد بودند آن وقت. وقتی انسان در آن محیط واقع می شد که اینها را می دید، همین دیدن اینها برای انسان یک درسی بود، وضع زندگی آنها برای انسان، یک وضعی بود، درس بود برای انسان، عبرت بود. هرچه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای اینکه خانه تان بهتر باشد، از معنویت تان به همین مقدار، از ارزش تان به همین مقدار کاسته می شود.
16 / 2 / 64 در جمع روحانیون شهرهای مختلف ایران (صحیفه امام، ج 19، ص 252 و 251)
***
از اهم مسائلی که باید تذکر بدهم، مسأله ای است که به همۀ
روحانیت ودست اندرکاران کشور مربوط می شود و همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منّت گذاشتند، به واسطۀ اعمال ما از ما نگران بشوند، زیرا آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطۀ آن دنبال ما و شما آمده اند و اسلام را ترویج نموده و جمهوری اسلامی را بپا کردند و طاغوت را از میان بردند، کیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان. البته من این نکته را عرض کنم، یک دسته ای که در معرض خطر هستند باید خودشان را حفظ کنند ولی همین ها هم باید مواظب باشند که زاید بر میزان نباشد. شما گمان نکنید که اگر با چندین اتومبیل بیرون بیایید. وجهه تان پیش مردم بزرگ می شود. آن چیزی که مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است، اینکه زندگی شما ساده باشد، همان طوری که سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین و ائمۀ ما زندگی شان ساده و عادی بود بلکه پایین تر از عادی. آنها هم که جمهوری اسلامی را بپا کردند، مردم عادی هستند و کسانی که بالا بالاها نشسته اند، هیچ دخالتی در این مسائل نداشته و ندارند. این مردم بازار و کشاورز و کارگران کارخانه ها و طبقات ضعیف ـ به حسب دنیا و قوی به حسب آخرت ـ هستند که این توقع را دارند که اگر خدای نخواسته نفوس این مردم از ما منحرف بشود، ضرر آن برای ما تنها نیست، بلکه برای اسلام است و ما باید حفظ کنیم آنهایی را که اسلام و جمهوری اسلامی را نگه داشته اند و بعد از این هم نگه خواهند داشت و حفظ
آن به این است که زندگی ما ساده و عادی باشد.
آنهایی هم که می خواهند خودشان را حفظ کنند، باید بدانند که گاهی با یک اتومبیل پیکان بهتر می توانند محفوظ باشند تا وسیلۀ دیگر. و ائمۀ جمعه و جماعاتی که اگر عادی بیرون بیایند ممکن است از بین بروند، باید به آن مقداری حفظ کنند که زیاد نباشد و این طور نباشد که امام جمعه ای وقتی در خیابان می آید، خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه بیندازند، این طور چیزها حیثیتشان را در جامعه ساقط می کند. بزرگی شما آقایان به دنیا نیست، بزرگی شما به آخرت است و به اینکه پیش خدا آبرومند باشید و این یک مسألۀ مهمی است که دخالت در حفظ جمهوری اسلامی دارد و ما باید خیلی مواظب باشیم و اهل علم و دولت و دست اندرکاران بیشتر باید مواظب باشند، چرا که همه دنبال این هستند که نقطه ضعفی، خصوصاً از اهل علم پیدا کنند و در همه جا مطرح سازند. و ما باید به گونه ای زندگی کنیم که اگر چنانچه آن را از ما گرفتند، حسرت نخوریم.
25 / 4 / 64 در جمع اعضای مجلس خبرگان (صحیفه امام، ج 19، ص 318 و 317)
***
البته، من نسبت به همۀ مسائل مربوط به مطبوعات نمی توانم نظر بدهم. الان آنچه مربوط به مسائل آخر است، این است که رادیو ـ تلویزیون و مطبوعات مال عموم است ـ چنانچه شما هم همین اعتقاد را دارید که عموم بر آنها حق دارند ـ از این جهت من به سهم خود خیال دارم که راجع به من کم باشد، مگر در مواقع حساسی که لازم است که آن هم باید از ما سؤال شود که آیا مطلبی را باید نقل بکنند یا خیر. والاّ آنچه خوب است در رادیو ـ تلویزیون
و مطبوعات باشد، آن است که برای کشور اثری داشته باشد. مثلاً اگر زارعی خوب زراعت کرد و زراعتش خوب بود، شما این شخص را به جای مقامات کشور در صفحۀ اول بگذارید و زیرش بنویسید این زارع چگونه بوده است، این منتشر بشود. و یا کارمندی خوب کار کرد، و یا اگر طبیبی عمل خوبی انجام داد، عکس او را در صفحۀ اول چاپ کنید و بنویسید که این عملش چطور بوده است. این باعث تشویق اطبا می شود و بیشتر دنبال کار می روند. یا مثلاً اگر کسی کشفی کرد، باید مفصل با عکس و مطلب باشد، یا اگر کسی سارقی را دستگیر نمود، و یا یک کشاورز و یا هنرمند و یا جراح که متأسفانه نه اسمشان است و نه عکسشان. در حالی که اینها لایقند تا در روزنامه ها مطرح شوند. خلاصه، باید اساس تشویق اشخاصی باشد که در این کشور فعالیت می کنند... بنابراین آنچه راجع به خودم می گویم این است که اگر قرار است عکس مرا بگذارید، به جای آن، عکس یک رعیت را بگذارید و زیرش بنویسید این رعیت چه کار مهمی کرده است.
10 / 6 / 64 در جمع مسئولین روزنامه های اطلاعات، جمهوری اسلامی، کیهان (صحیفه امام، ج 19، ص 362 و 361)
***
حکومت، حکومت حضرت امیرسلام اللّه علیه و وضع حکومت او را ما در نظر بگیریم و کسانی که در حکومت هستند و در دستگاههای دولتی هستند، سیره آن بزرگوار را درنظر بگیرند و ببینند که باید چه بکنند. البته قدرت اینکه آن طور کسی عمل بکند، ماها نداریم، کسی ندارد. به طوری که نقل کردند در یکی از چیزهایی که به بعض از عمال خودشان نوشتند،
نوشته اند که «سر قلمها را نازک بگیرند، سطرها را نزدیک هم بنویسید، از چیزهایی که فایده ندارد، احتراز کنید»، این یک دستوری هست برای همه؛ یعنی، دستوری هست برای کسانی که در بیت المال دست دارند. این طور حضرت امیر ـ سلام اللّه علیه ـ در وقت حکومتش دستور می دهد برای صرفه جویی. او مضایقه می کند که در یک صفحه که می شود ده سطر نوشت، پنج سطر نوشته بشود؛ یک قلم که می تواند آن مرکبی که در آن وقت بوده است صرف کند، سرش ریزه باشد تا کم صرف بشود حرف های غیراصولی نوشته نشود، که صرفه واقع بشود. باز از ایشان نقل شده است که حساب بیت المال را می کشیدند؛ چراغی روشن بود، شمعی روشن بود و کسی آمد با ایشان حرف دیگری می خواست بزند شمع را خاموش کردند، که این مال بیت المال است، تو می خواهی حرف دیگری بزنی.
ما چه کنیم با بیت المال مسلمین؟ وظیفه حکومتها چیست با بیت المال مسلمین؟ این مسأله، مسألۀ این نیست که در آنوقت و در حکومت حضرت امیر باشد؛ این دستور است در طول تاریخ برای کسانی که متکفل حکومت هستند که تا اندازه ممکن در بیت المال تصرف نکنند، یک دِرهَمش در آن طرف حساب دارد. باید حساب بدهیم، باید در پیشگاه خدای تبارک و تعالی، در کارهایی که می کنیم تصرفهایی که در بیت المال می کنیم، باید بعد حساب بدهیم چرا؟ زیاده روی شده باشد، مجازات دارد؛ عدالت شده باشد، مجازات خیر دارد. بیت المال مسلمین را بزرگ بشمارید. حکومتهای اسلامی باید بیت المال مسلمین را برای جلال و جبروت خودشان صرف نکنند،
بیت المال مسلمین صرف آن چیزی بشود که برای مسلمین است. وزارتخانه ها باید وقتی که می بینند که کارمندِ بیت المال مسلمین هستند و مسلمین هستند و از آنجا حقوق می گیرند و ارتزاق می کنند و اداره، اداره بیت المال مسلمین است، حتی در آن مسائلی که حضرت امیر گفته ملاحظه کنند، کوچک نشمرند مسأله را، مسألۀ بیت المال مسلمین است و دستور، دستور اسلام است به حد ضرورت.
13 / 6 / 64 در دیدار اعضای هیأت دولت و... (صحیفه امام، ج 19، ص 375ـ373)
***
خلاصۀ کلام اینکه بیان این واقعیت که در حکومت اسلامی بهای بیشتر و فزون تر از آن کسی است که تقوا داشته باشد، نه ثروت و مال و قدرت و همۀ مدیران و کارگزاران و رهبران و روحانیون نظام و حکومت عدل موظفند که با فقرا و مستمندان و پابرهنه ها بیشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمکنین و مرفهین، و در کنار مستمندان و پابرهنه ها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگی است که نصیب اولیاء شده و عملاً به شبهات و القائات خاتمه می دهد، که بحمداللّه در جمهوری اسلامی ایران، اساس این تفکر و بینش در حال پیاده شدن است.
6 / 5 / 66 قسمتی از پیام برائت به زائرین بیت اللّه الحرام (صحیفه امام، ج 20، ص 341 و 340)
***
آخرین نکته ای که در این جا ضمن تشکر از علماء و روحانیون و
دولت خدمتگزار حامی محرومان باید از باب تذکر عرض کنم و بر آن تأکید نمایم، مسأله ساده زیستی و زهدگرایی علماء و روحانیت متعهد اسلاماست که من متواضعانه و به عنوان یک پدر پیر از همۀ فرزندان و عزیزان روحانی خود می خواهم که در زمانی که خداوند بر علما و روحانیون منت نهاده است و ادارۀ کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیاء را به آنان محول فرموده است، از زیّ روحانی خود خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که دون شأن روحاینت و اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران است، پرهیز کنند و بر حذر باشند که هیچ آفت و خطری برای روحانیت و برای دنیا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نیست که بحمدالللّه روحانیت متعهد اسلام امتحان زهدگرایی خود را داده است، ولی چه بسا دشمنان قسم خوردۀ اسلام و روحانیت بعد از این برای خدشه دار کردن چهرۀ این مشعل داران هدایت و نور دست به کار شوند و با کمترین سوژه ای به اعتبار آنان لطمه وارد آورند که انشاءاللّه موفق نمی شوند.
6 / 5 / 66 قسمتی از پیام برائت به زائرین بیت اللّه الحرام (صحیفه امام، ج 20، ص 343 و 342)
***
من اکثر موفقیتهای روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی در ارزش عملی وزهد آنان می دانم و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی دنیا گرایی روحانیت نیست، و هیچ وسیله ای هم نمی تواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند، چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزی های بی مورد مسیر زهدگرایی آنان را منحرف سازند و گروهی نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفداری از سرمایه داری و
سرمایه داران متهم نمایند.
29 / 4 / 67 قسمتی از پیام امام به مناسبت پذیرش قطعنامه 598 (صحیفه امام، ج 21، ص 99)
***
ملت... توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه ای باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند نه از سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی توانند بفهمند.
26 / 11 / 61 ـ وصیت نامه سیاسی ـ الهی (صحیفه امام، ج 21، ص 422)
***
زندگی انسانی شرافتمندانه را ولو با مشکلات، بر زندگانی ننگین بردگی اجانب ولو با رفاه حیوانی ترجیح دهید.
همان، ص 433