گزیدۀ بیانات و مکتوبات
گزیدۀ بیانات و مکتوبات
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : میرشکاری، اصغر- بصیرت منش، حمید (گردآورندگان)

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

گزیدۀ بیانات و مکتوبات

‏ ‏

گزیدۀ بیانات و مکتوبات



‎ ‎

‏اینکه ذیل روایت دارد «ان الانبیاء لم یورثوا دیناراً و لادرهما...»‏‎ ‎‏معنایش این نیست که انبیا غیر از علم و حدیث هیچ ارث نمی گذارند، بلکه‏‎ ‎‏این جمله کنایه از این است که آنان با اینکه ولی امر بوده و حکومت بر مردم‏‎ ‎‏دارند رجال الهی هستند، افراد مادی نیستند تا در پی جمع آوری زخارف‏‎ ‎‏دنیوی باشند و اینکه اسلوب حکومت انبیا غیر از حکومت سلطنتی و‏‎ ‎‏حکومت های متداول است که برای متصدی خود مایۀ مال اندوزی و کامرانی‏‎ ‎‏می شود. وضع زندگی پیغمبر اکرم(ص) بسیار ساده بود. از مقام و‏‎ ‎‏منصب خود به نفع زندگی مادی استفاده نکردند تا چیزی از خود به جای‏‎ ‎‏گذارند.‏

ولایت فقیه، چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ دوم ص 92

‏***‏

‏ زمامدار جامعۀ اسلامی کسی است که با برادرش عقیل چنان‏‎ ‎‏رفتار می کند تا هرگز درخواست تبعیض اقتصادی و اضافه کمک از‏‎ ‎‏بیت المال نکند، دخترش را که از بیت المال عاریۀ مضمونه گرفته بازخواست‏‎ ‎‏می کند و می فرماید اگر عاریۀ مضمونه نبود تو اولین هاشمیه ای بودی که‏‎ ‎‏دستت قطع می شد.‏

ولایت فقیه، چاپ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، چاپ دوم. ص 119

‏***‏

‏ در جمهوری اسلامی، زمامداران مردم نمی توانند با سوء‏‎ ‎‏استفاده از مقام، ثروت اندوزی کنند و یا در زندگی روزانه امتیازی برای خود‏

‏قائل شوند.‏

11 / 8 / 57 مصاحبه با خبرنگار ایتالیائی (صحیفه امام، ج 4، ص 266)

‏***‏

‏ اسلام شخص اول مملکتش با یکی از رعایا فرق نداشت بلکه‏‎ ‎‏پایین تر از او بود در استفاده از مادیات.‏

10 / 12 / 57 بیانات در روز ورود به قم (صحیفه امام، ج 6، ص 277)

‏***‏

‏ دولتها بفهمند که قدرت به این نیست که ظرف طلا باشد و‏‎ ‎‏ظرف نقره باشد، قدرت به این نیست که پرده های کذا باشد، بزرگی و عظمت‏‎ ‎‏به این نیست که پرده های کذا باشد و مبل های کذا باشد از مال این ملت‏‎ ‎‏ضعیف، خود ملت توی این غارها زندگی بکند و شما در کاخهای دادگستری‏‎ ‎‏و در کاخ های نخست وزیری. تعدیل کنید خودتان را، اگر از خودتان شروع‏‎ ‎‏نکنید نمی توانید اصلاح کنید.‏

15 / 12 / 57 بیانات در جمع روحانیون و طلاب حوزه علمیه قم (صحیفه امام، ج 6، ص 330)

‏***‏

‏ زندگی مرفه... به این نیست که پارک چند طبقه‏‎[1]‎‏ آدم داشته باشد،‏‎ ‎‏چه بسا اشخاص پارک های چند طبقه دارند، لکن زندگیشان جهنم است. الان‏‎ ‎‏شما زندگی محمدرضا را چه جور می بینید؟ همه وسایل آسایش برایش‏

‏هست لکن آسایش دارد؟ یک آن آسایش دارد؟ ندارد. آسایش انسان به این‏‎ ‎‏است که روح انسان راحت باشد. روح انسان وقتی که راحت شد اگر یک‏‎ ‎‏ناهار، هرجوری باشد، این با آن می سازد و اصلاً ناراحتی را هم ادراک‏‎ ‎‏نمی کند. راحتی انسان به این است که انسان وضع روحیش را جوری بکند که‏‎ ‎‏با این وضع روحی آسایش برایش پیدا بشود و این به اسلامی شدن است.‏

9 / 1 / 58 در جمع گروهی از قوای نظامی (صحیفه امام، ج 6، ص 444)

‏***‏

‏ رژیم اسلامی آن است که پیغمبر اسلام ـ صلی اللّه علیه وآله‏‎ ‎‏وسلم ـ که در زمان خودشان در رأس بودند به حسب اصطلاح ما در رأس‏‎ ‎‏بودند، در مسجد می آمدند و می نشستند با مردم؛ با اشخاصی که وارد‏‎ ‎‏می شدند دور هم می نشستند و همچو می نشستند ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ معلوم نبود که کدام‏‎ ‎‏یک اینها پیغمبر است، همین طور حلقه ای می نشستند. این طور هم نبود یک‏‎ ‎‏صدر و ذیلی باشد، یک پتویی مثلاً افتاده باشد و تشکی باشد، صندلی ای‏‎ ‎‏باشد و تخت و تاجی باشد، شاید مسجدشان حصیر هم نداشت به این معنایی‏‎ ‎‏که مسجدهای شما دارد و حتماً این طور نبوده، اگر هم یک چیزی بوده،‏‎ ‎‏یک چیز مختصری بوده. مسجدشان هم دیوارش به اندازه قامت یک آدم،‏‎ ‎‏شاید یک خورده ای هم کمتر بوده، به اندازه یک قامت. در بین مردم‏‎ ‎‏آنجا آن طور می نشست که وقتی از خارج یک کسی ‏‏[‏‏می آمد‏‏]‏‏ نمی شناخت.‏‎ ‎‏به حسب روایات این است که وقتی وارد می شد، می گفت کدام یک شما‏‎ ‎‏پیغمبر ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏، این طور نبود که در نشستن و آداب جوری باشد که‏‎ ‎‏وقتی هرکس وارد می شود بفهمد که این آریا مهر ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ این حرف ها‏

‏نبود در کار.‏

‏6‏ / 7 / 58 در جمع افسران و پرسنلی نظامی سازمان اتکا (صحیفه امام، ج 10، ص 150)

‏***‏

‏ شاید تشریفات زیاد برای من مهیا کردند آقایان اطبا، آقای وزیر بهداری،‏‎ ‎‏تشریفاتی که ما عادت به آن نداریم. ما طلبه ها، عادی نیستیم به آن، من وقتی‏‎ ‎‏خوشحال می شوم که بفهمم آقایان در صدد این هستند که به این زاغه نشینان‏‎ ‎‏شهرها، به این چادرنشینهای شهرها که در زمان طاغوت به آنها هیچ عنایتی‏‎ ‎‏نشده بود، در این زمان عنایت بشود. بهداری که اول مرتبه احتیاجی است که‏‎ ‎‏مردم به آن دارند، طوری باشد که برای همه مهیا باشد، برای یکی تشریفات و‏‎ ‎‏برای یکی هیچی نباشد. و من امیدوارم که آقایان اطبا هرجا که هستند و دولت‏‎ ‎‏و وزیر بهداری و خود ملت عنایت به این مطلب داشته باشند که این‏‎ ‎‏زاغه نشینها، این فقرا، اینهایی که عیال خدا هستند این طور ابتلائات را نداشته‏‎ ‎‏باشند.‏

4 / 11 / 58 در بیمارستان قلب به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری (صحیفه امام، ج 12، ص 126)

‏***‏

‏ عظمت انسان به لباس و کلاه و اتومبیل و ـ نمی دانم پارک و‏‎ ‎‏امثال ذٰلک نیست. انسان یکی حقیقتی است که آن حقیقت اگر بروز کند‏‎ ‎‏شرافتمند است، عظمت دارد. شما می بینید که بزرگترین افرادبشر انبیا بودند‏‎ ‎‏و ساده ترین از همه هم آنها بودند. در عین حالی که بزرگتر از همه بودند و‏‎ ‎‏همه آنها را به بزرگی می شناختند، در عین حال ساده ترین افراد بودند در‏

‏وضع زندگی شان، تمام انبیا این طور بودند و تاریخ همه آنها را نشان می دهد‏‎ ‎‏که با وضع بسیار ساده ای عمل می کردند.‏

14 / 10 / 59 در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشجویان خارج کشور و سفرا و کارداران جمهوری‎ ‎اسلامی ایران (صحیفه امام، ج 13، ص 487)

‏***‏

‏ شما باید خدمت کنید به این مردم. شما، ما، همه باید خدمتگزار اینها باشیم‏‎ ‎‏و شرافت همه ما به این است که خدمت به خلق خدا بکنیم، اینها بندگان خدا‏‎ ‎‏هستند. خدای تبارک و تعالی علاقه دارد به این بندگان و ما مسئولیم باید‏‎ ‎‏خدمت بکنیم و من امیدوارم که شما به حسب آن روحیه ای که دارید، آقای‏‎ ‎‏رجایی به حسب آن روحیه ای که دارند، این مقام ایشان را بازی ندهد، شما‏‎ ‎‏سوار مقام بشو مقام سوار شما نشود. این دو تا مثل راکب و مرکوبند. اگر‏‎ ‎‏انسان روحیه اش طوری باشد که سوار بشود بر هر مقامی که برای او پیش‏‎ ‎‏می آید و مهار کند او را، این به سعادت نزدیک می شود و اگر روحیه ضعیف‏‎ ‎‏باشد و وقتی که به یک مقامی رسید او سوار آدم بشود، او هرجا دلش بخواهد‏‎ ‎‏انسان را می برد تا به هلاکت می رساند.‏

11 / 5 / 60 در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری محمدعلی رجایی (صحیفه امام، ج 15، ص 76)

‏***‏

‏ اختیار دست خود شماهاست و شماها باید برای این ملت خدمت کنید و‏‎ ‎‏خودتان را خدمتگزار مردم بدانید. اگر در ذهنتان بیاورید که من وزیرم و باید‏‎ ‎‏مردم از من ‏‏[‏‏اطاعت‏‏]‏‏ بکنند بدانید اصلاح نشدید.‏


‏     در ذهنتان حتی خلجان بکند، آقای رئیس جمهور در ذهنش خلجان بکند که‏‎ ‎‏من شخص اول مملکت هستم و چه و کذا، این اصلاح نشده است خلجانش‏‎ ‎‏هم از شیطان است. این خلجانش هم، او عمل نمی کند اما در ذهنش این‏‎ ‎‏خلجان را هم بیرون کند. و همین طور هر یک شماها خدمتگزار این مملکت‏‎ ‎‏هستید، خدمتگزار این ملت هستید... شما همان نظرتان به این باشد که‏‎ ‎‏تکلیف شرعی الهی خودتان را که مقامی را دارید و باید با این مقام خدمت‏‎ ‎‏کنید. این آلت است برای خدمت به مردم، خودش چیزی نیست و اگر خدمت‏‎ ‎‏به مردم کردید،مقام برای شما صلاحیت دارد، خوب است و اگر نشد مقام‏‎ ‎‏چیزی نیست.‏

31 / 5 / 60 در دیدار با اعضای هیأت دولت (صحیفه امام، ج 15، ص 124 و 125)

‏***‏

‏ باید انشاءاللّه همه تان خودتان را احساس کنید که، واقعاً‏‎ ‎‏احساس کنید خدمتگزارید، انبیا اینطور احساس را داشتند، انبیا خودشان را‏‎ ‎‏خدمتگزار می دانستند نه اینکه یک نبی ای خیال کند حکومت دارد به مردم،‏‎ ‎‏حکومت در کار نبوده، اولیاء بزرگ خدا، انبیاء بزرگ همین احساس را داشتند‏‎ ‎‏که اینها آمدند برای اینکه مردم را هدایت کنند، ارشاد کنند، خدمت کنند به‏‎ ‎‏آنها، شما هم احساس قلبی تان این مطلب باشد که واقعاً ما آمدیم که به این‏‎ ‎‏مردم خدمت کنیم و این خدمت به مردم، خدمت به خودمان است.‏

23 / 8 / 60 در دیدار با هیأت دولت (صحیفه امام، ج 15، ص 358)

‏***‏


‏ باید ما متوجه باشیم، ملت ما متوجه باشند که وقتی که‏‎ ‎‏مجلسشان یک مجلسی است که از طبقه متوسط است و توی این مجلس آن‏‎ ‎‏دوله ها و سلطنه ها و سلطنتی ها را نداریم و در دولت هم آنطور دولتهایی که‏‎ ‎‏افراد مرفه سرمایه دار کذا باشند نداریم، در ارتش هم آن افراد سپهبد و کذایی‏‎ ‎‏که املاک بی اندازه داشتند و آپارتمانهای چندین طبقه داشتند نداریم، این‏‎ ‎‏مملکت محفوظ می ماند. آن روزی که هر یک از شماها را ملت دید که از‏‎ ‎‏مرتبه متوسط می غلتید به طرف مرفه و دنبال این هستند که یا قدرت پیدا بکند‏‎ ‎‏یا تمکن پیدا کنید، مردم باید توجه داشته باشند و اینطور افرادی که بتدریج‏‎ ‎‏ممکن است یک وقتی خدای نخواسته پیدا بشود، آنها را سر جای خودشان‏‎ ‎‏بنشاند. اگر ملت می خواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی‏‎ ‎‏که آمال همه است برسد، باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل می دهند، آن‏‎ ‎‏که رئیس جمهور است، آن که مجلس هست، مجلسی هست، همه اینها را‏‎ ‎‏توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقه متوسط به طبقه بالا و به اصطلاح‏‎ ‎‏خودشان مرفه به آن طبقه برسد.‏

19 / 11 / 60 در دیدار هیأت دولت و نمایندگان مجلس (صحیفه امام، ج 16، ص 21)

‏***‏

‏ تا کشور ما این مقام را دارد که بحمداللّه از آن طبقه مرفه بالایی‏‎ ‎‏که امور را در دست گرفته اند مبرّی هست و امور کشور ما به دست امثال‏‎ ‎‏شماها و امور کشور ما به دست امثال این رئیس جمهورها و رئیس مجلس ها‏‎ ‎‏و نخست وزیرها و وزرا و وکلا هست، شما مطمئن باشید که نخواهد‏‎ ‎‏توانست یک قدرت خارجی این پیروزی را از بین ببرد.‏


‏     و آن روزی که دیدید و دیدند که انحراف در مجلس پیدا شد، انحراف از‏‎ ‎‏حیث قدرت طلبی و از حیث مال طلبی، در کشور، در وزیرها پیدا شد، در‏‎ ‎‏رئیس جمهور پیدا شد، آن روز بدانند که علامت اینکه شکست بخوریم،‏‎ ‎‏خود نمایی کرده، از آن وقت باید جلویش را بگیرند.‏

19 / 11 / 60 در جمع هیأت دولت و نمایندگان و مجلس و...(صحیفه امام، ج 16، ص 22 و 23)

‏***‏

‏ سرچشمه همه مصیبتهایی که ملت ها می کشند این است که متصدیان‏‎ ‎‏امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ از آنها باشد.‏‎ ‎‏و آنها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزش ها را به‏‎ ‎‏این می دانند که آنجایی که زندگی می کنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که‏‎ ‎‏مردم با آنها می کنند، رفتار عبید باموالی باشد، تمام افکارشان متوجه به این‏‎ ‎‏مسائل است. باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در‏‎ ‎‏شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم ـ عرض می کنم که ‏‎ ‎‏نخست وزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و اینها وضع روحیشان، به حسب نوع،‏‎ ‎‏وضع روحیشان این طور بود که چون قدرت را، تمام ارزشها را به قدرت‏‎ ‎‏می دانستند، تمام ارزش ها را به قدرت مالی می دانستند، به قدرتهای دیگر‏‎ ‎‏می دانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عبد بودند، در مقابل‏‎ ‎‏ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند. این وضع طبیعی این‏‎ ‎‏است که یک قشر اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ و مرفه، به یک‏‎ ‎‏کشوری حکومت کنند و قابل اجتناب نیست این. وقتی حکومت آن طور شد،‏‎ ‎‏دیگر نمی شود این را کسی خیال کند که قابل این است که این با مردم چه جور‏

‏باشد، از آن ور با دولتهای خارجی چه جور باشد. مقابل آنها از باب اینکه‏‎ ‎‏می دیدند آنها قدرتشان بیشتر است، خاضع بودند. هرجایی که توهم‏‎ ‎‏می کردند که به قدرتشان یک قدرت بالاتری یک صدمه ای بزند، مقابل او‏‎ ‎‏لنگ می انداختند و همه جور تواضعی می کردند برای اینکه آنجا را به دست‏‎ ‎‏داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هرچه خواستند بکنند با مردم.‏

‏     این یکی از الطاف بزرگ خدا بود که حکومت جمهوری اسلامی را و‏‎ ‎‏متصدیان امور اسلامی را از قشر مرفه و از آن اشراف و اعیان و سلطنه ها و‏‎ ‎‏ملک ها و اینها قرارنداد. و این اسباب این شد و می شود که وقتی که بنا شد که‏‎ ‎‏یک اشخاصی زندگیشان یک زندگی عادی باشد و ارزش را در این زندگی هم‏‎ ‎‏ندانند، ارزش را به ارزش انسانی، ارزش اسلامی بدانند، ارزش اخلاقی‏‎ ‎‏بدانند، اگر یک حکومتی ارزشهایش این طور ارزش باشد که ارزش اسلامی‏‎ ‎‏باشد، بخواهد خدمت به نوع خودش بکند، خودش را خدمتگزار بداند، اگر‏‎ ‎‏دیدش این باشد قهراً ملت با اوست و قهراً نمی تواند یک قدرت خارجی او را‏‎ ‎‏تحت تأثیر قرار بدهد. همیشه قدرت خارجی برای اینکه بر مردم مسلط‏‎ ‎‏بشود، این بالاتریها را می ترساند. آنها هم از باب اینکه تمام توجه شان به این‏‎ ‎‏بود که در بین ملت قدرتمند باشند، دارای یال و کوپال باشند، آنها را تسلیم‏‎ ‎‏می شد برای اینکه به اینها ظلم بکند. این وضع طبیعی این جور حکومت‏‎ ‎‏است. و وضع طبیعی حکومتی که از قشر غیر مرفه است، از خود این مردم‏‎ ‎‏درست شده است، وضع طبیعی اش این است که با مردم باشد و خدمت بکند‏‎ ‎‏و ارزش را، ارزش جاه و مقام نداند.‏

7 / 6 / 61 در دیدار با اعضای هیأت دولت (صحیفه امام، ج 16، ص 443 و 444)

‏***‏


‏ شما هر چه خوف دارید، از خودتان بترسید، از اینکه مبادا ـ خدای‏‎ ‎‏نخواسته ـ مسیر، یک مسیر دیگر بشود و راه، یک راه دیگری باشد و توجه به‏‎ ‎‏این چیزی که الان هست، از دست برود و مردمی بودن از دستتان برود. از این‏‎ ‎‏بترسید که اگر ـ خدای نخواسته ـ یک وقت این قضیه پیش آمد و شما از آن‏‎ ‎‏مردمی بودن بیرون رفتید و یک وضع دیگری پیدا کردید و خیال کردید‏‎ ‎‏حالایی که من نخست وزیرم، حالایی که من رئیس جمهورم، حالایی که من‏‎ ‎‏وزیر کذا هستم باید چه و چه و چه باشم، آنوقت بدانید که آسیب می بینید،‏‎ ‎‏یعنی آنوقت است که خارجیها به شما طمع می کنند.‏

7 / 6 / 61 در دیدار با اعضای هیأت دولت (صحیفه امام، ج 16، ص 446)

‏***‏

‏ من فیلمی که دیشب از مرحوم رجایی گذاشته بودند و منزلش را نشان‏‎ ‎‏می دادند، یک دفعه دیگر هم مثل اینکه دیدم این را، بعضی از اشخاصی که‏‎ ‎‏پیش من بودند می گفتند: ما رفتیم منزل آقای رجایی، این خوب نشان می داد،‏‎ ‎‏آنجا به این اندازه نیست، واقع مطلب این طور نیست، این یک چیز بزرگی کانه‏‎ ‎‏نشان دارد می دهد و حال آنکه ما که رفتیم منزلشان دیدیم که، مسأله این طور‏‎ ‎‏هم نیست. وقتی بنا شد که یک نفر رئیس جمهور شده، یا یک نفر‏‎ ‎‏نخست وزیر است، آقا منزلش آنطوری است و وضع عادی اش اینطوری‏‎ ‎‏است، این دیگر نمی شود که از یک قدرت بزرگی بترسد. برای چه بترسد؟‏‎ ‎‏این را که از او نمی گیرند. آن باید بترسد که می خواهد چپاول کند و می خواهد‏‎ ‎‏یک حکومت کذایی بکند، آن باید بترسد، اما رجایی ـ خدا رحمتش کند ـ و‏‎ ‎‏امثال اینها و باهنر و اینهایی که ما از دست دادیم، که این طور نبودند که‏‎ ‎‏زندگیشان جوری باشد که مبادا یک وقتی از دست ما برود، خاضع بشوند‏

‏پیش دیگران و برای اینکه زندگی را بیشترش بکنند زورگویی کنند به مردم.‏

‏     این یک عنایتی است که خدای تبارک و تعالی به این ملت کرد و از خود‏‎ ‎‏مردم، از خود این توده ها از بازار، از کوچه ها و خانه ها، افراد منبعث شدند و‏‎ ‎‏حکومت تشکیل دادند. وقتی از بازار، مردم حکومت را تشکیل دادند،‏‎ ‎‏می دانند که بازار وضعش چه جوری است. وقتی که از بین خود مردمی که‏‎ ‎‏مرفه نیستند، اینها آمدند و خودشان هم نظیر آنها هستند، اینها به درد دل مردم‏‎ ‎‏می توانند برسند. من اینکه عرض می کنم، نمی خواهم از شما تعریف کنم،‏‎ ‎‏برای اینکه می ترسم تعریف کنم. این برای این است که تنبّه بدهم، تنبّه بدهم‏‎ ‎‏به اینکه تا وضع این طوری است، حکومت برقرار است، حکومت اسلامی‏‎ ‎‏برقرار است. تا وضع دولت، مجلس، ـ نمی دانم ارتش، رؤسای ارتش،‏‎ ‎‏فرماندهان همه جا این وضع است که می بینیم الان و مشاهده می کنیم، شما‏‎ ‎‏خوف از اینکه یک آسیبی این جمهوری اسلامی به آن برسد، از این خوف‏‎ ‎‏نداشته باشید. ‏

7 / 6 / 61 در دیدار با اعضای هیأت دولت (صحیفه امام، ج 16، ص 445 و 446)

‏***‏

‏ شما ملاحظه کرده اید، تاریخ مرحوم مدرس را دیده اید: یک سید خشکیدۀ‏‎ ‎‏لاغرِ ـ عرض می کنم لباس کرباسی ـ که یکی از فحشهایی که آن شاعر به او‏‎ ‎‏داده بود، همین بود که تنبان کرباسی پوشیده ـ یک همچو آدمی در مقابل آن‏‎ ‎‏قلدری که هرکس آن وقت را ادارک کرده می داند که زمان رضاشاه غیر زمان‏‎ ‎‏محمدرضا شاه بود. آن وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود،‏‎ ‎‏در مقابل او همچو ایستاد، در مجلس، در خارج که یک وقت گفته بود: سید‏‎ ‎‏چه از جان من می خواهی؟ گفته بود که می خواهم که تو نباشی، می خواهم تو‏‎ ‎

‏ ‏


‏نباشی! این آدم که ـ من درس ایشان یک روز رفتم ـ می آمد در مدرسۀ‏‎ ‎‏سپهسالار ـ که مدرسۀ شهید مطهری است حالا ـ درس می گفت ـ من یک روز‏‎ ‎‏رفتم درس ایشان ـ مثل اینکه هیچ کاری ندارد، فقط طلبه ای است دارد درس‏‎ ‎‏می دهد؛ این طور قدرت روحی داشت. در صورتی که آن وقت در کوران آن‏‎ ‎‏مسائل سیاسی بود که باید حالا بروند مجلس و آن بساط را درست کند. از‏‎ ‎‏آنجا ـ پیش ما ـ رفت مجلس. آن وقت هم که می رفت مجلس، یک نفری بود‏‎ ‎‏که همه از او حساب می بردند. من مجلس آن وقت را هم دیده ام، کِانَّهُ مجلس‏‎ ‎‏منتظر بود که مدرس بیاید؛ با اینکه با او بد بودند، ولی مجلس کِانَّهُ احساس‏‎ ‎‏نقص می کرد وقتی مدرس نبود. وقتی مدرس می آمد، مثل اینکه یک چیز‏‎ ‎‏تازه ای واقع شده. این برای چه بود؟ برای اینکه یک آدمی بود که نه به مقام‏‎ ‎‏اعتنا می کرد و نه به دارایی و امثال ذلک؛ هیچ اعتنا نمی کرد؛ نه مقامی او را‏‎ ‎‏جذبش می کرد ‏‏[‏‏نه دارایی‏‏]‏‏ ... خودش این طور بود، فرمانفرمای آن روز ـ حالا‏‎ ‎‏که من می گویم «فرمانفرما»، شما به ذهنتان نمی آید که یعنی چه ـ فرمانفرمای‏‎ ‎‏آن روز وارد شده بود منزلش. گفته بود که به او، حضرت والا، من قلیان را‏‎ ‎‏آبش را می ریزم، تو این را، آتش سرخ کن را درست کن، یا بعکس. از اینجا‏‎ ‎‏همچو او را کوچک می کرد که دیگر نه، طمع دیگر نمی توانست بکند. وقتی‏‎ ‎‏این طور با او رفتار کرد که بیا این آتش سرخ کن را گردش بده، آن آدمی که همه‏‎ ‎‏برایش تعظیم می کردند، همه برایش چه می کردند، این وقتی این طوری‏‎ ‎‏می رسیده، این شخصیتها را این طوری از بین می برد که مبادا طمع کند که از‏‎ ‎‏ایشان چیزی بخواهد.‏

‏     من بودم آنجا که یک کسی یک چیزی نوشته بود، زمان قدرت رضاشاه،‏‎ ‎‏زمانی که آن وقت باز شاه نبود ـ آن وقت یک قلدر نفهمی بود که هیچ چیز را‏‎ ‎

‎ ‎


‏ابقا نمی کرد ـ یک کسی آمد گفت: من یک چیزی نوشتم برای عدلیه، شما‏‎ ‎‏بدهید ببرند پیش حضرت اشرف که ـ یک همچو تعبیرهایی ـ که ببینند. گفت:‏‎ ‎‏رضاخان، که باز نمی داند اصلش عدلیه را با «الف» می نویسند یا با «ع»‏‎ ‎‏می نویسند؛ من بدهم این را او ببیند؟ نه اینکه این را در غیاب می گفت، در‏‎ ‎‏حضورشان هم می گفت. این جوری بود وضعش.‏

‏     این چه بود؟ برای اینکه وارسته بود، وابسته به هواهای نفس نبود، «اتخذ‏‎ ‎‏الٰهَهُ هَویٰهُ»‏‎[2]‎‏ نبود. این، هوای نفسانی خودش را اله خودش قرار نداده بود، این‏‎ ‎‏اله خودش را خدا قرار داده بود. این برای مقام و برای جاه و برای وضعیت کذا‏‎ ‎‏نمی رفت عمل بکند، او برای خدا عمل می کرد. کسی که برای خدا عمل‏‎ ‎‏می کند، وضع زندگی اش هم آن است، دیگر از آن وضع بدتر که دیگر‏‎ ‎‏نمی شود برایش، برای چه دیگر چه بکند؟ از هیچ کس هم نمی ترسید. وقتی‏‎ ‎‏که رضاشاه ریخت به مجلس که فریاد می زدند آن قلدرهای اطرافش که زنده‏‎ ‎‏باد کذا و زنده باد کذا، مدرس رفت ایستاد و گفت که مرده باد کذا، زنده باد‏‎ ‎‏خودم. خوب، در مقابل او، شما نمی دانید حالا، در مقابل او ایستادن یعنی چه‏‎ ‎‏و او ایستاد. این برای این بود که از هواهای نفسانی آزاد بود، وارسته بود،‏‎ ‎‏وابسته نبود.‏

7 / 6 / 61 در دیدار با اعضای هیأت دولت (صحیفه امام، ج 16، ص 453ـ451)

‏***‏

‏ ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ نشینی را از این ملت بزداییم.‏‎ ‎


‏اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طوری که خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی می خواهد، در جامعۀ ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخ نشینی‏‎ ‎‏به پایین بکشید، خود کاخ نشینی این خوی را می آورد، ممکن است که در بین‏‎ ‎‏آنها هم کسی پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتی که الان‏‎ ‎‏کوخ نشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبهه ها‏‎ ‎‏و پشت جبهه ها، این کوخ نشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوی‏‎ ‎‏کوخ نشینی و خوی اینکه توجه به کاخها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید‏‎ ‎‏ادامه بدهید زندگی صحیح اسلامی را. آن خوی کاخ نشینی مضر است،‏‎ ‎‏خودش مضر نیست، خُویَش مضر است لکن خود او، این خوی را دنبال‏‎ ‎‏دارد... لکن وقتی خوی زمینخواری و باغداری و کاخ نشینی در بین مردم‏‎ ‎‏باشد، این اسباب این می شود که انحطاط اخلاقی پیدا بشود. اکثر این خویهای‏‎ ‎‏فاسد از طبقۀ مرفه به مردم دیگر صادر شده است.‏

1 / 1 / 62 به مناسبت حلول سال جدید (صحیفه امام، ج 17، ص 375 و 376)

‏***‏

‏ آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که‏‎ ‎‏خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آنها تأثیر بکند،‏‎ ‎‏آن روز است که باید ما فاتحۀ اسلام را بخوانیم.‏

1 / 1 / 62 در جمع شورای مرکزی ائمه جمعه به مناسبت حلول سال جدید (صحیفه امام، ج 17، ص 376)

‏***‏

‏ بحمداللّه امروز وارد مسائل سیاسی شدن دیگر عیبی ندارد، ولی باید‏‎ ‎‏توجه کنید که همه متوجه شما هستند، لذا زیّ اهل علم خودتان را حفظ کنید.‏‎ ‎


‏درست مانند علمای گذشته ساده زندگی کنید. در گذشته چه طلبه و چه عالم‏‎ ‎‏بزرگ شهر، زندگیشان از سطح معمولی مردم پایینتر بود و یا مثل آنها بود.‏‎ ‎‏امروز سعی کنید زندگیتان از زیّ آخوندی تغییر نکند. اگر روزی از نظر‏‎ ‎‏زندگی از مردم عادی بالاتر رفتید بدانید که دیر یا زود مطرود می شوید؛ برای‏‎ ‎‏اینکه مردم می گویند ببینید آن وقت نداشتند که مثل مردم زندگی می کردند،‏‎ ‎‏امروز که دارند و دستشان می رسد از مردم فاصله گرفتند. باید وضع مثل سابق‏‎ ‎‏باشد، باید طوری زندگی کنیم که نگویند طاغوتی هستیم.‏

4 / 3 / 62 در جمع شورای مرکزی ائمه جمعه استان تهران (صحیفه امام، ج 17، ص 453 و 452)

‏***‏

‏ داشتن مال، داشتن خانه، داشتن چیز، اینش مهم نیست. مهم‏‎ ‎‏این است که قلب انسان را، قلب انسان را اینها تسخیر کنند. اینکه مال اندوزی‏‎ ‎‏و ثروت اندوزی مذموم است برای این است که این مال اندوزی و‏‎ ‎‏ثروت اندوزی و امثال اینها و زرق و برق دنیا دل انسان را می کشاند به طرف‏‎ ‎‏غیرخدا و از آن ضیافتهای خدا محروم می کند.‏

21 / 3 / 62 درجمع ائمه جمعه و جماعات تعدادی از شهرهای ایران و... (صحیفه امام، ج 17، ص 493)

‏***‏

‏ اگر روحانیون از آن زیّ که مشایخ ما در طول تاریخ داشته اند و ائمۀ هدی‏‎ ‎‏ـ سلام اللّه علیهم ـ داشته اند، ما اگر خارج بشویم خوف این است که یک‏‎ ‎‏شکستی به روحانیت بخورد و شکست به روحانیت شکست به اسلام است.‏‎ ‎‏اسلام با استثناء روحانیت محال است که به حرکت خودش ادامه بدهد.‏‎ ‎‏اینهایند که اسلام را معرفی می کنند و به پیش می برند و از اول هم همین طور‏‎ ‎‏بوده اگر ما از زیّ متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای نخواسته توجه به‏‎ ‎


‏مادیات بکنیم، در صورتی که خودمان را با اسم روحانی معرفی می کنیم، این‏‎ ‎‏منتهی ممکن است بشود به اینکه روحانیت شکست بخورد.‏

28 / 4 / 62 در جمع اعضای مجلس خبرگان (صحیفه امام، ج 18، ص 13)

‏***‏

‏ این طور هم نیست که انسان خیال کند که شیطان می آید ابتدائاً‏‎ ‎‏به آدم می گوید که بیا برو طاغوتی بشو، این را نمی گوید. قدم به قدم انسان را‏‎ ‎‏پیش می برد، وجب به وجب انسان را پیش می برد. امروز اینکه اشکالی ندارد،‏‎ ‎‏اگر جلویش را گرفتید طمعش بریده می شود و اگر جلویش را نگرفتید فردا‏‎ ‎‏یک قدم دیگر جلو می رود. یک وقت می بینید که این طلبه زاهد عابد که در‏‎ ‎‏مدرسه زندگی می کرد با آن وضعی که همه می دانید، متحول شد به یک نفر‏‎ ‎‏انسان طاغوتی به حدود خودش و از آن وضع طلبگی که مشایخ ما بر آن وضع‏‎ ‎‏بوده اند یک وقت خارج شده است و شده است یک انسانی که همه همّش‏‎ ‎‏صرف دنیاست. به تدریج می شود این امور. از قدم اول انسان باید جلویش را‏‎ ‎‏بگیرد. اگر مبتلا شد، ابتلا دیگر پشت سرهم می آید. این طور نیست که انسان‏‎ ‎‏یک وقتی بعداز اینکه ریشه دنیا در دل انسان قوی شد بتواند بکند آن را... .‏

‏     شمایی که مردم را تحذیر از دنیا می کنید، اگر خدای نخواسته خودتان‏‎ ‎‏توجه تان به دنیا باشد و حریص در دنیا، مردم دیگر از شما باور نمی کنند بلکه‏‎ ‎‏انحرافات در آنها پیدا می شود.‏

28 / 4 / 62 در جمع اعضای مجلس خبرگان (صحیفه امام، ج 18، ص 15 و 14 و 13)

‏***‏

‏ اگر بخواهید بی خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق‏‎ ‎‏دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاحهای پیشرفته آنان و شیاطین و توطئه های آنان‏‎ ‎


‏در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند خود را به ساده‏‎ ‎‏زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید.‏‎ ‎‏مردان بزرگ که خدمت های بزرگ برای ملت های خود کرده اند، اکثر ساده‏‎ ‎‏زیست و بی علاقه به زخارف دنیا بوده اند. آنها که اسیر هواهای پست‏‎ ‎‏نفسانی و حیوانی بوده و هستند برای حفظ یا رسیدن به آن  تن به هر ذلت و‏‎ ‎‏خواری می دهند و در مقابل زور و قدرتهای شیطانی خاضع و نسبت به‏‎ ‎‏توده های ضعیف، ستمکار و زورگو هستند، ولی وارستگان به خلاف آنانند،‏‎ ‎‏چرا که با زندگانی اشرافی و مصرفی نمی توان ارزشهای انسانی ـ اسلامی را‏‎ ‎‏حفظ کرد.‏

7 / 3 / 63 پیام به مناسبت گشایش دومین دوره مجلس شورای اسلامی (صحیفه امام، ج 18، ص 471)

‏***‏

‏ مساله دیگر، مسأله تشریفات حوزه های روحانیت است که دارد زیاد‏‎ ‎‏می شود. وقتی تشریفات زیاد شد، محتوا کنار می رود. وقتی ساختمان ها و‏‎ ‎‏ماشینها و دم و دستگاهها زیاد شود، موجب می شود بنیه فقهی اسلام صدمه‏‎ ‎‏ببیند، یعنی با این بساطها نمی شود شیخ مرتضی و صاحب جواهر تحویل‏‎ ‎‏جامعه داد. این موجب نگرانی است و واقعاً نمی دانم با این وضع چه کنم. این‏‎ ‎‏تشریفات اسباب آن می شود که روحانیت شکست بخورد. زندگی صاحب‏‎ ‎‏جواهر را با زندگی روحانیون امروز که بسنجیم، خوب می فهمیم که چه‏‎ ‎‏ضربه ای به دست خودمان به خودمان می زنیم.‏

11 / 6 / 63 در جمع اعضای شورای نگهبان (صحیفه امام، ج 19، ص 42)

‏***‏

‏ یکی از امور مهم هم این است که روحانیون باید ساده زندگی‏‎ ‎


‏کنند. آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا و حفظ کرده است، این است‏‎ ‎‏که ساده زندگی کردند. آنهایی که منشأ آثار بزرگ بودند، در زندگی ساده‏‎ ‎‏زندگی کردند. آنهایی که در بین مردم موجّه بودند که حرف آنها را می شنیدند،‏‎ ‎‏آنها ساده زندگی کردند. شاید آقایان کمی شان یادشان باشد، در آن وقتی که ما‏‎ ‎‏اوایلی که آمدیم قم، که در آن جا چه اشخاصی بودند، شخص اول قم در جهت‏‎ ‎‏زهد و تقوا و اینها مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمی، مرحوم آشیخ مهدی و عدۀ‏‎ ‎‏دیگری، و شخص نافذ آن جا و متقی، مرحوم آمیرزا سید محمد برقعی و‏‎ ‎‏مرحوم آمیرزا محمد ارباب؛ همۀ اینها را من منزل هایشان رفتم. آن که ریاست‏‎ ‎‏صوری مردم را داشت و ریاست معنوی هم داشت، با آن که زاهد بود، در‏‎ ‎‏زندگی مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابوالقاسم؛ من گمان ندارم هیچ طلبه ای مثل‏‎ ‎‏او بود، زندگی اش یک زندگی ای بود که مثل سایر طلبه ها، اگر کمتر نبود، بهتر‏‎ ‎‏نبود، کمتر هم بود. مرحوم آمیرزا محمد ارباب که من رفتم مکرر منزلشان،‏‎ ‎‏یک منزلی داشت دوسه تا اتاق داشت خیلی ساده، بسیار ساده. مرحوم آشیخ‏‎ ‎‏مهدی همین طور، سایرین هم همین طور، عده هم زیاد بودند آن وقت. وقتی‏‎ ‎‏انسان در آن محیط واقع می شد که اینها را می دید، همین دیدن اینها برای‏‎ ‎‏انسان یک درسی بود، وضع زندگی آنها برای انسان، یک وضعی بود، درس‏‎ ‎‏بود برای انسان، عبرت بود. هرچه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای‏‎ ‎‏اینکه خانه تان بهتر باشد، از معنویت تان به همین مقدار، از ارزش تان به همین‏‎ ‎‏مقدار کاسته می شود.‏

16 / 2 / 64 در جمع روحانیون شهرهای مختلف ایران (صحیفه امام، ج 19، ص 252 و 251)

‏***‏

‏ از اهم مسائلی که باید تذکر بدهم، مسأله ای است که به همۀ‏‎ ‎


‏روحانیت ودست اندرکاران کشور مربوط می شود و همیشه نگران آن هستم‏‎ ‎‏که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به‏‎ ‎‏ما منّت گذاشتند، به واسطۀ اعمال ما از ما نگران بشوند، زیرا آن چیزی که‏‎ ‎‏مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطۀ آن دنبال ما و شما آمده اند و اسلام را‏‎ ‎‏ترویج نموده و جمهوری اسلامی را بپا کردند و طاغوت را از میان بردند،‏‎ ‎‏کیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته مردم ببینند که آقایان وضع‏‎ ‎‏خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت و آمدهایشان‏‎ ‎‏مناسب شأن روحانیت نیست و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان‏‎ ‎‏بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی همان. البته من این نکته را عرض کنم، یک دسته ای که در‏‎ ‎‏معرض خطر هستند باید خودشان را حفظ کنند ولی همین ها هم باید مواظب‏‎ ‎‏باشند که زاید بر میزان نباشد. شما گمان نکنید که اگر با چندین اتومبیل بیرون‏‎ ‎‏بیایید. وجهه تان پیش مردم بزرگ می شود. آن چیزی که مردم به آن توجه‏‎ ‎‏دارند و موافق مذاق عامه است، اینکه زندگی شما ساده باشد، همان طوری که‏‎ ‎‏سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین و ائمۀ ما زندگی شان ساده و عادی‏‎ ‎‏بود بلکه پایین تر از عادی. آنها هم که جمهوری اسلامی را بپا کردند، مردم‏‎ ‎‏عادی هستند و کسانی که بالا بالاها نشسته اند، هیچ دخالتی در این مسائل‏‎ ‎‏نداشته و ندارند. این مردم بازار و کشاورز و کارگران کارخانه ها و طبقات‏‎ ‎‏ضعیف ـ به حسب دنیا و قوی به حسب آخرت ـ هستند که این توقع را دارند‏‎ ‎‏که اگر خدای نخواسته نفوس این مردم از ما منحرف بشود، ضرر آن برای ما‏‎ ‎‏تنها نیست، بلکه برای اسلام است و ما باید حفظ کنیم آنهایی را که اسلام و‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی را نگه داشته اند و بعد از این هم نگه خواهند داشت و حفظ‏‎ ‎


‏آن به این است که زندگی ما ساده و عادی باشد.‏

‏     آنهایی هم که می خواهند خودشان را حفظ کنند، باید بدانند که گاهی با‏‎ ‎‏یک اتومبیل پیکان بهتر می توانند محفوظ باشند تا وسیلۀ دیگر. و ائمۀ جمعه‏‎ ‎‏و جماعاتی که اگر عادی بیرون بیایند ممکن است از بین بروند، باید به آن‏‎ ‎‏مقداری حفظ کنند که زیاد نباشد و این طور نباشد که امام جمعه ای وقتی در‏‎ ‎‏خیابان می آید، خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه بیندازند، این طور چیزها‏‎ ‎‏حیثیتشان را در جامعه ساقط می کند. بزرگی شما آقایان به دنیا نیست، بزرگی‏‎ ‎‏شما به آخرت است و به اینکه پیش خدا آبرومند باشید و این یک مسألۀ مهمی‏‎ ‎‏است که دخالت در حفظ جمهوری اسلامی دارد و ما باید خیلی مواظب‏‎ ‎‏باشیم و اهل علم و دولت و دست اندرکاران بیشتر باید مواظب باشند، چرا که‏‎ ‎‏همه دنبال این هستند که نقطه ضعفی، خصوصاً از اهل علم پیدا کنند و در همه‏‎ ‎‏جا مطرح سازند. و ما باید به گونه ای زندگی کنیم که اگر چنانچه آن را از ما‏‎ ‎‏گرفتند، حسرت نخوریم.‏

25 / 4 / 64 در جمع اعضای مجلس خبرگان (صحیفه امام، ج 19، ص 318 و 317)

‏***‏

‏ البته، من نسبت به همۀ مسائل مربوط به مطبوعات نمی توانم نظر‏‎ ‎‏بدهم. الان آنچه مربوط به مسائل آخر است، این است که رادیو ـ تلویزیون و‏‎ ‎‏مطبوعات مال عموم است ـ چنانچه شما هم همین اعتقاد را دارید که عموم بر‏‎ ‎‏آنها حق دارند ـ از این جهت من به سهم خود خیال دارم که راجع به من کم‏‎ ‎‏باشد، مگر در مواقع حساسی که لازم است که آن هم باید از ما سؤال شود که‏‎ ‎‏آیا مطلبی را باید نقل بکنند یا خیر. والاّ آنچه خوب است در رادیو ـ تلویزیون‏‎ ‎


‏و مطبوعات باشد، آن است که برای کشور اثری داشته باشد. مثلاً اگر زارعی‏‎ ‎‏خوب زراعت کرد و زراعتش خوب بود، شما این شخص را به جای مقامات‏‎ ‎‏کشور در صفحۀ اول بگذارید و زیرش بنویسید این زارع چگونه بوده است،‏‎ ‎‏این منتشر بشود. و یا کارمندی خوب کار کرد، و یا اگر طبیبی عمل خوبی‏‎ ‎‏انجام داد، عکس او را در صفحۀ اول چاپ کنید و بنویسید که این عملش‏‎ ‎‏چطور بوده است. این باعث تشویق اطبا می شود و بیشتر دنبال کار می روند. یا‏‎ ‎‏مثلاً اگر کسی کشفی کرد، باید مفصل با عکس و مطلب باشد، یا اگر کسی‏‎ ‎‏سارقی را دستگیر نمود، و یا یک کشاورز و یا هنرمند و یا جراح که متأسفانه‏‎ ‎‏نه اسمشان است و نه عکسشان. در حالی که اینها لایقند تا در روزنامه ها‏‎ ‎‏مطرح شوند. خلاصه، باید اساس تشویق اشخاصی باشد که در این کشور‏‎ ‎‏فعالیت می کنند... بنابراین آنچه راجع به خودم می گویم این است که اگر قرار‏‎ ‎‏است عکس مرا بگذارید، به جای آن، عکس یک رعیت را بگذارید و زیرش‏‎ ‎‏بنویسید این رعیت چه کار مهمی کرده است.‏

10 / 6 / 64 در جمع مسئولین روزنامه های اطلاعات، جمهوری اسلامی، کیهان (صحیفه امام، ج 19، ص 362 و 361)

‏***‏

‏ حکومت، حکومت حضرت امیرسلام اللّه علیه و وضع حکومت او را ما‏‎ ‎‏در نظر بگیریم و کسانی که در حکومت هستند و در دستگاههای دولتی‏‎ ‎‏هستند، سیره آن بزرگوار را درنظر بگیرند و ببینند که باید چه بکنند. البته‏‎ ‎‏قدرت اینکه آن طور کسی عمل بکند، ماها نداریم، کسی ندارد. به طوری که‏‎ ‎‏نقل کردند در یکی از چیزهایی که به بعض از عمال خودشان نوشتند،‏‎ ‎


‏نوشته اند که «سر قلمها را نازک بگیرند، سطرها را نزدیک هم بنویسید، از‏‎ ‎‏چیزهایی که فایده ندارد، احتراز کنید»‏‎[3]‎‏، این یک دستوری هست برای همه؛‏‎ ‎‏یعنی، دستوری هست برای کسانی که در بیت المال دست دارند. این طور‏‎ ‎‏حضرت امیر ـ سلام اللّه علیه ـ در وقت حکومتش دستور می دهد برای‏‎ ‎‏صرفه جویی. او مضایقه می کند که در یک صفحه که می شود ده سطر نوشت،‏‎ ‎‏پنج سطر نوشته بشود؛ یک قلم که می تواند آن مرکبی که در آن وقت بوده‏‎ ‎‏است صرف کند، سرش ریزه باشد تا کم صرف بشود حرف های غیراصولی‏‎ ‎‏نوشته نشود، که صرفه واقع بشود. باز از ایشان نقل شده است که حساب‏‎ ‎‏بیت المال را می کشیدند؛ چراغی روشن بود، شمعی روشن بود و کسی آمد با‏‎ ‎‏ایشان حرف دیگری می خواست بزند شمع را خاموش کردند، که این مال‏‎ ‎‏بیت المال است، تو می خواهی حرف دیگری بزنی.‏

‏     ما چه کنیم با بیت المال مسلمین؟ وظیفه حکومتها چیست با بیت المال‏‎ ‎‏مسلمین؟ این مسأله، مسألۀ این نیست که در آنوقت و در حکومت حضرت‏‎ ‎‏امیر باشد؛ این دستور است در طول تاریخ برای کسانی که متکفل حکومت‏‎ ‎‏هستند که تا اندازه ممکن در بیت المال تصرف نکنند، یک دِرهَمش در آن‏‎ ‎‏طرف حساب دارد. باید حساب بدهیم، باید در پیشگاه خدای تبارک و تعالی،‏‎ ‎‏در کارهایی که می کنیم تصرفهایی که در بیت المال می کنیم، باید بعد حساب‏‎ ‎‏بدهیم چرا؟ زیاده روی شده باشد، مجازات دارد؛ عدالت شده باشد، مجازات‏‎ ‎‏خیر دارد. بیت المال مسلمین را بزرگ بشمارید. حکومتهای اسلامی باید‏‎ ‎‏بیت المال مسلمین را برای جلال و جبروت خودشان صرف نکنند،‏‎ ‎


‏بیت المال مسلمین صرف آن چیزی بشود که برای مسلمین است.‏‎ ‎‏وزارتخانه ها باید وقتی که می بینند که کارمندِ بیت المال مسلمین هستند و‏‎ ‎‏مسلمین هستند و از آنجا حقوق می گیرند و ارتزاق می کنند و اداره، اداره‏‎ ‎‏بیت المال مسلمین است، حتی در آن مسائلی که حضرت امیر گفته ملاحظه‏‎ ‎‏کنند، کوچک نشمرند مسأله را، مسألۀ بیت المال مسلمین است و دستور،‏‎ ‎‏دستور اسلام است به حد ضرورت.‏

13 / 6 / 64 در دیدار اعضای هیأت دولت و... (صحیفه امام، ج 19، ص 375ـ373)

‏***‏

‏ خلاصۀ کلام اینکه بیان این واقعیت که در حکومت اسلامی‏‎ ‎‏بهای بیشتر و فزون تر از آن کسی است که تقوا داشته باشد، نه ثروت و مال و‏‎ ‎‏قدرت و همۀ مدیران و کارگزاران و رهبران و روحانیون نظام و حکومت‏‎ ‎‏عدل موظفند که با فقرا و مستمندان و پابرهنه ها بیشتر حشر و نشر و جلسه و‏‎ ‎‏مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمکنین و مرفهین، و در کنار‏‎ ‎‏مستمندان و پابرهنه ها بودن و خود را در عرض آنان  دانستن و قرار دادن،‏‎ ‎‏افتخار بزرگی است که نصیب اولیاء شده و عملاً به شبهات و القائات خاتمه‏‎ ‎‏می دهد، که بحمداللّه در جمهوری اسلامی ایران، اساس این تفکر و بینش در‏‎ ‎‏حال پیاده شدن است.‏

6 / 5 / 66 قسمتی از پیام برائت به زائرین بیت اللّه الحرام (صحیفه امام، ج 20، ص 341 و 340)

‏***‏

‏ آخرین نکته ای که در این جا ضمن تشکر از علماء و روحانیون و‏‎ ‎


‏دولت خدمتگزار حامی محرومان باید از باب تذکر عرض کنم و بر آن تأکید‏‎ ‎‏نمایم، مسأله ساده زیستی و زهدگرایی علماء و روحانیت متعهد اسلاماست‏‎ ‎‏که من متواضعانه و به عنوان یک پدر پیر از همۀ فرزندان و عزیزان روحانی‏‎ ‎‏خود می خواهم که در زمانی که خداوند بر علما و روحانیون منت نهاده است‏‎ ‎‏و ادارۀ کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیاء را به آنان محول فرموده است، از زیّ‏‎ ‎‏روحانی خود خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که‏‎ ‎‏دون شأن روحاینت و اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران است، پرهیز کنند و‏‎ ‎‏بر حذر باشند که هیچ آفت و خطری برای روحانیت و برای دنیا و آخرت آنان‏‎ ‎‏بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نیست که بحمدالللّه روحانیت‏‎ ‎‏متعهد اسلام امتحان زهدگرایی خود را داده است، ولی چه بسا دشمنان قسم‏‎ ‎‏خوردۀ اسلام و روحانیت بعد از این برای خدشه دار کردن چهرۀ این‏‎ ‎‏مشعل داران هدایت و نور دست به کار شوند و با کمترین سوژه ای به اعتبار‏‎ ‎‏آنان لطمه وارد آورند که انشاءاللّه موفق نمی شوند.‏

6 / 5 / 66 قسمتی از پیام برائت به زائرین بیت اللّه الحرام (صحیفه امام، ج 20، ص 343 و 342)

‏***‏

‏ من اکثر موفقیتهای روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی‏‎ ‎‏در ارزش عملی وزهد آنان می دانم و امروز هم این ارزش نه تنها‏‎ ‎‏نباید به فراموشی سپرده شود که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ‏‎ ‎‏چیزی به زشتی دنیا گرایی روحانیت نیست، و هیچ وسیله ای هم نمی تواند‏‎ ‎‏بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند، چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا‏‎ ‎‏بخواهند با دلسوزی های بی مورد مسیر زهدگرایی آنان را منحرف سازند و‏‎ ‎‏گروهی نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفداری از سرمایه داری و‏‎ ‎


‏سرمایه داران متهم نمایند.‏

29 / 4 / 67 قسمتی از پیام امام به مناسبت پذیرش قطعنامه 598 (صحیفه امام، ج 21، ص 99)

‏***‏

‏ ملت... توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلای مجلس از طبقه ای باشند‏‎ ‎‏که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در‏‎ ‎‏فکر رفاه آنان باشند نه از سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و‏‎ ‎‏غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را‏‎ ‎‏نمی توانند بفهمند.‏

26 / 11 / 61 ـ وصیت نامه سیاسی ـ الهی (صحیفه امام، ج 21، ص 422)

‏***‏

‏ زندگی انسانی شرافتمندانه را ولو با مشکلات، بر زندگانی ننگین بردگی‏‎ ‎‏اجانب ولو با رفاه حیوانی ترجیح دهید.‏

‏همان، ص 433 ‏

‏ ‏

‏ ‏


‎ ‎

  • قبل از کاربرد واژه «ویلا» به خانه های بزرگ «پارک» می گفتند.
  • سورۀ فرقان، آیۀ 43: «هوای نفسانی خود را به خدایی گرفته است».
  • نهج البلاغه، کلمات 307