52ـ موقعی که خدمت امام می رسیدیم و سینی غذایشان را می بردیم داخل اتاق، امام می گفتند: آن لامپ را خاموش کنید، منظورشان لامپ راهرو بود که حالا مثلاً چون وارد اتاق شدیم آن لامپ راهرو لازم نیست که روشن بماند. امام تا این اندازه از اسراف و زیاده روی پرهیز داشتند.
53ـ امام وقتی می دیدند شیرآب چکه می کند ناراحت می شدند و می گفتند این شیرآب را سفت ببندید تا چکه نکند و آب هدر نرود. جوراب های امام که پاره می شد، دور نمی انداختند، بلکه می فرمودند بدوزند یا وصله کنند.
54ـ روزی خبرنگاری پرسید امام غذایشان چیست و شما معمولاً چه غذایی برای ایشان تدارک می بینید؟ پاسخ دادم که امام هر روز ناهار آبگوشت می خورند و شبها نان و پنیر و انگور یا نان و پنیر و خربزه و یک لیوان دوغ.
***