21ـ امام در قم که بودند خیلی از شبها به خانۀ شهدا و فضلای حوزه سر می زدند. یک شب بنا بود به منزل یکی از روحانیونی برویم که خانه اش در کوچه ای بود که ماشینهای بزرگ و یا معمولی نمی توانستند به آن وارد بشوند. ما قبلاً کوچه را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که غیر از ژیان ماشین دیگری به آن کوچه نمی تواند برود. یک اتومبیل ژیان تهیه کرده و با امام حرکت کردیم. در مراجعت دوباره در همان ماشین نشستیم و از آن کوچه تنگ بیرون آمدیم. یکی از برادران یک پیکان تهیه کرده و به امام پیشنهاد شد
که بفرمایید در ماشین دیگر سوار شوید چون وضع این ماشین خوب نیست و هوا هم گرم است. امام فرمودند: این ماشین دارد می رود و هیچ طوریش نیست با همین ماشین می رویم.
22ـ سطح زندگی امام از نظر تغذیه، اسکان، استفاده از وسایل شخصی و دیگر امور زندگی از افراد طبقه سه جامعه هم پایین تر بود. با اینکه ایشان رهبر یک حکومت بودند و یک شخصیت سیاسی و جهانی داشتند، اما حاضر نبودند حتی کوچکترین قدمی در جهت بسط زندگی شخصی شان بردارند. ما همواره در تأمین نیازهای زندگی امام این ترس را داشتیم که مبادا کالایی تهیه کنیم که از نظر قیمت بالای آن بر ما اشکال گرفته و مورد عتاب ایشان واقع شویم. بارها اتفاق می افتاد که امام به جهت برخی از امور از جمله رنگ آمیزی منزلشان، زیادی مصرف آب و برق و استفادۀ نامناسب از وسایل منزل، از ما بازخواست می کردند.
23ـ امام مسئولان دفترشان را موظف کرده بودند که کارهای عمومی و بیت المال را از امور شخصی زندگی جدا کنند. تمام مخارج زندگی شخصی منزل امام از غیر از سهم امام و بیت المال تأمین می شد. ایشان برای امور زندگی خویش جدولی تهیه کرده بودند که مسئولان دفتر طبق آن جدول هر روز موظف به ارائۀ گزارش کلیه خریدها و وسایل شخصی بودند.
بارها پیش می آمد که امام ما را می خواستند و به عنوان مثال می فرمودند: «این افزایش 10 یا 20 تومانی که در جدول دیده می شود برای چیست؟» یک روز مرا خواستند و فرمودند: «در منزل من روزانه سه قرص نان مصرف می شود، اینجا در جدول و صورتحساب یک قرص نان اضافه خریداری شده برای چیست؟»
24ـ هر موقع می خواستیم برای حضرت امام وسیله ای بخریم، به ما می فرمودند: هنگام خرید با فروشنده جنس، طی کنید که ما حق پس دادن آن را داشته باشیم. چون بارها اتفاق می افتاد که ما وسیله ای را برای امام می خریدیم و خدمتشان می بردیم و ایشان می فرمودند: گران قیمت است و ما آن را پس می دادیم.
25ـ روزی امام فرمودند: عینک مرا بدهید می خواهم مطالعه کنم. وقتی عینک ایشان را از روی میز برداشتم، دیدم مقداری گرد و غبار روی شیشه های آن نشسته است. یک دستمال از جعبه دستمال کاغذی روی میز برداشته و عینک را تمیز کردم و به امام دادم. ایشان عینک را به چشمشان زدند. من بی توجه قصد داشتم آن دستمال را مچاله کرده و دور بیندازم که امام متوجه شدند و فرمودند: آقای انصاری، اگر شما برای آن دستمال مورد مصرف ندارید، به من بدهید، این دستمال هنوز جای مصرف دارد و نباید دور انداخته شود. به نظر من ایشان دائم المراقبه بودند که مبادا مسئولیتی که داشتند سبب بسط و توسعه در زندگیشان شود و اقدامی انجام دهند که تشریفات تلقی شود.
26ـ یک روز امام آمدند در حسینیۀ جماران و ملاحظه کردند که در طبقه بالا کارگران مشغول گچکاری هستند. امام با عصبانیت بیرون آمده و فرمودند: بگذارید من بمیرم و بعد شما این کارها را انجام دهید.
27ـ اوائلی که امام به جماران آمدند، روزی فرمودند: خاطرم جمع نیست که آیا در این خانه که می مانم صاحبانش راضی هستند یا خیر؟ خوب است بیایند تا با هم صحبتی داشته باشیم. آقای امام جمارانی و برادرش و اعضای خانواده آمدند. امام اول با مردها صحبت فرمودند که شما راضی هستید یا خیر؟ آنها در مقابل امام خیلی تعارف کردند که شما به ما و فامیل و به محل ما افتخار
دادید، ما تا قیامت از این موهبت الهی قدردانی می کنیم. امام فرمودند: این تعارفات را کنار بگذارید و جدی بگویید آیا رضایت دارید یا خیر؟ باز توضیح دادند و اظهار رضایت کردند. امام آنگاه فرمودند حالا به زنها بگویید بیایند. خانم ها آمدند. امام مجدداً از آنها سؤال کردند که ممکن است شما به چیزی در زندگی علاقمند باشید و دوست نداشته باشید جای دیگری بروید. آنها نیز به نوبه خود اظهار رضایت کردند. آنگاه امام فرمودند حالا می مانم.
28ـ طبق قانون اساسی، رهبر انقلاب و رئیس جمهور و فرزندانشان و بعضی افراد دیگر باید صورت دارایی های خود را به دیوانعالی کشور ارسال دارند. با اینکه بنی صدر تا آخر هم این کار را نکرد ولی امام در دو سه خط کلیه مایملک خود را ذکر فرموده بودند. بسیار جالب و دیدنی است که امام نوشته بودند؛ من چند کتاب دارم؛ مقداری پول نزد من است که از بیت المال است و در کجا چه دارم. همه آنها از دو سه خط تجاوز نمی کردند. آنگاه دستور دادند که فرزندشان نیز این کار را انجام دهند.
29ـ زندگی ساده و بی آلایش امام گواهی زنده و گویا بر روح مردمی آن بزرگوار بود؛ یک زندگی که حتی افراد معمولی نیز از آن مزایا برخوردار بودند. همیشه مبالغ زیادی از وجوهات خدمت امام بود ولی دقت بسیار عجیبی روی مصارف آن داشتند. بارها امام به افراد دفتر شدیداً اخطار می کردند که راضی نیستم حتی از تلفن های دفتر هم برای کارهای شخصی استفاده شود.
30ـ شما در منزل امام یک چراغ اضافه پیدا نمی کردید که روشن باشد. بعضی مواقع خود امام حتی زمانی که مشغول ملاقات با شخصیتها و افراد بودند، ناگهان متوجه می شدند چراغ دستشویی اگر بی جهت روشن است، بلند
می شدند و بدون آنکه به دیگران امر کنند خودشان آن را خاموش می کردند.
31ـ در هنگام وضو گرفتن امام یک قطره آب اضافه مصرف نمی شد و حتی در فاصلۀ بین مسح و شستشوی دست راست و چپ شیر آب را می بستند. مرتب امام از طریق آقای صانعی تذکر می دادند که در مصارف دقت شود و گاه سؤال می فرمودند که چرا زیاد شده و مواظب باشید.
32ـ یک روز امام در بیمارستان قلب فرمودند که من باید از محیط بیمارستان بیرون بروم اینجا بیشتر مرا بیمار می کند و من ناراحتی ندارم و اگر وسایل را مهیا نکنید خودم می روم.
برای بیرون آمدن امام چند مسئله وجود داشت؛ رفتن امام به قم خیلی بعید به نظر می رسید و از طرفی در تهران نیز شورای پزشکی امام با این شرط موافق بودند که بین منزل امام و بیمارستان قلب فاصلۀ زیادی نباشد. جنوب تهران مشکل آلودگی هوا و فاصلۀ زیاد را داشت. تحقیقات زیادی به عمل آمد و در خیابان دربند یک ساختمان سه طبقه اجاره شد. روزهای اول طبقه همکف پاسداران می نشستند، طبقه دوم خانواده امام و طبقه سوم برای دیدار و ملاقات اختصاص داشت. مدتی گذشت امام فرمودند این منزل مناسب نیست و من باید از اینجا بروم. آن خانه منزل متوسطی بود که فقط نمای بیرونی آن سنگ بود. امام به آقای رسولی محلاتی فرمودند بروید منزلی مانند خانه پدرت برایم پیدا کنید. مشکل شروع شد. تهیه منزل در قسمت شمالی شهر و نزدیک بیمارستان مثل منزل آقای رسولی یعنی یک خانۀ خشت و گلی کار آسانی نبود. امام هم تهدید کرده بودند که اگر تهیه نشود می روم به قم. تلاش زیادی شروع شد، همه بسیج شدند که یک خانه پیدا کنند که هم خواستۀ امام را تأمین کند و هم اگر گروهی بخواهند ملاقات کنند جا باشد.
نتیجتاً همین منزل کنونی پیشنهاد گردید که از حسینیه جماران نیز برای ملاقات عمومی استفاده شود.
33ـ دو منزل که برای امام و دفتر در نظر گرفته شد مجموعاً 160 متر زمین داشتند. منزل خصوصی امام دارای دو اتاق است؛ یکی برای ملاقات با شخصیت ها و دیگری برای استفاده و خواب و گاهی که ملاقات کنندگان زیاد می شدند، مجبور بودیم از دیگری استفاده کنیم و دفتر هم با همین کیفیت بود که چند صندلی ساده داشت.
***