گل کردن درس حاج آقا روح اللّه
قبل از اینکه آیت اللّه بروجردی به قم بیایند با درس اخلاق امام (ره) مأنوس بودم؛ بعد به همراه شهید مطهری و جمعی دیگر از اول منظومه تا آخر الهیات را پیش ایشان خواندیم. درس منظومۀ ایشان از بیست نفر تجاوز نمی کرد. مدتی هم در درس اسفار شرکت می کردیم. بعد چون از بیان ایشان خوشمان می آمد اصرار کردیم که یک درس اصول شروع کنند. من و مرحوم شهید مطهری دو نفری جلد دوم کفایه را پیش ایشان شروع کردیم. ایشان در ابتدا فکر می کردند که ما می خواهیم سطح کفایه را بخوانیم،
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 217 مقداری از عبارات کفایه را خواندند و گذشتند. ما بنا کردیم به اشکال کردن؛ ایشان گفتند: «به این شکل مطلب پیش نمی رود». ما گفتیم پیش نرود. گفتند: «مگر سطح کفایه را نمی خواهید بخوانید»؟ گفتیم نه، سطح آن لازم نیست. بالاخره به این شکل ایشان خارج کفایه را شروع کردند و این دورۀ درس ایشان ـ از اول جلد دوم تا آخر آن ـ هفت سال طول کشید. فکر و استعداد ایشان خیلی خوب بود. من و مرحوم شهید مطهری پیشاپیش مطالعه می کردیم و مرتب سر درس اشکال می کردیم و ایشان ناچار می شدند بیشتر مطالعه کنند و مطالب بکر و مفیدی را برای ما بیاورند. درس به این شکل، کم پیش می رفت ولی برای ما خیلی مفید بود. یک عده ما را تخطئه می کردند و می گفتند این درس سیاسی است. در ابتدا من و آیت اللّه مرحوم شهید مطهری بودیم؛ ولی بعد آقای شیخ اسداللّه نوراللهی آمد، شیخ علی اصغر شاهرودی هم آمد و بعد نجف رفت. بالاخره تا آخر دوره هفت ـ هشت نفری بیشتر نشده بودیم. مرحوم شهید بهشتی هم قسمتی از استصحاب را می آمد. آقای حاج شیخ عبدالحمید شربیانی تبریزی که در مسجد گوهرشاد نماز می خواند کمی آمد، آقای شیخ جعفر سبحانی و آشیخ علی کاشانی نیز شرکت می کردند. افراد باورشان نمی آمد که ایشان درس اصول بگویند. می گفتند ایشان در فلسفه واردند نه در فقه و اصول و ما را تخطئه می کردند! در همان ایام روزی یکی از آقایان گفت: «شما پیش آقای خمینی چه می خوانید»؟ گفتم اصول؛ گفت: «اصول»!؟ گفتم بله؛ گفت: «خوب بیا پیش من بخوان». گفتم من خودم بهتر از شما بلدم. منظور این است که آقایان قضاوتشان این بود. ولی آقای مطهری می گفت: «درس حاج آقا روح اللّه در حوزه جا باز می کند و یک روزی گل خواهد کرد؛ چون هم خوش فکر و هم خوش بیان است». امام حرفهای مرحوم نائینی را مطرح می کردند و به رد و ایراد آن می پرداختند. بعضی از نجفی ها که شنیده بودند ایشان به حرفهای نائینی ور می رود از دست ایشان عصبانی بودند، چون مرحوم نائینی از نظر علمی برای آنان خیلی اهمیت داشت. بالاخره این دوره اصول تمام شد و ما دیگر در درس اصول ایشان شرکت نکردیم. ایشان در دورۀ بعد کفایۀ جلد اول را شروع کردند. این درس یک دفعه شلوغ شد و تعداد شاگردان ایشان به پانصد ـ ششصد نفر رسید. آقای سبحانی که
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 218 تقریرات درس ایشان را نوشته است همین قسمت جلد اول را نوشته است. من از درسهای ایشان مباحث استصحاب و تعادل و تراجیح را نوشته ام ولی به صورت خطی است و چاپ نشده است. بعداً من و آقای مطهری و سه ـ چهار نفر دیگر در منزل ایشان کتاب «الزکوة» را شروع کردیم. البته حدود دو ماه بیشتر طول نکشید. در این درس آقای احمدی میانجی و آقای موسی صدر هم شرکت می کردند. محل این درس همین اطاقی بود که ایشان قبلاً درس اسفار می گفتند. من یک بار با ایشان شوخی کردم گفتم این اطاق از بس از کفریات فلسفه به درگاه خدا نالید عاقبت بخیر شده و الآن فقه آل محمد در آن تدریس می شود! گاهی از این شوخی ها با ایشان می کردیم و ایشان می خندیدند. من مبحث زکات ایشان را هم نوشته ام که پنجاه ـ شصت صفحه است و مربوط به اوایل زکات است. البته بعداً این درس تعطیل شد. ما پیش ایشان از مباحث فقه همین قسمت از بحث زکات را خواندیم.
* * *
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 219