جاذبه ای حیرت آور
این بندۀ حقیر قدری بعد از شهریور 1320 خورشیدی که برای تحصیل به قم مشرف شدم، حضرت امام ـ سقی الله تربته را در مدرس زیر کتابخانۀ مدرسۀ فیضیه در حالی که مشغول تدریس بودند، زیارت کردم و تمام مطالبی را که آن روز تقریباً در یک ساعت افاضه فرمودند، به حافظه سپردم. عباراتی که ایشان با زبان روشن و بیان محکم تقریر می فرمودند، از جاذبه ای حیرت آور برخوردار بود که در بیان و تقریر و تحریر و عبارات نمی گنجد. آن روزگار، ایشان جوان و فوق العاده بانشاط بود و سعی داشت معضلات تفهیم شود و الحق در مستمع صاحب ذوق یک نوع اهتزاز روحانی و طرب قدسی و ملکوتی ایجاد می کرد. زبان موعظۀ امام، دومی نداشت، یا ما ندیدیم. صحبت در خداشناسی و مراتب و درجات آن بود و تقریر این مهم که احوال همۀ طوایف از سعیدان و اشقیا و متوسطان، در قرآن مذکور است. یک درجه از معرفت، تحصیل علم به خداوند از طریق موجودات محسوسه ای است که جزء عجایب خلقتند. شتر از عجایب خلقت است، ولی اگر کسی حق را از طریق معرفت به حالات و اطوار و ظاهر و باطن شتر بشناسد، این خود یکی از طرق خداشناسی است و اگر معرفت انسان، مادام العمر منحصر شود به معرفت به حق از طریق این حیوان عجیب الخلقه، و از محسوس به معقول تجاوز نکند و از بند عقل خلاص نشود و مخاطب به این خطاب نگردد که «اولم یکف بربک انه علی کل شی
شهید*»، او شترشناس است، نه خداشناس.
* * *