ناراحتی از پهن کردن عبا
از خاطرات آن زمان که من یاد دارم، این بود که مسجد سلماسی در آن زمان مسجد ساده ای بود که کف آن با زیلوهای نخی آبی رنگ یزدی و یا کاشی فرش شده بود که زیلوهای نازکی بودند و به خصوص در زمستان سرد، نشستن روی آنها واقعاًنوعی ریاضت به حساب می آمد. روزی شاگردان با هم گفتند: «این درست نیست که ایشان نیز همانند ما روی زیلوی نازک و سرد بنشینند». یکی از شاگردان برخاست و قبل از اینکه ایشان بیایند، عبای پشمی خود را تا کرد و در جایی که ایشان می نشستند، پهن کرد و همه خوشحال بودند که بدین وسیله کار خیری انجام داده اند. اما همین که امام وارد مسجد شدند و برای نشستن به جای مخصوص خود رفتند و آن عبا را پهن دیدند، با ناراحتی آن را جمع کردند و کناری گذاشتند و مانند هر روز و مثل دیگران، روی زیلو نشستند و آثار ناراحتی تا پایان درس در چهره شان هویدا بود.
* * *
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 106