روشنایی دیوار از منبع دیگری است
اولین باری که به محضر امام رفتم، در جلسۀ درس اخلاق ایشان بود که نزدیکی های غروب در مدرسۀ فیضیه، زیر کتابخانه برقرار بود. آن درس به قدری در تهذیب و تزکیۀ نفس طلبه ها مؤثر بود که نمی توان بیان کرد. اولین جملاتی که آن روز از ایشان شنیدم، هنوز یادم است. امام به دیوار مدرسۀ فیضیه اشاره کردند که آفتاب بر آن تابیده بود و روشن بود؛ و فرمودند: «ما حالا نگاه می کنیم به این دیوار، می بینیم روشن است. چون آفتاب را نمی بینیم، خیال می کنیم این دیوار روشن است. در صورتی که این روشنایی از منبع دیگری است که ما آن را نمی بینیم. هستی در جهان هم همین جور است؛ ما خیال می کنیم مثلاً خودمان هستیم، علم داریم، کمال داریم، جمال داریم، جلال داریم، در صورتی که همۀ اینها از مبدأ دیگری است. مثل همان دیواری که آدم خیال می کند خودش نورانی است، در صورتی که این نور از جای دیگری است». این جملات امام به قدری در مغز و قلب من اثر داشت که دیگر بعدها درس اخلاق ایشان را ترک نکردم.
* * *
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 138