سرمست از سرچشمۀ زلال استاد الهی
پس از مهاجرت به قم [در سن 15ـ16 سالگی و حدود سال 1315 ه . ش ]گمشدۀ خود را در شخصیتی دیگر یافتم. فکر کردم که روح تشنه ام از سرچشمۀ زلال این شخصیت سیراب خواهد شد. اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاق که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت، درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آن چنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبۀ هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم. بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درسهای دیگری که در طی دوازده سال از استاد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم. راستی که او «روح قدس الهی» بود.
* * *
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 207