تعمد نداشتن در جذب شاگردان
امام غیر از آن جاذبیت ذاتی که داشت تعمدی به جذب افراد نداشت. اینجور نبود افراد را جذب کند، حالا چه شاگرد و یا غیرشاگرد باشد. لذا خیلی وقتها ما از این جهت
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 30 ناخشنود بودیم. زیرا که دلمان می خواست ایشان در صدد جذب افراد باشد تا جایی برای ایشان باز شود و مرید و شاگردانشان زیاد بشود و ما هم خوشحال بشویم. بطور مثال یکی از شاگردان امام رفیقی داشت که با آن خیلی صمیمی بود ولی آن رفیق خیلی توجهی به امام نداشت و درسش هم نمی آمد. آن آقا می خواست برای دوستش شرایطی فراهم شود تا با امام رفت و آمد کند تا امام به ایشان عنایت کند. از این رو گاهی به امام پیشنهاد می کرد که مثلاً فلانی روضه دارد اگر صلاح می دانید به روضۀ ایشان برویم. ولی امام قبول نمی کردند. یادم است یک مرتبه دوستم به من گله می کرد که آخر ما شاگرد ایشانیم و اینقدر به درسشان توجه و عنایت داریم پس چرا تقاضای ما را قبول نمی کند؟ امام این حرفها را از ما قبول نمی کردند.
* * *
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 31