حضار با صدای بلند می خندیدند
امام با همۀ کم حرفی و سکون و سکوت گاهی در درس لطیفه ای می گفتند که حضار حتی با صدای بلند می خندیدند در حالی که خود ایشان همچنان بی تفاوت و ساکت بود، گویی چیزی نگفته اند. از جمله روزی یکی از فضلای شاگردان ایشان که اهل آذربایجان بود در اشکال و سؤال خود پافشاری کرد و امام خواستند که او را ساکت کنند، در آخر جواب به او گفتند: «یُخ». با این کلمه ترکی آن طلبۀ ترک زبان و هم بقیۀ حضار خندیدند و سر و صدا فرو نشست و امام هم بدون اینکه حتی تبسمی کنند به درس ادامه دادند.
* * *
کتابسلسلۀ موی دوستصفحه 101